دلایل افزایش آمار آسیب های اجتماعی که این روزها زیاد شنیده می شود

اگر نگاهی به کارنامه تمام رییس جمهوران ایران بیندازیم، می بینیم که هیچ کدام از روسای دولت، در دوره های مختلف، گزارشی از اوضاع اجتماعی به مردم نداده اند: گزارش هایی از اوضاع و احوال اقتصادی، سیاسی، بین الملل و حتی فرهنگی در کارنامه های مختلف بوده، اما درباره شاخص های اجتماعی هیچ وقت گزارشی ارایه نشده.

 این اتفاق نشان می دهد که حوزه اجتماعی همیشه و همواره، دورترین حوزه برای پرداخت و توجه مدیران ایرانی بوده. اهمیت حوزه اجتماعی همیشه در میان هزار و یک ماجرای اقتصادی و سیاسی گم شده و هیچ وقت به عنوان حوزه مهمی که می تواند امنیت و آینده سرزمین را تامین کند، خودش را نشان نداده.

مباحث مربوط به این حوزه هم همیشه با همین نگاه امنیتی آمیخته می شوند تا شرایط از یک نگاه و مدیریت درست و کارشناسی شده و مهم، تبدیل به یک نگاه جزیی و غیرکارشناسی شود و مولفه های اجتماعی تحت مدیریت مدیرانی که معمولاسابقه ای برای کار در این حوزه ندارند قرار بگیرد. به این ترتیب ما به جامعه ای رسیده ایم که در آن سلامت اجتماعی، مساله چندان مهم و قابل توجهی نیست و به شاخص های جدی این حوزه که عبارتند از سلامت اجتماعی، سرمایه اجتماعی و مسوولیت اجتماعی، چندان توجه نمی شود.

در جامعه ای که این شاخص ها نادیده گرفته می شود، خروجی اتفاق ها دقیقا همین شرایطی است که این روزها می بینیم و آمارهایش را می خوانیم: ٢٣ درصد جمعیت ایران دچار اختلالات روانی هستند، اعتیاد، خشونت، دزدی، پرخاشگری و آسیب های اجتماعی با آمار بالاروز به روز نرخ صعودی خود را طی می کنند و از همه مهم تر جمعیت جوان ایرانی، جمعیتی با امید به زندگی پایین و بی انگیزگی و سرخوردگی است. در حوزه اجتماعی ما هنوز نتوانسته ایم که شاخصه ها و مولفه های سلامت اجتماعی را دقیق و واضح پیدا کرده و برای آنها برنامه ریزی کنیم. به این ترتیب تبدیل به جامعه ای شده ایم که در آن نه برای کودکان برنامه ای وجود دارد، نه نوجوانان، نه جوانان و نه هیچ جمعیت آماری دیگر.

 از آنجایی که مشکلات و آسیب های اجتماعی هم به شکل زنجیره ای به یکدیگر متصل هستند و به محض پیش آمدن یک مشکل، مشکلات دیگر سرازیر می شوند، به دلیل همان عدم برقراری سلامت اجتماعی، آمارهای مختلف از جرم و جنایت و سلامت روان، روزبه روز هشداردهنده تر خود را نشان می دهند که اگر این طور نباشد باید تعجب کرد. در چنین شرایطی باید دوباره به عقب برگردیم و حوزه اجتماعی را از ابتدا آسیب شناسی کنیم. باید بدانیم که در سیاستگذاری های کلان نباید درباره حوزه اجتماعی نگاهی جزیره ای داشته باشیم.

باید بدانیم، وقتی برای یارانه، سهام عدالت، مسکن مهر، گسترش ارتباطات و مخابرات و برنامه هایی از این دست برنامه ریزی کردیم، پیوست اجتماعی تمام این پروژه ها را جا گذاشتیم و همین جا گذاشتن ها ما را به آسیب های امروز رسانده. نگاه تک بعدی به توسعه، بدون در نظر گرفتن اهمیت نگاه اجتماعی، شرایط و آسیب های اجتماعی را به وجود می آورد که این روزها به وجود آورده. باید بدانیم که ما مدیریت هوشمند حوزه اجتماعی نداشتیم، بدانیم که مدیران نمی توانند به حوزه اجتماعی، به چشم حوزه ای مثل عمران نگاه کنند و این حوزه، حوزه ای است که به مدیریتی با نگاه انسانی و اجتماعی احتیاج دارد.
حرف از آسیب های اجتماعی، باعث افزایش آنها نمی شود. حرف زدن، بررسی کردن، دقیق شدن و توجه به آسیب های اجتماعی یکی از راه حل های مهم پیشگیری از آنهاست. با این راه حل با آنچه روبه رو هستیم، دقیق تر آشنا می شویم و در عین آشنایی راه های حل بحران را راحت تر پیدا می کنیم. باید از نگاه امنیتی و نظامی به آسیب های اجتماعی اجتناب کنیم. این نگاه در طول تمام این سال ها به ما نشان داده که نگرش انسانی به حوزه اجتماعی را تحت الشعاع قرار می دهد و باعث می شود سکوت درباره آسیب های اجتماعی رخ دهد.

 سکوت درباره آسیب های اجتماعی، جز افزایش آنها، نتیجه دیگری ندارد و باعث می شود تمام مولفه های سلامت اجتماعی با این نگاه در حاشیه قرار بگیرند و جامعه شناسان و روان پزشکان و کارشناسان حوزه اجتماعی، در حاشیه قرار بگیرند و نتوانند وظیفه و مسئولیت اصلی خود را انجام دهند و به یاری جامعه ای بیایند که به سلامت اجتماعی نیازمند است.

در مجموع و در یک نگاه کلی، تمام این مسائل و مشکلات اجتماعی، تنها و تنها با بازگشت اهمیت حوزه اجتماعی به دست می آید. تا زمانی که از اهمیت این حوزه غافل باشیم، برنامه ریزی ها و مدیریت ها، راهی به سمت حل مشکلات نمی برد. آگاهی از اهمیت این حوزه باعث می شود راه های پرداخت به آن را راحت تر از گذشته پیدا کنیم و برای هر آنچه سلامت اجتماعی را تامین می کند، برنامه و هدف داشته باشیم. در کنار تمام این مسائل باید تلاش کنیم تا مسوولیت اجتماعی را با پررنگ کردن اعتماد در جامعه بالاببریم.

عنصر اعتماد در جامعه کنونی کمرنگ شده و همین کمرنگی باعث شده تا بخشی از مشکلات اجتماعی که در گذشته به دست مردم حل می شد، در جامعه از بین برود. کاهش مشارکت اجتماعی در چنین شرایطی، نقش همراهی مردم را در سلامت اجتماعی کم کرده و همه این مولفه ها به تنهایی، سردرگمی و ناامیدی مردمی می رسد که سلامت اجتماعی و امیدواری، حق مسلم و طبیعی آنهاست.

   حسن موسوی چلک

رییس انجمن مددکاران ایران*

    منبع: روزنامه اعتماد