گشت ارشاد یا اورژانس اجتماعی مساله این است
شفق محمدحسینی/آسیبهای اجتماعی، حلقههای زنجیری را میسازند، که با گذرزمان عمیقتر میشوند و به حلقههای آن، با ظهور آسیبهای نوپدید افزوده میشود. با ظهور آسیبهای نوپدید، پیشگیری و درمان آن نیز سختتر از گذشته خواهد بود . حسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران ایران، معتقد است که موضوع آسیبهای اجتماعی در همه این سالها مظلوم واقع شده است. درباره انواع و انباشت آسیبها و نیز اورژانس اجتماعی با او به گفتوگو نشستیم.
توصیف شما از وضعیت کنونی کشور در رابطه با آسیبها و همچنین آسیبهای اجتماعی نوپدید به چه صورت است؟
آسیبهای اجتماعی واقعیت جامعه ماست. ما در ایران آسیبهای اجتماعی را به چند دوره تقسیمبندی میکنیم: یک دوره، زمان انقلاب و جنگ بود که خیلی آسیبهای اجتماعی موضوع با اهمیتی برای ما نبود. در دو مقطع بعدی، که دوران سازندگی بود، به دلیل توجه به زیرساختهای اقتصادی، فعالیتهای عمرانی، عموما به امور اجتماعی از جمله آسیبهای اجتماعی توجه نشد. بخش بعدی سالهای ۷۸ و ۷۹ بود، در دولت آقای خاتمی،که نوع نگاه به آسیبهای اجتماعی واقعبینانهتر شد. به این معنی که نگاه جدیتری به حوزه آسیبهای اجتماعی وجود داشت. مقطع بعدی از سال ۸۶آغاز شد به دلیل مشروعتر شدن آسیبهای اجتماعی، توجه به برنامهها، منتها با رویکرد مداخلهای در حوزه آسیبهای اجتماعی بیشتر شد. برخوردهایمان هم در حوزه آسیبهای اجتماعی به چند شکل بود. طبیعتا برخوردهایمان با رویکرد خشنترین روش که اعدام بود آغاز شد و به مرور زمان نگاههای علمیتر جایگزین شد. تصویب قانون مبارزه با موادمخدر یک قدم به جلو بود. اصلاح قانون در سال ۷۶ و اینکه معتاد، مجرم است اما کسانی که برای درمان میروند دیگر مجرم نیستندیکی ازروشهای عکس برخوردبا آسیب های اجتماعی بود. راهاندازی مراکز درمان سرپایی به صورت خودمعرف برای معتادان و بعدها پروتکل و دستورالعملها و فعالیتها و پذیرش کاهش آسیب و راهاندازی اورژانس اجتماعی و فعالیتهای پیشگیری، یک مقداری به سمت علمیتر شدن حرکت کرد. اما واقعیت این است که با وجود همه این حرکتها که انجام شد، آسیبهای اجتماعی در حوزههای مختلف درحال رشد است. این رشد معلول عوامل مختلفی است. این را اگر ما بخواهیم آسیبشناسی کنیم که چرا آسیبهای اجتماعی افزایش پیدا کرد، از مناظر مختلفی باید به آن نگاه کرد. در سطوح کلان، ما هنوز که هنوز است نمیدانیم تکلیفمان در برخورد با آسیبهای اجتماعی چیست. آیا همچنان باید گشت ارشاد را افزایش دهیم، یا باید اورژانس اجتماعی را افزایش دهیم. آنچه که رویکرد حاکم در این بخش بود، رویکرد قضایی – انتظامی بود. هنوز وجه قالب برخورد ما در حوزه آسیبهای اجتماعی، قضایی – انتظامی است.
نکته بعدی اینکه بالاخره نهادهای اجتماعی، باید کارکردهای خودشان را داشته باشند، اقتصاد، خانواده، آموزش، دین و سیاست از ارکان مهم مقابله با آسیب های اجتماعی است. اگر این نهادها کارکردهای خودشان را درست انجام دهند، طبیعتا ما جامعه سالمتری خواهیم داشت. جامعهای که در آن مشکلات اجتماعی کمتر خواهد بود و جامعهای که مردمش از سلامت اجتماعی بیشتری برخوردارند. ما اگر نگاه کنیم به برنامههای توسعه کشور، در تمام این پنج برنامه، موضوع آسیبهای اجتماعی تنها در برنامه چهارم، دیده شده است، آن زمان من در سازمان مدیریت و برنامهریزی کار میکردم و پیشنویس این ماده را خودم تهیه کردم و کارمند آنجا بودم و باز به دلیل اینکه در آن مقطع آسیبهای اجتماعی را به عنوان یک واقعیت پذیرفته بودیم، کمتر نگاه سیاسی – امنیتی در حوزه آسیبهای اجتماعی حاکم بود.در فصل هشت برنامه چهارم و به ویژه ماده ۹۷ آن که مختص آسیبهای اجتماعی است، به موضوع توجه شده بود و حالا اینکه چقدر در اجرا موفق بودیم، باز بحث دیگری دارد که به نظر من همه آن قانون را نتوانستیم به خوبی در بخش اجتماعی اجرا کنیم.
بخش بعدی سیاستگذاریهای ماست. در سیاستگذاریهای کلان کشور، امور اجتماعی مظلوم و مغفول است. در این بین آسیبهای اجتماعی، به دلیل رویکردهای سیاسی به مراتب مظلومتر واقع شده است و این در حالی است که خود آسیبهای اجتماعی نه آنقدر مظلوم است و نه مغفول. در خانه خیلیها را زده است. خیلی خانوادهها را ویران کرده است. خیلی هزینه برای آن میدهیم. چه از مرزش بگیریم و چه از گسترش مراکز کلانتری و دادگاه و زندان وراهاندازی مراکز مختلف و از دستدادن نیروی انسانی، که درگیر آسیبهای اجتماعی میشوند که از نظر من مرگ تدریجی بوده است. لذا غفلت در سیاستگذاری کلان کشور، غفلت در اجرا را هم به دنبال خواهد داشت. اگر همکاری هایی انجام شد،کارهایی بود که یک عده افرادی خودشان علاقهمند بودند. اما ساز و کار کلان کشور ما در این حوزه یک ساز و کار قوی و کارآمد و موثر و آیندهنگر نیست.
در همه دورهها همینگونه بوده است؟
بله. ما همیشه برنامه مان از واقعیت آنچه آسیبهای اجتماعی است، عقبتر است. یعنی داریم برای فردایمان امروز برنامهریزی میکنیم که اصلا برنامهریزی نخواهد بود. شما الان برنامه پنجم را نگاه کنید. علیرغم اینکه در سیاستهای کلی برنامه پنجم که مقام معظم رهبری ابلاغ کرد، موضوع اجتماعی و موضوع آسیبهای اجتماعی دیده شده است. در بیش از ۱۰بندبه طور مستقیم و غیرمستقیم به موضوع آسیبهای اجتماعی اشاره شد. اما در قانون برنامه پنجم که میثاق ۵ ساله ماست این موضوع وجود خارجی ندارد.
در بودجه امسال نیز، تقریبا حدود نیم درصد کل اعتبارات حوزه رفاه و تامین اجتماعی است،که باز هم ما شاهد نزدیک حدود هفت و نیم درصد کاهش اعتبارات آسیبهای اجتماعی در بودجه ۹۲ ، نسبت به سال گذشته هستیم. حالا سوال اینجاست که اینکه چه علامتی دیده شد که ما شاهد کاهش آسیب هستیم که ما ندیدیم، همه اینها نشان میدهد که آسیبهای اجتماعی در حاشیه است. در مناظره انتخاباتی ریاستجمهوری، کاندیداهایی که صحبت میکردند، تنها اشارهای به آسیبهای اجتماعی میکردند. اما هیچکدام از ۸کاندیدا برنامهای برای این موضوع نداشتند.
بخش بعدی هم غفلت از حوزههای فرهنگی است. ما مشکلی که امروز داریم این است که حوزه فرهنگی ما تا امروز عموما ممیزی میکرد. چه کاری نکنیم، نهاینکه چه کاری انجام دهیم. اگر امروز جنگ نهادهای فرهنگی را داریم و در حقیقت جنگ نرم را، در واقع جنسش فرهنگی – اجتماعی است. سوال من این است که در کلان کشور برای مدیریت این حوزه ما چه کاری انجام دادیم؟ برای نشاط اجتماعی چه کردیم؟ برای افزایش سرمایه اجتماعی چه کاری انجام دادیم؟ برای ارتقای سلامت اجتماعی در کشور چه کردیم؟ وقتی شما این مولفههای کلان را کنار هم بگذارید، عملا اتفاق جدی نیفتاده است. لذا اگر آسیبهای اجتماعی کاهش پیدا نکرد، از نظر ما غیرطبیعی نیست. میدانید که امروز رسانه و ماهوارهها همکاری کردند که آسیبهای اجتماعی امروز در داخل خانوادهها راه یافته است. آسیبها هم وقتی به داخل خانوادهها میرود، به دلیل قبح آسیبهای اجتماعی، دیر خبردار میشوند. این باعث میشود که آسیبها مزمن شوند و لایههای زیرزمینی بیشتر در آسیبهای اجتماعی شکل گیرد. جنس آسیبهای اجتماعی به سمت آسیبهای هوشمند و تلفیقی تغییر مسیر خوهد داد و این تغییر مسیر، رصد ما را سختتر خواهد کرد. لذا در جایی که ما نمیتوانیم رصد خوبی داشته باشیم، برنامهریزی ما نیز منتج به موفقیت در این حوزه نخواهد بود.
در حوزه آسیبهای جدید یا نوپدید، میتوانید این آسیبها را بیان کنید؟
در حوزه آسیبهای جدید، ما دو نوع آسیب داریم که یکسری بازپدید هستند و یک سری نوپدید. آسیبهای بازپدید مثل مشروبات الکلی، اوایل ما داشتیم و در یک مقطع طولانی مشروبات الکلی موضوع جدی ما نبود. قمار موضوع جدی ما نبود. ولی حالا میبینیم که آنقدر مثلا همین مصرف مشروبات الکلی افزایش یافته است که ما به دنبال مراکز درمان الکل هستیم. بین ۲۵ تا ۲۸ سال برخی آسیبها به طور جدی در کشور ما مطرح نبود. اما دوباره احیا شدند. یکی از دلایلش این است که مردم شادی و نشاط میخواهند. شکل دوم آسیبهای نوپدید هستند که در واقع در کشور به وجود میآیند. بخشی از این آسیبهای نوپدید، میتواند ناشی از فضاهای مجازی باشد، بخش دیگری نه، میتواند روابط فرازناشویی باشد، که نمیگوییم خیلی تحتتاثیر فضای مجازی نیست، اما موضوعی است که در فضای مجازی اتفاق نمیافتدالبته. بعضی آسیبها در فضای مجازی اتفاق میافتد. فضای مجازی و تکنولوژی مانند بلوتوث و پیامک و اینترنت و چت و ایمیل و موضوعاتی شبیه این، تاثیر خودش را در آسیبهای اجتماعی میگذارد. اما پیشبینی من این است، امیدوارم که این پیشبینی تحقق پیدا نکند،که ما در آینده جنس آسیبهایمان تغییر خواهد کرد. موادمخدر به سمت صنعتی و شیمیایی میرود، امروز آمارها هم همین مساله را بیان میکند. و دوم اینکه ما به سمت آسیبهای ناشی از فضاهای مجازی حرکت میکنیم. و سوم اینکه به سمت آسیبهایی میرویم که شادیهای لحظهای ایجاد میکند، مصرف مشروبات، روابط جنسی، حتی فضای مجازی و موادمخدر صنعتی هم نوعی تحتتاثیر همین ویژگی است. بهتر است بدانیم که نشاط فقط خندیدن نیست، احساس پویایی است، احساس موثربودن، شایسته سالاری، حفظ حقوق متقابل افراد، همهاینها میتواند در نشاط اجتماعی تاثیرگذار باشد.لذا ما در آینده آسیبهایمان به سمت شادیهای لحظهای میرود که این خطرناک است. اما آسیبهای ناشی از فضای مجازی نیز، گاهی مواقع در خود فضای مجازی است. مانند پورنوگرافی، دیدن یکدیگر با پوشش نامناسب، سرقت در فضای مجازی و…
درباره سایتهای همسریابی چه؟ به نظر شما میتوان همه این سایت ها را نیز در زمره آسیبهای فضای مجازی به شمار آورد؟
«سایت همسریابی» خود آسیب نیست. هرچند من خیلی موافق سایتهای همسریابی برای ازدواج نیستم. سایت میتواند راهنمایی کند. میتواند مراکز مشاوره را معرفی کند. همچنین میتواند اطلاعاتی را به ما بدهد که مثلا چگونه همسر خوبی را انتخاب کنم. با حقوق خانواده آشنا شوم و هیچ محدودیتی ندارد. لذا در کل فضای مجازی فضای بیم و امید است. ما همیشه بیم آن را گرفتیم. در حالی که ما امروز سامانه آسیبهای اجتماعی را داریم. میتوانیم خیلی از کارهایمان را از طریق فضای مجازی انجام دهیم. مثلا برای کنکور از فضای مجازی استفاده میکنیم. دولت الکترونیک زدیم و کارهای مالی خود را انجام میدهیم. گرچه یکی از آسیبها یا جرایم حوزه رایانه هم کلاهبرداری از طریق فضای مجازی است. حالا گدایی اینترنتی نیز موضوع دیگری است که گرچه خیلی شیوع پیدا نکرده است و باز موضوع دیگری است که میتوانیم به آن اشاره کنیم.
درباره انباشت آسیبهای اجتماعی، با توجه به حجم آسیبها در همه این سالها، به طور مثال در حوزه موادمخدر، ما با معتادان به مواد صنعتی روبهرو هستیم و از معتادان سنتی غافل ماندهایم. آیا این سبب نمیشود تا در آینده با انباشت بیش از حد آسیبها روبهرو شویم؟
آسیبهای اجتماعی زنجیره هستند. در این زنجیره گاهی مواقع حلقه زنجیر بیشتر میشود، یعنی آسیب جدیدی میآید. از دیگر سو چون برای مدیریت آسیب اجتماعی در سطح کلان کشور در تمام طول این ۳۴سال رویکرد و برنامه مشخصی نداشتیم، و عموما کتمان میکردیم،خیلی نتوانستیم در کنترل آسیبهای اجتماعی موفق باشیم. کتمان آسیب اجتماعی آسیب را از بین نمیبرد. مشکل ما در ایران این بود که به خاطر مسائل سیاسی و اینکه می گفتیم سیاه نمایی میشود، به آن نمی پرداختیم که حالا البته کمی این بحث کمرنگتر شده است، چون در این سالها در خانه خیلیها را زده است. و از آن طرف هم توجهی نمیکنیم، شما مشاهده میکنید که کاهش اعتبار آسیبهای اجتماعی را داریم، در حالی که ما هرچه جلوتر میرویم پیچیدگی و تنوع آسیبهای اجتماعی بیشتر میشود.
به همین دلیل است که میبینیم بعضا برای افرادی که درگیر موادمخدر سنتی هستند، چارهای اندیشیده نشده است و همچنان آنها وجود دارند و حالا میگوییم اول برویم این معتادهایی که درگیر موادمخدر صنعتی هستند درمان کنیم. آیا این نوع نگاه صحیح است؟
ما اعتقادی بهاین نوع نگاه نداریم. برای تمام افراد در تمام سطوح آسیبهای اجتماعی باید برنامه داشته باشیم گرچه برای پیشگیری نوجوانان و جوانان اولویت بیشتری دارند. اما همه مردم سرمایه کشور هستند. سن تاثیرگذار نیست. اما کسی که مدت کوتاهتری درگیر آسیبهای اجتماعی باشد، بازتوانی و بازگشتش به جامعه، راحت تر است. لذا اگر قرار باشد که منابع محدودی داشته باشیم، باید یک اولویت بندی در این حوزه داشته باشیم که بتوانیم آسیبها را حداقل در جوانان کنترل کنیم. چون ما با این ساز و کاری که وجود دارد، فعلا اعتقادی به کاهش نداریم و فعلا به کاهش آسیبهای اجتماعی نخواهیم رسید. اما شاید بشود با تدابیری روند رشدش را به نوعی کنترل کرد، گرچه ما در طول این چند سال، علامتی از کاهش رشد آسیبهای اجتماعی در کشورمان نداشتیم و آن هم به این دلیل است که ما هیچ زمانی آسیبهای اجتماعی در ایران را جدی نگرفتیم. یعنی شما ببینید تا به امروز هیچگاه گزارشی از وضعیت اجتماعی و آسیبهای اجتماعی
را در تمامی دولتها به مجلس و مردم ارایه نشد. از دیگر سو، یک سازمان مدافع حقوق اجتماعی نیز در کشور ما وجود نداشت. نگاه کنید به عنوان مثال در حوزه اقتصاد چقدر تشکلهای دولتی و غیردولتی ومجلس و همه حساساند اما این حساسیت در حوزه اجتماعی اصلا ایجاد نشده است.چرا؟ چون اعتقادی به این بخش نداشتیم. در حوزه دامپزشکی ما سازمان نظام دامپزشکی داریم، در حوزه کشاورزی، در حوزه روانشناسی، پزشکی و پرستاری باز برای خود جایگاهی دارند. اتاق بازرگانی، اتاق تعاون و.. را داریم و در کنار دستگاههای دولتی فعالیت می کنند، اما این فضا در حوزه اجتماعی وجود ندارد. چون ما همیشه حوزههای اجتماعی را نادیده گرفتهایم و یک دلیل دیگر آن نیز این است که ما در سازمانهای اجتماعی همیشه مدیران سیاسی را منصوب کردیم. وقتی مدیر سیاسی میشود، سیاسیکاری میآورد. در حالی که با رویکرد و با جانبداری سیاسی، مسائل اجتماعی پنهان میشود. یکی از مشکلات ما در طول این ۳۴ سال همین بوده است، که ما هیچگاه نخواستیم آسیبهای اجتماعی را به عنوان یک واقعیت ببینیم. هرچند من نمیگویم که هیچ بخش آن سیاسی و امنیتی نیست. ولی چون وجه غالب رویکرد سیاسی- امنیتی میشود، لذا جانبداری سیاسی مانع از پردازش درست آسیبهای اجتماعی میشود و همین هم باعث میشود که توجه مسئولان به حوزه آسیبهای اجتماعی زمانی زیاد شود، که یا رسانههای خارجی به آن میپردازند یا اتفاقی مثل کودک آزاری یا مثلا شبیه مصرف مشروبات الکلی در رفسنجان بیفتد ، که ناگهان دیدیم جلسات پیرامون مصرف مشروبات الکلی در ایران زیاد شد یا سبک زندگی که مقام معظم رهبری در خراسان شمالی مطرح کرد، دیدیم که همه راجع به این موضوع کار میکنند یا بحث کاهش جمعیت، که همهجا از مجلس و شورای انقلاب فرهنگی گرفته، و انگار که همه ایران شده بودند مدافع افزایش جمعیت. لذا این نوع نگاههای احساسی به مسائل اجتماعی بیشترین ضربه را به آنها وارد میکند. اعتقاد من این است که با این روندی که ما پیش میرویم، تهدید جدی ما در آینده نه اقتصادی است، نه سیاسی است و آنچه که ما را تهدید میکند، مسائل اجتماعی است. رسانه ما نیز به همین ترتیب است. شما نگاه کنید صفحه اول روزنامهها یا سیاسی است یا اقتصادی. حتی رسانههایی که ما به عنوان رسانههای اجتماعی می شناسیم، مثلا در مناظره دوم کاندیداهای ریاستجمهوری اگر ملاحظه کرده باشید، مناظره دوم، مناظره اجتماعی_ فرهنگی بود اما همه بحثها دوباره پیرامون مسائل سیاسی و سیاست خارجه و انرژی هستهای
و …خلاصه شد.
چرا با توجه به همه شعارهایی که در همه دورهها درباره مسائل و معضلات اجتماعی داده میشود، اما ما همچنان شاهد کاهش آسیبهای اجتماعی نیستیم؟
امنیت اجتماعی پایدار با داشتن افراد سالم، خلاق، موثر مسئولیتپذیر، مشارکت جو، قابل اعتماد و اطمینان، امکانپذیر است و هیچ شکی در این مساله وجود ندارد. اما هیچ گاه مدیران ما در سطح کشور حتی در حوزههای اجتماعی، اجتماعی نیستند. ما آسیبهای اجتماعی را به عنوان بخشی از واقعیت جامعه باید بپذیریم. واقعیت تلخی است، اما واقعیت جامعه است. ما معتاد داریم. زندانی داریم. مجرم داریم. کودک آزاری و موضوعاتی شبیه اینها را داریم. کسی نمیتواند اینها را انکار کند. زن خیابانی، کودک خیابانی ومرد خیابانی داریم. خودکشی داریم. اینها واقعیت جامعه است. وقتی نگاه سیاسی_ امنیتی را غالب میکنیم، دیگر نمیخواهیم اینها را به عنوان واقعیت بپذیریم. وقتی به عنوان واقعیت نمیپذیریم، در سیاستگذاریها به آنها توجهی نمیکنیم، در اجرا نیز به آنها توجهی نمیکنیم و این مقدار هم که کار شده است، بیشتر قائم به افرادی بود که مسئولیتی در این حوزه داشتند. ما میخواهیم بگوییم که همه کسانی که کار کردند قابل تقدیر هستند، ولی نیاز ما بیشتر از آن چیزی است که تا به امروز در این حوزه کار شده است.
در این میان اما این نکته را هم باید بپذیریم که تا به امروز هیچ وزیری در مورد آسیبهای اجتماعی مورد سوال از مجلس قرار نگرفته است. مگر وظیفه مجلس نظارت نیست؟ مگر در قانون اساسی فقط بخشهایی که مربوط به حقوق سیاسی است اهمیت دارد؟ ما در قانون اساسی بندهایی داریم که کاملا مرتبط با حوزه اجتماعی است. مگر تحکیم بنیان خانواده در قانون نیامده است؟ مگر حمایت از کودکان و زنان مطرح نشده است؟مگر اصل ۲۹ قانون اساسی نیامده است؟ چرا مجلس مطالبه گر این نوع موضوعها نیست. می خواهم بگویم در مجلس هم امور اجتماعی مظلوم واقع شده است. حتی هیچ زمانی کمیسیون اجتماعی داوطلب زیادی ندارد. لذا مظلومیت حوزه اجتماعی، در همهجا دیده میشود. زیرا ما پی به اهیمت حوزه اجتماعی نبردهایم.
درباره اورژانس اجتماعی میشود کمی بیشتر توضیح دهید.
ما از سال ۷۸ اورژانس اجتماعی را در ایران راهاندازی کردیم که طراح آن نیز خود بنده بودم. اورژانس راه افتاد. به مرور زمان تکمیل شد. اکنون نیز منتظرابلاغ آییننامه آن توسط آقای رحیمی، معاون اول رئیسجمهوری هستیم که اگر ابلاغ شود، هماهنگیها بیشتر خواهد شدد.۱۳سال است که اورژانس مشغول فعالیت است. نقاط قوت و ضعف آن پیدا شده است. براین مبنا با همکاری بهزیستی آییننامه آن تدوین و مصوب شد، گرچه ما همچنان نیاز به قانون اورژانس اجتماعی داریم، به این دلیل که بخشی از فعالیتهای اورژانس نیاز به همکاری قوه قضائیه دارد، که قانون مجلس میتواند در این زمینه همکاری قوه قضائیه را بیشتر کند.
آماری از آسیبهایی که بیشتر در اورژانس اجتماعی مراجعهکننده داشته است، دارید؟
گروههایی که در طی این سالها به اورژانس اجتماعی مراجعه کردهاند، بیشتر خشونتهای خانگی بوده است. همسرآزاری، کودکآزاری،
سالمند آزاری، معلول آزاری، فرار، اقدام به خودکشی، زنان آسیبدیده اجتماعی، کسانی که اختلال هویت جنسی دارند، افرادی که اختلافات خانوادگی حاد دارند. منتها عموما در طول این ۱۳_۱۴ سال، بیشتر مداخله اورژانس اجتماعی در خشونتهای خانگی بوده است که بیشتر بهاین دلیل بوده است که در دیگر حوزهها مراکز مستقل مربوط به خود را داشتند، و دیگر نیازی به دخالت ما نبوده است. مثلا مراکز مربوط به کاهش طلاق و مراکز مخصوص کودکان خیابانی وجود داشته است. من میتوانم بگویم که خشونتهای خانگی بیشترین مواردی است که یا تماس میگیرند یا مداخله میشود.
اورژانس اجتماعی تا چه اندازه توانسته است، از میان این تعداد مراجعهکنندگان، در کاهش آسیبها تاثیرگذار باشد؟
اورژانس اجتماعی، حدفاصل بین خانه و کلانتری است. ما با این تفکر اورژانس را راهاندازی کردیم. ما میخواهیم بگوییم که برای هر موضوعی مردم نباید به کلانتری بروند. این تفکر در حال حاضر در ایران جا افتاده است و عموما هم متقاضیان خدمات اورژانس خود معرف هستند. این خود حاکی از این است که اگر منابع اجتماعی در دسترس مردم باشد، مردم خود رغبت بیشتری برای استفاده از آن دارند. لذا تصویب آییننامه هم نشان از پذیرش قانونی و اجتماعی از اورژانس اجتماعی دارد. ما باید اورژانس اجتماعی را باور کنیم. مردم هم باید این را یاد بگیرند که برای زندگی بهتر، ابتدا باید سراغ مشاورین بروند و اما اگر نیاز به مداخله بود، خط ۱۲۳ را به ۱۱۰ ترجیح دهند.
پس به نظر شما تا امروز اورژانس اجتماعی موفق عمل کرده است؟
طبیعتا. کار کردن در حوزه آسیبهای اجتماعی کار سختی است. به نظر من، بزرگترین پروژه اجتماعی که ما در ایران توانستیم راهاندازی کنیم، اورژانس اجتماعی بود. زمان بر بود. با تغییر مدیریتها، تغییر رویکردها، تغییر دولتها، تاثیرگذار بود. ولی دیگر کسی نمیتواند اورژانس را متوقف کند. هرچه قدر جلوتر آمده، کامل تر شده است. با ابلاغ آییننامه، فکر میکنم ظرفیتهای بیشتری برای تسهیل دسترسی مردم به اورژانس اجتماعی ایجاد خواهد شد.
شما از بهزیستی نام بردید، آیا دیگر سازمانها نیز همکاریهای لازم را با بهزیستی برای کاهش آسیبها انجام میدهند یا نه؟
ببینید مثلا در حوزه موادمخدر ما یک ستادی داریم، که رئیس آن رئیسجمهوری است و جانشین یا مدیرکل آن وزیر کشور است. حدود ۲۰ دستگاه در بخش موادمخدر فعالیت میکنند که از پیشگیری تا توانمندسازی هستند. سیاستهای کلان موادمخدر در مجمع تصویب شد. توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شد. بقیه کارها نیز در ستاد با همکاری دستگاهها انجام میشود. بهزیستی، وزارت تعاون، نیروی انتظامی، وزارت بهداشت، آموزش و پرورش، وزارت علوم، همه همکاری میکنند که شرح وظایفی است که در آییننامهها پیشبینی شده است و این همکاری وجود دارد.اما همانطورکه میدانید، معمولا کار گروهی در ایران سخت است. عادت نکردهایم هرکداممان گوشه کاری را بگیریم و کمک کنیم.
شما مهمترین و جدیترین آسیب را در حال حاضر چه میبینید؟
ببینید آسیبها به صورت زنجیره هستند و باید به همه آنها توجه کرد اما طبیعتا موادمخدر موضوع جدیتری است.
به موادمخدر اشاره کردید. با شیوع موادمخدر صنعتی در سالهای اخیر، فکر میکنید دلایل افزایش استفاده از موادمخدر صنعتی چه بوده است؟
مصرف آسان. نداشتن علایم اولیه. حمل آسان. درآمد بالا. بالاخره مافیای موادمخدر که بیکار نمیمانند. میگویند در دنیا سه تهدید جدی وجود دارد: جمعیت و محیطزیست و موادمخدر و بخش موادمخدر بخش پردرآمد در دنیاست. لذا رفتهرفته نوع مواد را جذابتر میکنند. درصد نشئگی آن را افزایش میدهند. به همین دلیل با هزینه کم، درآمد بالایی را به دست میآورند. ویژگی این نوع مواد هم این است که شادیآور است، و طبیعتا ویژگی دیگر این نوع مواد این است که معمولا نوجوانان و جوانان رغبت بیشتری برای استفاده از این نوع مواد دارند. زیرا به نوعی به دنبال تخلیه هیجان هستند، که میتواند این فرصت را به صورت کاذب برای آنها ایجاد کند و وابستگی به این نوع مواد نیز بیشتر است. از دیگر سو نیز، محدودیتهایی برای کشت خشخاش ممکن است وجود داشت باشد، اما این نوع مواد صنعتی را میتوانند به راحتی، حتی در آشپزخانههای داخل خانه درست کنند.