کمرنگ شدن مسوولیت پذیری در میان مردم

تحلیل وضعیت خشونت در جامعه توسط رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران
روزنامه اعتماد، شماره ۲۳۱۳ به تاریخ ۹۰/۸/۲۸، صفحه ۱۱ (حوادث) – نویسنده: فریده عنایتی

«مشکلات و بروز خشونت در جامعه ما مربوط به امروز و دیروز نیست. به این دلیل که اقدام و سیاست گذاری در حوزه سلامت روانی و اجتماعی جامعه، صورت نگرفته است. مصداق این موضوع هم نگاهی است به برنامه های توسعه در ایران که تنها در برنامه چهارم مقداری به بخش اجتماعی، توجه شده است.» این دلایل از عمده مسائلی است که رییس انجمن مددکاری ایران، سیدحسن موسوی چلک درباره به وجود آمدن خشونت در ایران برمی شمرد. به گفته این مدرس ۴۳ساله دانشگاه رفتار خشونت آمیز، رفتاری نیست که بتوان آن را با زندان حل کرد.
سیدحسن موسوی چلک، تحصیلکرده مددکاری و مولف کتاب «مواد صنعتی و نوین و پیامدهای اجتماعی آن» به عنوان تالیف برگزیده سال ۸۹، درباره خشونت های اخیر در ایران و علت های آن تحلیل هایی را به روزنامه اعتماد می گوید. خشونت هایی که مدت زمانی است در جامعه مشاهده می شود، مواردی مانند تبدیل شدن خواستگاری به صحنه قتل به دلیل شنیدن جواب منفی از خانواده دختر، حوادثی مانند پل مدیریت، قطع پای نوجوانی در کهگیلویه و بویراحمد، مواردی است که افراد یا خود را محق می دانند یا به دلیل انتقام جویی دست به رفتارهای خشن می زنند، (اشاره به یک بازی جدید در تالش که در برنامه نود به آن اشاره شد.) حتی در فوتبال هم مشاهده می کنیم که کل تیم، داور را می زنند چرا که فکر می کنند که او در قضاوت خود سوگیری داشته است. در تمام این موارد، نقطه مشترک این است که مردم خودشان را محق می دانند و خود دست به اجرای حکم می زنند. دلیل اینکه افراد به این شکل به خشونت روی آورده اند چه چیزی می تواند باشد؟موضوعی که مدتی است به آن پرداخته می شود، مصادیق خشونت است، اعم از قتل، اسیدپاشی و مواردی از این قبیل. در بررسی تمام این موضوعات به یک نقطه مشترک می رسیم و آن حوزه سلامت روانی و اجتماعی جامعه به عنوان معرف عام است. معمولاجامعه یی که مردمش از این دو مولفه و سلامت معنوی و جسمی برخوردار باشد، کمتر دچار خشونت و دیگر مصداق های آن می شود.»

ریشه یابی این قبیل خشونت ها می تواند پرده از چه مشکلاتی بردارد و به چه عواملی اشاره کند؟
ریشه یابی کلان در این باره برمی گردد به اینکه در بخش های دیگر جامعه برنامه ریزی انجام نشده است. این عمل نکردن به دو یا سه سال پیش برنمی گردد بلکه به سالیان گذشته اقدام و سیاست گذاری در حوزه سلامت روانی و اجتماعی در ایران صورت نگرفته است. مصداق این موضوع هم نگاهی به برنامه های توسعه در ایران است که تنها در برنامه چهارم به بخش اجتماعی مقداری توجه شده است. پس در حوزه سیاست گذاری کلان موضوع سلامت روانی اجتماعی جدی گرفته نشده و سرمایه گذاری درباره جلوگیری از بروز خشونت هم انجام نشده است. مشکل دیگر این حوزه به رفتار خود مردم برمی گردد. کمتر افرادی پیدا می شوند که برای یادگیری مسائل اجتماعی از جمله اخلاق وقت بگذارند.

این موارد چطور می تواند منجر به خشونت شود؟
افراد قوانین را نمی شناسند. به عبارتی نسبت به ظرفیت های حقوقی مرتبط با حیطه هایی که با آن درگیر هستند آگاهی ندارند، یا در مواقعی به سیستم و مجری قوانین اعتماد ندارند. در بعضی موارد طول کشیدن روند رسیدگی به پرونده در سیستم قضا هم می تواند دخیل باشد. بخشی از این موضوع هم برگرفته از فرهنگ قومی قبیله یی بخشی از نقاط کشور و اخلاق اجتماعی است. برای مثال می توان به حادثه پل مدیریت اشاره کرد که مردم مشاهده می کنند که کوشا چندین ضربه به مهسا می زند و تنها کاری که انجام می دهند فقط تماشا کردن و فیلم گرفتن است. در جای دیگر می توان مسوولیت پذیری مردم جامعه را نام برد که در برابر یکدیگر کمرنگ شده است. زمانی که مسوولیت پذیری کم شود، مسلما مشارکت اجتماعی هم کم می شود و تا آنجایی ادامه پیدا می کند که موضوع به خود افراد برگردد. پس در این مرحله این موضوع مطرح می شود که افراد برای خود حقی را قایل شوند تا در برابر رفتار فرد مقابل، یا حتی رفتاری که جامعه با آنها دارد، براساس تفکر خودشان راه درست را انتخاب کنند. به این معنی که افراد یاد نگرفته اند چطور حل مساله کنند و چگونه باید مهارت تصمیم گیری و روابط بین فردی داشته باشند. از سمت دیگر هم با حقوق شهروندی آشنا نیستند و منابع اجتماعی که می توانند به آنها کمک کنند را نمی شناسند. در چنین شرایطی فرد فکر می کند که می توانند صادر کننده و اجرا کننده حکمی باشد که عقلش می رسد. در این صورت خواستگار، خانواده دختر را به گلوله می بندد، افرادی قربانی اسیدپاشی می شوند و در جایی که جامعه حقی را از فرد ضایع کرده باشد، به تخریب اموال عمومی منجر می شود.

این ضعف در پی کوتاهی چه ارگان و سازمانی است؟ نداشتن سلامت اجتماعی به فرد برمی گردد یا جامعه؟
این موضوع سه بعد دارد که از سه منظر به مسائل می پردازد که به آن نگاه همه جانبه می گویند. فرد، خانواده و جامعه سه مولفه این مبحث هستند. این سه همزمان با هم باید پیش بروند و وظیفه منابع اجتماعی است که باید این سه را با هم حرکت دهد. جامعه بخشی از این منابع اجتماعی است. خانواده مهم ترین نقش را دارد. مدرسه، رسانه و حتی سازمانی مثل سازمان تبلیغات اسلامی هم در این زمینه دخیل هستند. باید از تمام ظرفیت ها استفاده شود.

 از اشکالات جدی که می توان به این موضوع گرفت، چه موضوعی را باید عنوان کرد؟
چند اشکال خیلی جدی در این حوزه وجود دارد که مصداق های آن در رفتارهای خشونت آمیز مشاهده می شود. مهم ترین بخش آن امور اجتماعی در ایران است که جدی گرفته نمی شود. به این دلیل که در بخش اجتماعی همیشه کسانی سردمدار امور بوده و هستند که تخصصی در این زمینه ندارند. طبیعتا در چنین جامعه یی هرگونه سیاستگذاری هم نمی تواند کارساز باشد.

نکته دیگر اینکه، رویکردها در ایران عمدتا اجتماعی فرهنگی نیست. رسانه های فرامرزی بیشترین تغییر را در رفتار ما دارند. به این تغییرات و نگرانی ها «ناتوی فرهنگی» یا شبیخون فرهنگی گفته می شود و فقط در مساله پوشش و حجاب نیست بلکه در تک تک رفتار افراد جامعه تاثیر می گذارد.

بطور کامل نمی توان از این تهاجم فرهنگی جلوگیری کرد، چرا که مشاهده می شود که اگر امروز نیروی انتظامی دیش های ماهواره را جمع آوری کند، فردا دوباره تمام سیستم ها نصب می شود.

آیا مجازات هایی مانند زندان می تواند خشونت را کاهش دهد یا مانع آن شود؟
رفتار خشونت آمیز، رفتاری نیست که بتوان آن را با زندان درست کرد. ماهیت مبارزه باید با حمله برابر باشد. زمانی که ماهیت جنگ این دوره جنگ نرم و تهاجم فرهنگی و اجتماعی است، برنامه ریزی ها هم باید فرهنگی و اجتماعی باشد. یکی از مولفه هایی که می تواند خیلی کمک کند و در کاهش خشونت خیلی تاثیرگذار است تقویت و مدیریت هویت فرهنگی است. یک بخشی از این مدیریت به مدیریت شادی برمی گردد.

مدیریت شادی به چه معناست و چگونه می توان آن را در ایران اجرا کرد؟
مدیریت شادی به معنی بی بندوباری و برپایی مراسم بالماسکه در ایران نیست. در ایران یکسری ظرفیت هایی وجود دارد که با تقویت آنها بطور قطع می توان خشونت را در جامعه کاهش داد. ما هم ظرفیت دین و هم ظرفیت قومی و قبیله یی را داریم. همه آیین های باستانی کشور ما که با دین مان مغایرت ندارد. برای مثال عید نوروز، یک عید باستانی است ولی آن را با آیه ها یی از قرآن شروع می کنیم.

نشاط تنها خندیدن نیست، خنده بخشی از نشاط است. نشاط به حس مفید بودن برمی گردد. فرد و جامعه یی که از اینگونه نشاط و شادمانی برخوردار باشد، مسلما رفتار خشونت آمیز از خود نشان نمی دهد.

کاهش خشونت به چه بخش هایی برمی گردد؟
یک بخش از تلاش برای کاهش خشونت و جرم، کنترل اجتماعی است بخش دیگر به فضای مذهبی کشور برمی گردد. موضوع دیگر هم همان مدیریت شادی و مدیریت جامعه در این عرصه است زمانی که در بحث شادی تعریف خاصی وجود نداشته باشد، طبیعی است که خشونت ایجاد می شود بطوری که اگر رفتار خشن از افراد سر نزند باید شک کرد.

چه اتفاقی می تواند برای جامعه یی که از سلامت روان برخوردار نباشد، بیفتد؟
جامعه یی که از سلامت روان برخوردار نباشد، افراد آن نمی توانند نقش شان را به درستی ایفا کنند. طبیعتا در چنین شرایطی خشونت بروز پیدا می کند. خانواده ها هم با نشاط نیستند، همانطور که پلیس ناجا خبر از ۳۰ درصدی بودن خشونت های خانوادگی می دهد نشان از این دارد که افراد حتی در خانواده هایشان هم به دور از خشونت نیستند. این خشونت ها را در اتوبوس و مترو می توان دید. افراد اگر تصادف کنند، در مرحله اول با هم دعوا می کنند بعد منتظر پلیس می شوند، با این وجود که می دانند بیمه هستند و بیمه خسارت شان را پرداخت می کند.

اگر قرار بر ریشه یابی خشونت باشد، در چه مرحله یی این ابراز خشونت اتفاق می افتد؟
اعمال خشونت به یک مرحله عقب تر از جامعه برمی گردد. افراد مهارت تصمیم گیری را در خانواده هایشان یاد نگرفته اند. در سیاست گذاری ها هم بخش اجتماعی ضعیف بوده است. زمانی که سیاست گذاران ما نگاه اجتماعی ندارند، در بروز رفتار خشونت آمیز دیگر شکی وجود نخواهد داشت. وجود چند اتفاق پشت سرهم مانند مساله خمینی شهر، کاشمر، پل مدیریت و میدان کاج تلنگری را به وجود آورد که هنوز خروجی نداشته است چراکه هنوز اقدام خاصی برای جلوگیری از اینگونه اتفاقات صورت نگرفته است.

علاوه بر افرادی که خود دست به خشونت می زنند، افرادی هم دیدن صحنه های خشن، قتل و خونریزی و اعدام برایشان تبدیل به سرگرمی شده است، دلیل بروز این پدیده یعنی تماشای خشونت و لذت بردن از آن چیست؟
بعضی از رفتار هایی که افراد از خود بروز می دهند به حس جریحه دار شدن شان مربوط می شود که باعث می شود که در حوادثی مثل پل مدیریت و خمینی شهر، این نوع واکنش ها را نشان دهند.

می تواند دلیل اینکه افراد خود دست به اجرای حکم می زنند عدم اطمینان به سیستم قضایی باشد؟
بخشی از این موضوع می تواند ناشی از عدم اطمینان به قوه قضاییه باشد. در بعضی موارد مانند اسیدپاشی و قتل، طولانی شدن دادرسی افراد را خسته می کند و موجب می شود که آنها دست به اجرای حکم بزنند. در جایی ممکن است مجری قانون قصوری را مرتکب شود که نمی توان آن را به کل سیستم ربط داد. وجود میلیون ها پرونده قضایی نمی تواند ناشی از عدم اطمینان مردم به سیستم قضا باشد. شاید افراد در بعضی موارد نسبت به حکم ناراضی باشند که این عدم رضایت نمی تواند حتما ناشی از عملکرد بد قاضی باشد. این موضوع به نداشتن و ضعیف بودن شناخت ما از قانون برمی گردد که متاسفانه برای این موضوع هم سرمایه گذاری نشده است. سیستم قضا باید آموزش ها را در این زمینه افزایش دهد، به این ترتیب افراد هم اعتماد بیشتری می کنند.
بیشتر حوادثی که افراد خودشان حکم صادر و اجرا می کنند به مسائل خانوادگی مربوط می شود. وجه غالب این نیست.

این عدم آگاهی و نداشتن شناخت به چه ارگانی مربوط می شود؟
به نظر من این مساله ضعف سیستم قضا است که به افراد آموزش نداده و آنها را درجریان فرآیند پرونده قرار نمی دهد. تنها در برنامه چهارم توسعه به این موضوع پرداخته شد. خیلی مواقع درگیری ها و اتفاقات ناشی از جهل به قانون است. باید در این زمینه فرهنگ سازی شود.

دانستن موارد قانونی در صورتی می تواند به افراد کمک کند که آنها مطمئن باشند خود مجری قانون هم به این قوانین عمل می کند. زمانی که مشاهده می شود خود مجریان قانون هم به حقوق شهروندی افراد احترام نمی گذارد، چطور می توان امید داشت که افراد معمولی به این قوانین پایبند باشند و به آن عمل کنند؟
ممکن است این موضوعات وجود داشته باشد ولی وجه غالب نیست. زمانی که یک مجری قانون خطایی را موجب می شود نباید خطای او را به پای کل سیستم نوشت. افراد جدا از اینکه متعلق به هر سیستمی باشند دارای هویت فردی هستند. مردم باید اخلاق حرفه یی داشته باشند و بدانند که هر عملی را در هر لباسی که بر تن دارند انجام دهند به جایگاه آنها در آن سیستم برمی گردد.

برای برطرف کردن این موضوعات چه راه حلی ارایه می کنید؟
در بسیاری از مسائل و مشکلاتی که به وجود می آید باید منابع اجتماعی را راه حل قرار داد. برای مثال اورژانس اجتماعی سازمان خوبی بر ای حد فاصل منزل تا کلانتری است. مساله این است که مردم همه مشکلات را به پلیس ختم می کنند در صورتی که می توان بعضی مسائل را با منابع اجتماعی حل کرد.

این منابع اجتماعی مانند اورژانس اجتماعی چطور می توانند ظاهر شوند؟
باید طوری عمل شود که مردم برای ارتقای سطح کیفیت زندگیشان به منابع اجتماعی مراجعه کنند و نه تنها زمانی که با مشکل روبرو هستند. وقتی مراجعه برای بهبود کیفیت زندگی وجود داشته باشد و افراد به آنها مراجعه کنند دیگر رفتارشان منتج به عمل خشونت آمیز نمی شود اگر هم شود به حداقل می رسد.

افراد برای هر موضوعی پای کلانتری و دادگستری را به میان می آورند. اگر اورژانس اجتماعی در ایران در بین مردم باشد شاید به راحتی این ۱۳ میلیون پرونده قضایی به نصف تبدیل شود. خود پلیس هم باید این موضوع را اشاعه دهد. در این صورت پلیس اقتدار خود را حفظ می کند، چرا که پلیس نباید در جزییات مسائل مردم وارد شود.

دخالت دادن پلیس در همه درگیری ها از جمله مسائل خانوادگی ناشی از چه موضوعی است؟
این موضوع به دو دلیل انجام می شود. یکی از بعد فرهنگی و دیگر به دلیل نشناختن منابع اجتماعی است. همه مسائل به حاکمیت برنمی گردد، بعضی مسائل به فرد بستگی دارد. مصداق تمام این مشکلات رفتار خشونت آمیز می شود. برای مثال جواب منفی شنیدن از خانواده دختر دیگر منجر به رگبار بستن آن خانواده نمی شود، چراکه افراد دیگر یاد می گیرند چطور باید مسائل شان را حل کنند.

راه حلی که برای کاهش خشونت می توان ارایه داد، چه روشی است؟
بهترین راه حل این است که برای افراد پرونده اجتماعی تشکیل شود. باید حتما چنین پرونده هایی در هر مرحله ایجاد شود. آموزش و دادن اطلاعات بهترین کار ممکن است. در بخش اجتماعی باید به تمام خصوصیات فردی و روانی فرد رسیدگی شود. در این صورت به خانواده آموزش داده می شود که فرزندان شان خودشان چه مشکلاتی دارند و چگونه می توانند این مشکلات را حل کنند. باید روی این پرونده ها سرمایه گذاری شود. اگر به این مرحله برسیم دیگر شاهد خشونت در بین جامعه نیستیم. در این صورت پیشگیری در هر سه سطح اتفاق می افتد و افراد از قبل با مشکلات آشنایی پیدا می کنند و نحوه برخورد با آن را نیز می آموزند. بیشتر خشونت های خانوادگی، ناشی از جهل است. حال باید دید جهل با زندان و دادگاه حل می شود یا با آموزش؟!

در ایجاد مدیریت شادی، مردم به صورت عام و مردم به صورتNGO ها چه اقداماتی را می توانند انجام دهند؟
تشکل های غیردولتی و مردم در این بخش بیشتر از دولت ها و نهاد های دولتی می تواند نقش داشته باشد. به شرطی که ظرفیت سازی و آموزش های لازم انجام شود. این تشکل ها حتی می تواند مذهبی، ورزشی و صنفی باشد. اگر از تمام این ظرفیت ها استفاده شود هر کدام به تناسب امکاناتشان می تواند خشونت را کاهش داد.

با وجود خشونت هایی که در کشور اتفاق می افتد، نیروی انتظامی وجود و زیاد بودن این موضوع را انکار می کند، آیا این منکر شدن خشونت و افزایش آن از سوی نهادهای رسمی و دولتی می تواند تبعاتی برای جامعه دربرداشته باشد؟
کتمان هر واقعیتی از جمله مسائل اجتماعی باعث رشد زیرزمینی آن پدیده می شود. در زمینه قتل های عمد سیستم انتظامی اقدامات خوبی انجام داد، به ازای هر صد هزار نفر، سه نفر قتل وجود دارد. اما برای سایر مصداق های خشونت اقدامی انجام نگرفته است. باید دانست که تمام خشونت ها به قتل منجر نمی شود، زمانی که افراد تحقیر می شوند هم خشونت وجود دارد. نشناختن مصداق های خشونت هم مشکل است. در صورتی که کتمان صورت گیرد در سیاست گذاری، پیشگیری و برنامه ریزی هم کاری انجام نمی شود و سایر عوامل موثر هم پنهان می مانند.