رسانه؛ قطعه گمشده در پازل احساس امنیت
سیاهنمایی یکی از برچسبهایی است که به حوادثنگاری زده میشود! در خصوص تأثیر مثبت و منفی اخبار و گزارشهای حوادثی در افزایش امنیت، کاهش جرم و افزایش هوشیاری نقطه نظرهای متفاوتی وجود دارد.
در این میزگرد دو استاد روزنامهنگاری، یک دکتر جرمشناس، یک حقوقدان، یک پلیس با تجربه ۳۰ ساله و یک جامعهشناس دور هم نشسته و به تجزیه و تحلیل کارشناسانه تأثیر رسانه بویژه حوادث نگاری در جامعه پرداختند.
استاد محمد بلوری، روزنامهنگار قدیمی و پدر حوادث نویسی ایران: ابتدای جلسه میز گرد را با یک سؤال آغاز کرد «آیا واقعاً انتشار اخبار حوادث در صفحات روزنامه و رسانهها باعث بیداری جامعه میشود یا به گفته برخی جنبه بدآموزی دارد؟! »
حوادث صرفاً بیان تلخی نیست. بهعنوان مثال همانطور که یک کارد آشپزخانه در آشپزی بهکار گرفته میشود، ممکن است گاهی نیز فردی با آن مرتکب قتل شود، پس «چاقو» فینفسه عامل اصلی قتل نیست و باید انگیزههای جنایت را در افراد جستوجو کرد؛ به صفحه حوادث نیز میتوان همچون یک کارد نگاه کرد.
خبرنگاران حوادث با انعکاس رویدادهای مختلف در شهر، جامعه را با آسیبهای مختلف اجتماعی آگاه میکنند و با این آگاهیها است که میتوان عوارض نامطلوب اجتماعی را ریشهیابی کرد. همانگونه که باید درد را شناخت، به درمان آن نیز باید پرداخت. صفحه حوادث نیز عوارض نامطلوب اجتماعی را بیان میکند. اگر نگاهی به گذشته بیندازیم میبینیم رسانه و خبرنگار در روند پروندههای جنایی و حادثهای تأثیرات مثبتی نیز داشتهاند. بهعنوان نمونه زمانی که قتلهای سریالی خفاش شب در غرب تهران اتفاق افتاد ما بنا بر حرفه خبرنگاری پیگیر ماجرا بودیم و اطلاعرسانی میکردیم که این قتلها کار یک مرد است، اما در آن شرایط پلیس بهدنبال قاتلان متعددی میگشت.
بلوری ادامه داد: در آن زمان نیز رئیس پلیس اعلام کرده بود که این قاتل یک مرد افغان است و همین باعث وقوع نزاع و درگیریهایی در شهر علیهافغانها شد که در این برهه رسانه وظیفهاش را بخوبی انجام داد و برای درستی اطلاعات این خبر، خبرنگار جنایی روزنامهایران راهی شهر تولد خفاش شب در قوچان شد و فهمیدیم این مرد یک ایرانی است و با انتشار تصویری از شناسنامه قاتل جامعه را هوشیار کردیم و به اختلافها پایان دادیم.
بلوری گفت: تأکید میکنم نقش اصلی رسانه روشنگری است که صفحات حوادث نیز آینهای برای انعکاس همین روشنگری هستند.
فریدون صدیقی استاد روزنامهنگاری و فعال عرصه مطبوعات بهعنوان فردی که سالها قلم به دست گرفته و دردآشنای عرصه رسانههای مکتوب است، گفت: من شاگرد استاد بلوری هستم و سالها سردبیر هفتهنامه حوادث بودم و حدود هشت سال پیش سردبیر هفتهنامه تپش ضمیمه روزنامه جامجم بودم و با نقش پررنگ حوادثنگاری آشنا هستم. پیشنهاد میکنم در این بحث ابتدا به این موضوع بپردازیم که یک رسانه تا چه حد مجاز است به یک رویداد خشونتی بپردازد و اینکه اصلاً ضرورتی دارد یک رسانه مکتوب به توضیح و نشر یک جرم و یک رویداد مبتنی بر خشونت بپردازد یا خیر؟ بهنظر من مسأله ایناست که ما برای رسانه سه وظیفه قائل هستیم؛ نخست اطلاعرسانی، دوم سرگرمی و سومین وظیفه دانشافزایی است.
البته از وظیفه دانشافزایی به نوعی تربیت مستفاد میشود زیرا دانشافزایی به تحلیل رویدادی میپردازد که ظرفیتهای فرهنگی جامعه ایجاد کرده است. در حقیقت رسانه با آگاهیبخشی برای مخاطبان مصونیت را به ارمغان آورد و توانست شرایطی را ایجاد کند که مخاطبانش بتوانند در جامعه و در مناسبات درون خانوادگی یا درون رفتاری درست عمل کنند و به هنجارشکنی در جامعه نیفزاید.
همه آنچه گفته شد وظایفی است که برای رسانه تعریف شده اما این وظایف آستانهای دارد و بسترهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی… جامعه آن را مشخص میکند.
باید گفت که بسترهای جرمزا قابل تأمل هستند و همه میدانیم همین بسترها باعث جرمخیزی در جامعه میشوند نه رسانهها، در واقع رسانهها اطلاعرسانی میکنند. در این بحث جا دارد به دورهای اشاره کنم که هفتهنامه حوادث منتشر میشد و در آن زمان عدهای بیوقفه در جهت توقیف هفتهنامه تلاش میکردند، در آن دوره مسئول امور تربیتی مدارس معتقد بود پرداختن به حوادث کمک میکند به عادیسازی پدیده جرم و این عادیسازی به هنجار شکنی دامن میزند و بستر وقوع جرم در جامعه را افزایش میدهد.
آنها بر این باور بودند که درج اخبار حوادث باعث روشمند کردن جرایم و پایهگذاری مهارتها و تکنیکهای وقوع جرم است و البته آنها با همین تفکرات ناصحیح موفق به توقیف هفتهنامه حوادث شدند. وی افزود: من آن روزها فکر میکردم از هر ۱۰ جرمی که اتفاق میافتد ما از پنج جرم مطلع میشویم و پلیس از هفت مورد. اما امروزه از ۲۰ حادثه، پلیس از ۱۰ مورد مطلع است و رسانهها به دلیل تعدد و تکثر حوادث ۱۰ درصد آن را مورد توجه قرار میدهند.
حقیقت این است که هیچکس از تماشای فیلم دزد نمیشود و هیچ دزدی نمیخواهد فرزندش دزد شود. هیچ معتادی هم نمیخواهد فرزندش معتاد شود. پس باید تأکید کنم بسترهای وقوع جرم در جامعه وجود دارد و رسانهها میتوانند عاملی بر ریشهیابی و درمان این بسترهای ناهنجاری شوند و هیچگاه خود هنجارسازی نمیکنند.
فریدون صدیقی در ادامه گفت: به اعتقاد من سرزنش رسانهها و مقصر جلوه دادن آنها در ترویج جرم صحیح نیست زیرا از هر ۱۰ حادثهای که اتفاق میافتد یک موردش نوشته میشود بنابراین نمیتواند در افزایش و تکثر جرم تأثیر داشتهباشد.
بلوری نیز در این خصوص گفت: سؤالهای مهمی مطرح است آیا در افزایش پدیده اعتیاد در جامعه روزنامهها مقصرند؟ آیا پرداختن به قتلهای خانوادگی در ستونهای حوادث باعث تکثر این جرمها میشود؟
برای از بین بردن این جرایم در جامعه باید انگیزهها بررسی شود نه اینکه رسانهها عاملی برای مشکلات قلمداد شوند.
فریدون صدیقی نیز در تکمیل صحبتهای استاد بلوری گفت: متذکر میشوم همان دوره انتشار هفتهنامه حوادث اخبار با آسیبشناسی همراه بودند و انتشار اخبار با تحلیل رویدادها بود. کارشناسها با ما همکاری میکردند، از روانشناسان سرشناس کشور و اساتید مطرح دیگر کمک میگرفتیم. خبرنگاران بازوی پلیس بودند، به یاد دارم پلیس اگر دیر به صحنه جرم میرسید حتی مجرمان از سوی مردم دستگیر میشدند.
خبرنگاران طوری گزارش را مینوشتند که نقش پلیس در آن پررنگ میشد و از پلیس قهرمان میساختند. نمیخواهم بگویم رسانه بینقش است و فرهنگسازی نمیکند اما عرض میکنم، کل تیراژ روزنامههای کشور اعم از اقتصادی، ورزشی و… طبق آخرین آماری که دکتر انتظامی معاون مطبوعاتی اعلام کرد زیر یک میلیون نسخه است و همین کافی است بدانیم این همه جرم اصلاً محصول رسانه نبوده و نمیتواند باشد.
اطلاعرسانی که انجام میشود خودش ایمنسازی میکند و این وظیفهای است که رسانه انجام میدهد. من با خواندن اخبار حوادث یاد گرفتم کیفم را طرفی بگیرم که سمت دیوار است و همیشه مراقب هستم تا حادثهای برایم اتفاق نیفتد و با آگاهی ناشی از همین مطالب و گزارشها احتیاط میکنم و این یکی از تأثیرات مثبت رسانهها در درج اخبار حوادثی است.
سید سلیمان رضوی، قاضی بازنشسته که در حال حاضر وکیل دادگستری است نیز در خصوص نقش رسانهها گفت: من از قرآن شروع میکنم. در سوره نور میفرماید وقتی اجرای حد انجام میدهید حتماً چند نفر از مؤمنین شاهد اجرای حد باشند. خود این یعنی رسانه و تبلیغ برای جلوگیری از جرم. اگر چند نفر شاهد مجازات باشند پی میبرند اینجا جرمی صورت گرفته و مجازاتش هم به این صورت است. خود این نشان میدهد که آگاهی دادن افراد در پیشگیری از جرایم نقش زیادی دارد. پس این که ما بگوییم رسانه با درج خبر در صفحه حوادث یا تلویزیون با به تصویر کشیدن جرم ممکن است بدآموزی داشته باشد برداشت اشتباهی است حتی اگر بخشی از آن بدآموزی داشته باشد.
اما درصد بدآموزی این اخبار خیلی کمتر از تأثیر آن در جلوگیری از وقوع جرم است زیرا بیشتر مردم روح سالم دارند و از وقوع جرم پرهیز میکنند، به طور مثال هنگامی که جنگ جهانی دوم تمام شده بود به چرچیل گفتند در انگلستان جمعیت در حال افزایش است. چرچیل گفت دستگاه قضایی چگونه است، گفتند دستگاه قضایی سیستم دولتی دارد و قضات سالم هستند. چرچیل گفت دستگاه قضایی اگر سالم باشد، جامعه سالم میماند. پس باید رسانهها اثر دستگاه قضایی را در جامعه پررنگتر کنند، من گاهی در سریالهای تلویزیونی دیدهام که دستگاه قضایی خراب نشان داده میشود، این امر باعث میشود جرایم هم افزایش یابند اما اگر رسانهها نقش سالم دستگاه قضایی را در جامعه پررنگ کنند تأثیر زیادی خواهیم دید که خودش به سلامت جامعه کمک میکند.
مهدی ابراهیمی، معاون گروه شوک: این درست که بایدنقش دستگاه قضایی و پلیس پررنگ شود اما همین دو دستگاه و ارگان روزنامهگریز هستند و محدودیتهایی بهوجود میآورند که بیشترین ضربه را جامعه میخورد، باید چه کرد؟
بلوری اظهار داشت: در بسیاری از مطالب، خبرنگاران حوادث حتی به پلیس در کشف جنایات کمک کردند مثلاً همان موضوع «خفاش شب» یک مطلب منجر به نزاع علیه افغانها شده بود که پس از انتشار و درج اخبار از این امر کاسته شد. مسأله عمده دیگر در انعکاس حقایق حوادث، عدم همکاری برخی مسئولان زحمتکش پلیس است که گاهی برای تهیه گزارش از واقعیتها مانع حضور عکاسان و خبرنگاران ما در صحنه جنایت و جرم میشوند. هرچند که با همکاری بیشتر مأموران روبهرو هستیم اما در صورتی که همکاریها بیشتر صورت گیرد حقایق با جزئیات بیشتری به خوانندگان ارائه میشود و این سه وظیفه رسانهها بهدرستی انجام میگیرد. همچنین همکاری پلیس و دیگر ارگانها با خبرنگاران و ارتباط متقابل نیز باعث رونق خبرنویسی میشود.
مهدی ابراهیمی: من و استاد بلوری در خصوص این محدودیتها بویژه رفتار پلیس همنظر هستیم و جناب سرهنگ مهرداد امیدی معاون جرایم جعل و کلاهبرداری آگاهی ناجا که در این میزگرد حضور دارند میتوانند درباره این محدودیتها به ما توضیح دهند که آیا برای وضع آنها کارشناسی صورت گرفته یا سلیقهای رفتار شده است؟
سرهنگ امیدی معاون پلیس آگاهی: باید بگویم اکنون که اینجا حضور دارم همه خدمتم را به جز دوران تحصیل، در آگاهی گذراندهام و سخنانم نه بهعنوان یک شخصیت حقوقی بلکه بهعنوان یک شخصیت حقیقی و به اتکای تجاربی که در ۳۰سال گذشته، در حوزه جرم و مبارزه گذراندهام بیان میکنم، بنابراین اظهاراتم بهعنوان یک نماینده رسمی پلیس نیست بلکه اظهار نظرهای شخصی خودم است و قصد دفاعی هم از عملکرد پلیس ندارم چرا که اصلاً طرف رسانه با پلیس نیست.
اما مطلبی را که رسانه میخواهد بهدست بیاورد شاید قبلاً اتکا به یکسری اطلاعات و اخبار و گزارشهای پلیس داشت اما امروزه فضای متفاوتتری بهوجود آمده است که با قبل تفاوتهای زیادی دارد. ما یک مراحل تکاملی را گذراندهایم. دورانی بود که رسانهها خیلی محدود بودند و اطلاعات کمتری در دسترس خبرنگاران بود اما امروزه برای انتشار اخبار، خبرنگاران تنها به دست پلیس نگاه نمیکنند چرا که کم یا زیاد کردن اخبار در اختیار پلیس نیست. هماکنون اگر حوادثی از قبیل قتل، سرقت، آدمربایی و… اتفاق بیفتد چه کسی میتواند ادعا کند خبرش را پلیس میتواند کنترل کند؟
افراد میتوانند در شبکههای اجتماعی همین خبر را خیلی سریعتر از روزنامه در سطح جهان منتشر کنند. آیا پلیس میتواند مانع اینکار شود؟! آیا حتی با فیلتر کردن هم میشود مانع اینکار شد؟! مسلماً خیر! بنابراین به نظرم نباید پلیس را مانع انتشار خبر یک اتفاق بدانیم. در این زمینه پلیس تنها میتواند بگوید رسانه چه سطحی از اخبار را میتواند منتشر کند که باعث کاهش ضریب امنیت نشود یا خشونت را در جامعه افزایش ندهد. این نظرات پلیس هم مانند همه سازمانهای مسئول و ذیربط است که در این قضیه نظر میدهد اما پلیس برای عدم انتشار اخبار نمیتواند کاری انجام دهد و محدودیتی به وجود آورد.
اما اینکه پلیس بعد از مرحله وقوع حادثه تا چهاندازه میتواند بهعنوان یک منبع خبری یک رسانه باشد جای بحث دارد. آیا هر رسانه به اشکال مختلف میتواند به پلیس مراجعه کند و مدام از پلیس درخواست اخبار و جزئیات کند؟!
در این امر پلیس میتواند یکسری جزئیات را ارائه دهد و برای انتشار کل اخبار محدودیتهایی دارد. بهعنوان مثال وقتی جرایمی مانند آدمربایی، قتل، سرقت مسلحانه و… رخ میدهد پلیس وظیفه کشف کردن را دارد و به همین دلیل از بیان کامل جزئیات معذور است و محدودیتهایی دارد. محدودیت نخست اینکه ما صاحب پرونده نیستیم. مثلاً یک مرجع قضایی متولی کشف پرونده است و بنابر قانون باید یکسری از اختیارات را به پلیس واگذار کند و از آنجایی که اطلاعات موجود در پرونده اطلاعات محرمانه تلقی میشود و در حال رسیدگی است، پلیس اجازه انتشار آن را ندارد چرا که در غیر اینصورت منجر به عدم کشف، عدم موفقیت، به تأخیر افتادن دستگیری و شناسایی مجرمانه میشود.
در اینجا پلیس وارد محدودیت میشود و در همین مراحل رسانه میخواهد این اطلاعات را بهدست آورد و پلیس نمیتواند این را در اختیار رسانه قرار دهد تا زمانی که مجرم را شناسایی ودستگیر نکرده، پلیس همیشه علاقهمند است کشفیاتش را به معرض نمایش بگذارد و با ارائه دادن جزئیات دستگیری به رسانهها مطالب را انتشار دهند.
بهنظر من بحث باید به سمتی برود که رسانه تا چه سطحی باید اخبار و جرایم را که در جامعه است منتشر کند که به امنیت آسیب نرساند و به احساس امنیت کمک کند که قوام و روابط اجتماعی منطقیتر و معتدلتر شود.
رضوی –حقوقدان- : باید بگویم اینکه پلیس از انتشار برخی اخبار جلوگیری میکند غرضورزی نیست بلکه افشای برخی مسائل در مراحل تحقیق و بازپرسی باعث فرار متهمان میشود و ممنوع بوده و محرمانه است و باید خبرنگاران نیز این ملاحظات را در نظر بگیرند و همکاری داشته باشند و تا زمانی که مراجع قضایی اجازه ندادهاند، عکسی از متهم یا پرونده منتشر نکنند و تنها زمانی که دادگاه اجازه داد عکس و برخی مسائل مهم رویداد جنایی درج شود تا مجرمان نتوانند از صحنه جرم فرار کنند.
مورد دیگری که مهم است اینکه در مورد کلاهبرداریها در رسانهها و تلویزیون به انواع کلاهبرداریها پرداخته میشود و مردم روشهای کلاهبرداری را میبینند و این آموزش و آگاهسازی است و در پیشگیری از جرم موثر است، البته ممکن است یکی شیوه کلاهبرداری را یاد بگیرد اما هزار نفر آگاه میشوند و این مانع ارتکابهای بعدی است، از سوی دیگر به نظر من اگر در رسانهها انگیزه مجرمان از وقوع قتل بررسی شده و به هدف و انگیزه روانی آن یا افسردگی مجرمان و کمبود شخصیت آنان پرداخته شود، از لحاظ روانشناسی مردم در پیشگیری از جرایم بسیار مؤثر خواهد بود.
بلوری: تأکید میکنم همکاری پلیس و ارگانها با یکدیگر منجر به تبادل اندیشه و تجارب میان آنها میشود که این مسأله به نفع هر دو گروه است. گاهی پلیس گمان میکند اگر اخبار درج شود خوانندگان مقصر حادثه را پلیس میدانند در صورتی که برای بروز حوادث، علل و انگیزههای متفاوتی وجود دارد و نباید با محدودیتها گرهها را کورتر کنیم.
مهدی ابراهیمی: صفحات شوک در حال حاضر بیشتر گزارشمحور است. سالهای زیادی است که در حوزه پلیس و دادسرا فعالیت میکنم و باید بگویم تجربیات خوبی در این زمینه دارم. در گذشته با پلیس و دستگاه قضایی بویژه بازپرسها و قضات تعامل خوبی داشتیم تا جایی که گاهی از رسانه استفاده میشد تا از ادامه جرمی سریالی جلوگیری شود یا مجرمی فریب بخورد و به دام بیفتد.
رضوی: به تصورم دلیل آن برمیگردد به فضای سری پرونده و فضای امنیتیای که حادثه دارد.
مهدی ابراهیمی: آماری داریم که پلیس به ما داده و آن فقط درباره شوک است که میگوید افرادی که شوک را خواندهاند چه مقدار احساس امنیتشان کاهش یافته است و در همین آمار رسمی میبینیم درصد هوشیاری در آن سبقت گرفته، یعنی افزایش داشته است اما یک بحث دیگر، آموزشدیدن مجرمان از روزنامهها است، بررسیهایمان نشان میدهد مجرمان روزنامه نمیخوانند و راههای آموزش دیدن آنها در بستر جامعه بیشتر است.
صدیقی: مطمئناً مجرمان روزنامهخوان نیستند و این یک واقعیت است.
رضوی: من معتقدم اطلاعرسانی حادثه کاهش جرم را در پی دارد که گروهی به بهانه خرید خانه به خانهها میرفتند و زنان تنها را میکشتند تا طلا و جواهراتشان را سرقت کنند، این ماجرا از وقتی رسانهای شد نه تنها این قتلها متوقف شد بلکه پلیس فرصت پیدا کرد پیش از جنایت دیگری این گروه را دستگیر کند.
بلوری: بله این قتلها را به خاطر دارم، ماجرای طناب قرمز و قتلهایی که در آن قاتلان از طنابهای قرمز استفاده میکردند و وقتی رسانهای شد آگاهیها هم بیشتر شد.
مهدی ابراهیمی: در همان پرونده، در روزنامه ایران ابتکار به خرج دادیم. فهمیدیم یک زن و مرد قاتل هستند و هر هفته یک زن خانهدار را به قتل میرسانند، ما نوشتیم قربانی چهارم ممکن است دختری باشد که همدست مرد قاتل است.
وقتی این زن و مرد دستگیر شدند همان زن به من گفت وقتی مطلب صفحه حوادث روزنامه ایران را خوانده از مرد قاتل ترسیده، دیگر از خانه بیرون نیامده و بهانه آورده در حالی که مرد قاتل مدام زنگ میزد و پیشنهاد میداد باز به قتل و سرقت دیگری دست بزنند، اما این زن میترسید که خودش کشته شود و همراهیاش نمیکرد که این یک هفته وقفه ایجاد کرد و پلیس فرصت یافت پیش از چهارمین قتل آنها را ردیابی کند.
دکتر محمدنسل جرمشناس و استاد دانشگاه: من به عنوان فردی که در گذشته پلیس بودم و سالها در زمینه جرم و جزا تحقیق کردهام باید بگویم اطلاعرسانی در مورد حوادث در رسانههای مکتوب و جراید میتواند هم خوب باشد و هم بد و حتی ممکن است خنثی باشد.
در حقیقت نفع اخبار حوادثی میتواند ۳ حالت داشته باشد، گاهی ممکن است به نفع پیشگیری و گاهی به نفع بزهکاری باشد و ممکن است خنثی و فقط به دنبال جذب مخاطب باشد.
رسانه میتواند هر سه نقش را ایفا کند، اما همیشه این نقشها عامرانه و عالمانه ایفا نمیشود و خیلی وقتها از سرغفلت، سهلانگاری، مسامحه و ناآشنایی با بعضی مسائل اتفاق میافتد.
از آنجایی که من خود متخصص پیشگیری هستم، به نقش رسانه در پیشگیری و کاهش جرم اشاره میکنم. معمولاً نقش رسانه در پیشگیری و کاهش جرم به یک معنا به کار میرود، در حالی که پیشگیری از وقوع جرم این است که از ارتکاب جرم و به وقوع پیوستن پدیده جرم جلوگیری شود و کاهش جرم به معنای کاهش آثار و پیامدهای ناشی از جرم است.
به نظر من برای اینکه یک رسانه چه شوک روزنامه ایران و چه هر ویژهنامه حوادثی بتواند از نقل اخبار حوادث به نفع پیشگیری استفاده کند باید شاخصها و تدابیری را رعایت کند در غیر این صورت ممکن است خنثی باشد یا کاملاً به نفع بزهکاری اقدام کند.
واقعیت این است که بزهکار و بزهدیده تنها وجود ندارد. در جامعه کنونی تیم بزهکاری و تیم بزهدیدگی وجود دارد و بزهکاری که ما در صحنه عمل و دادگاه مشاهده میکنیم فردی است که در ویترین قرار دارد و در پس ماجرا و در اقتصاد جرم افرادی هستند که به صورت عمدی و سهوی پشتیبان بزهکار هستند و اقتصادشان از بزه تأمین میشود. نقش اصلی رسانه در پیشگیری از جرم، کاهش و صدمه به وضعیتهای پیش جنایی است، رسانه میتواند با اصلاح ارزشها و نگرشها وضعیت پیش جنایی را از بین ببرد.
من میخواهم این را بگویم که پیشگیری رسانه از جرم مانند پیشگیری یک بادیگارد یا یک پلیس از جرم نیست. آنها دقیقاً در لحظات منتهی به جرم مداخله میکنند ولی رسانه از سالها قبل به صورت فرهنگی و اجتماعی و به عبارت دیگر از بچگی روی افراد کار میکند و شخصیت آنها را میسازد که این اصلاح هنجارهای بازدارنده است. در جامعه ما اصلاح سبک زندگی بسیار اهمیت دارد.
دومین نقشی که یک رسانه باید داشته باشد مشارکت در راه آگاهسازی است، البته ادعا ندارم همه آگاهسازی برعهده رسانه است ولی رسانه میتواند کمک خوبی در این راه داشته باشد حتی آگاهسازی عمومی، آگاهسازی اختصاصی و ارتقای معلومات بازدارنده از جرم همگی میتواند در رسانه صورت گیرد.
همین مطالبی که در صفحه حوادث نوشته میشود میتواند معلومات بازدارنده را در اختیار افراد قرار دهد، مانند درج ماجرای سرقت از کسی که از بانک خارج میشود. درخصوص آگاهسازی در همه دنیا نه در ایران و نه در آسیا در بحث حوادثنگاری چندین موضعگیری مختلف وجود دارد. بعضیها میگویند احساس ترس از جرم را با درج اخبار افزایش میدهید! و گروه دیگر میگویند با درج اخبار اینچنینی به بعضی از بزهکاران بالقوهای که مستعد و آماده ارتکاب جرم هستند برخی از تکنیکها را آموزش میدهید، اما در همه دنیا به این نتیجه رسیدهاند که شما هوشیاری ناشی از آگاهی بزهدیدگان از حوادث را بالا میبرید و هیچکس نمیتواند بالابردن هوشیاری، آگاهی و اثری که بر پیشگیری دارد را فدای یادگیری چهار جوان کند. باید بگویم من به عنوان یک پلیس اعتقاد دارم آموزش تکنیکهای جرم به صورت چهره به چهره است، یعنی در جمعهای بزهکارانه صورت میگیرد نه اینکه آنها چگونگی وقوع جرم را با مراجعه به رسانهها یاد بگیرند و به این صورت نیست که مدرسه و آکادمی برای آموزش جرم وجود داشته باشد، بلکه به شکل استاد، شاگردی است.
در دنیا نیز به این نتیجه رسیدهاند ما باید آگاهی بدهیم و به خاطر همین است که میگویند اگر دو قتل اتفاق افتاد و ما اطلاعرسانی نکردیم قتل سوم را ما مقصر هستیم زیرا میتوانستیم بازدارندگی داشته باشیم ضمن اینکه بعضیها فکر میکنند اینها تضعیف حکومت یا پلیس است.
در بسیاری از کشورها پلیس برای دستگیری متهمان فراری و برای هشدارهای امنیتی از رسانه جمعی استفاده میکند، مثلاً منطقهای که جرم خاصی اتفاق میافتد هشدارهای لازم را میدهد و هیچگاه این تصور را ندارد که اطلاعرسانی به معنای ضعف پلیس است.
شاید در گذشته پلیس اقتدارگرا ادعا میکرد کسی از ترس آنها جرأت جرم ندارند اما در حال حاضر پلیس، جامعهمحور و رسانهمحور است. پلیس ادعای بزرگ بودن و پرزوربودن ندارد و میگوید من هم بخشی از مردم هستم، ضعفهایی دارم. این در حالی است که اگر پلیس خلاف کرده پلیس اقتدارگرا میگوید ننویس پلیس خلاف کرده، ننویس پلیس دیر رسیده، ننویس پلیس وظیفهاش را درست انجام نداده است.
یک وظیفه عمده دیگر که رسانهها میتوانند انجام دهند که من معتقدم حتماً باید وجود داشته باشد، مشارکت در تبلیغات پیشگیرانه است یعنی اطلاعرسانی باید هدفمند و هوشمندانه باشد و هدفش خنثیسازی عملیات روانی تیم بزهکاریاست.
صدیقی: آگاهیسازی رسانهها را یک وظیفه میدانم اما باید بگویم هیچ رسانهای در هیچ کجای دنیا به اندازه ایران چه رسانههای دیداری و چه شنیداری نصیحتکننده نیستند و درس اخلاق نمیدهند، ما مدام میگوییم دزدی نکنید، عاقبتش این است و هنوز نمیدانیم آیا مخاطبان جذب چنین پرداخت رسانهای میشوند.
محمد نسل: رسانهها باید مسألهیاب نیز باشند. شاید خیلیها از این ناراحت میشوند که رسانهها مسائلی را که برخی مسئولان میخواهند پنهان کنند افشا میکنند در حالی که همین کمک به پیشگیری است.
رسانه حتماً لازم نیست بگوید من راجع به پیشگیری از جرم کار میکنم. اتفاقاً بهترین نصیحتها، بهترین ارشادها و بهترین نفوذ کلام با شیوه غیرمستقیم است و رسانهها با این شیوه میتوانند جامعه را آگاه و واکسینه کنند.
دکتر جعفر بای، کارشناس و محقق آسیبهای اجتماعی: بحث رسانه در عصر آگاهی و انفجار دانش بسیار حائز اهمیت است و نقش معجزهآسایی دارد تا جایی که جامعهشناسان ارتباطات آن را به عنوان رکن چهارم اجتماعی در کنار قوه دیگر قرار میدهند و رسانه را قوهای بسیار اثربخش میدانند. همین امر ضریب حساسیت و اهمیت جایگاه رسانه را صدچندان میکند اما باتوجه به اینکه مخاطبان رسانه افراد گوناگونی هستند با تفاوتهای فردی، جنسیتی، سنی، فرهنگی و… به همین دلیل باید به آنها توجه ویژهای کرد.
بهتر است از رسانهها به عنوان تیغ دودم یاد شود چرا که میتواند هم حلکننده همه مشکلات و گرفتاریها باشد و هم وظایفی را که دکتر نسل نیز فهرست کردند و امیدواریم آنها محقق شود، انجام بدهند.
متأسفانه برخی نشریات زرد در جامعه به مدت طولانی تنها به تکرار اخبار حوادث پرداخته و بدون هیچ تحلیلی باعث احساس نا امنی میشوند. به عنوان مثال اگر به تحلیل محتوایی برخی رسانههای زرد توجه کنیم میبینیم که گاهی فقط اخبار منفی ناهنجار دلخراش را به فجیعترین حالت تیتر میکنند که طبیعتاً این کار وجدان عمومی را عذاب میدهد و احساس و عواطف همگانی را تحت تأثیر قرار میدهد و این تکرار احساس ناامنی را فراهم میکند.
بر این باورم پلیس و رسانه در کنار یکدیگر قرار دارند چرا که اینها به نوعی با یکدیگر همکار هستند و اقتدار پلیس را رسانه میتواند در جامعه نشان دهد.
صفحات حوادث برگ برنده در انعکاس موفقیتهای پلیس است که با کمک رسانه افشا میشود و خفت و خواری بزهکاران را به نمایش میگذارد. مقوله حادثهنویسی امری است که به سادگی نمیتوان آن را یاد گرفت و مانند اخبار معمولی و گزارش به آن توجه کرد چرا که حادثهنویسی پیچیدگیها و راز و رمزهایی دارد که با تکنیکها و تخصص باید آن را شرح داد و به همین دلیل موضوع بحث ما به آن هم سخت است پس ضرورت به پرداختن در رسانه امری اجتنابناپذیر است.
اگر میگوییم رسانه باعث ارتقای امنیت اجتماعی، کاهش جرم و ارتقای هوشیاری اجتماعی میشود، اگر مردم را آماده میکند که در مقابل کنش مجرمان چه واکنش درستی نشان دهند، باید بدانیم این عوامل همه به نگارش و پردازش تخصصی و حرفهای به حوادث بستگی دارد نه اینکه صرفاً به حادثهای پرداخت و به سادگی از کنار آن گذشت.
به همین دلیل این تیغ دودم اگر بعد منفیاش جلوه بیشتری داشته باشد حتی عناصر مستعد به ارتکاب جرم را تشویق میکند و گاهی اوقات نیز با تکرار، قبح جرم را در جامعه کاهش میدهد و منجر به عادیسازی جرم در جامعه میشود و عفت عمومی و حیای اجتماعی را با تکرار و پرداخت با شیوهای ناشیانه مخدوش میکند و گاهی اوقات نیز بحث فروپاشی نظام ارزشی اتفاق میافتد که میتوان با دو پیشنهاد آن را حل کرد؛ یکی اینکه به برخی حوادث اصلاً کاری نداشته باشیم و خطقرمزها را مشخص کنیم به یاد دارم در مورد والدآزاری پیشنهاد دادم یادداشتی بنویسم که شنیدم اینگونه مطالب بدآموزی دارد و مطلبم کار نمیشود.
البته این درست است، یعنی رسانه باید خط قرمزهایی را مشخص کند که عفت عمومی و حیای اجتماعی مخدوش نشود. به همین خاطر با عدم انتشار برخی حوادث و ناهنجاریها در واقع یک سکوت بسیار درست و دقیق است ولی گاهی اوقات پوششهای اخبار حوادث باید با احتیاط انجام پذیرد. این تیغ دودم این احتیاط را همراه با تخصص میطلبد که میزان اثربخشی خبر را در افکار عمومی بسنجیم که هیچگاه این کار انجام داده نشده چرا که ما باید متوجه شویم این اخبار به عنوان یک کنش اجتماعی در افکار عمومی چه واکنشهای متعددی را داشته است، این مسأله میتواند بسیار تأثیرگذار در رسانه باشد.
بلوری: هیچ کجای دنیا روزنامه وظیفه ندارد بگوید چه کاری انجام دهید یا ندهید.
صدیقی: بله، این یک واقعیت است چرا که چنین کاری جذابیتی نیز ندارد.
بلوری: در جامعه ما از روزنامه انتظار دارند جبرانکننده نواقصی باشد که نهادهای مختلف اجتماعی باعث آن شدهاند، خانواده کمکی نمیکند و منجر به ناهنجاری میشود. در اینجا روزنامه باید نصیحت کند، مدارس کار و انتظارات آموزش و پرورش را انجام نمیدهند و از روزنامه توقع دارند جوانان را تربیت دهد اما اینها به تنهایی کار روزنامه نیست. روزنامه باید مصداقها را اعمال کند تا تأثیرگذاری آن بیشتر شود.
اماناللهقرایی مقدم جامعه شناس: وسایل ارتباطجمعی و رسانههای دیگر نیز منجر به انتقال پیام به افراد جامعه میشوند و تنها نباید به روزنامه اشاره کرد.
مثلاً تلفن هم میتواند وسیلهای برای ارتباط باشد و هم شایعه پراکنی ایجاد کند و جنبه تخریبی داشته باشد. مثلاً در گذشته یک تماس تلفنی کافی بود تا در تهران دیگر هیچکس سبزی نخورد چرا که باعث شیوع بیماری وبا میشد. پس تلفن نقش مؤثری داشت.
از لحاظ جامعهشناسی رسانه از دو بعد بررسی میشود. جامعهشناسانی از قبیل لاسول و مکلوهان با اینکه درخصوص ارتباطات فعالیت داشتند اما نظریاتشان متفاوت بود. مارشال مکلوهان در خصوص سیستم صحبت میکند و معتقد است باید ابزاری وجود داشته باشد که پیام سریعاً منتقل شود ولی لاسول میگوید باید موجها به گونهای محسوس و نرم فرستاده شوند و پیامها از راه موسیقی، تئاتر و رسانههای دیگر انتقال یابد که در جامعه تأثیر بیشتری بگذارد.
حتی به اعتقاد روانشناسان اگر پیامی را مستقیم ارائه دهیم یک پادزهر در مقابل آن ایجاد میشود. رسانهها جنبه مثبت و منفی دارند مثلاً در تگزاس بررسی شد وقتی افراد فیلمهای خشونتآمیز میبینند پس از آن رفتارهای پرخاشگرانه از خود بروز میدهند و هر نوع ارتباط کلامی و غیرکلامی- ایما، اشاره، پوزخند و…- تأثیرات متفاوتی را نشان میدهد و یک پیام خاصی را به افراد منتقل میکند. رسانهها از دو جنبه مثبت و منفی باید بررسی شوند.