باید‌ها و نبایدهای آموزش‌ و پرورش برای پیشگیری از بزهکاری

نوجوانی

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از سایت برهان، کودکی بی‌تردید مهم‌ترین دوران زندگی انسان‌هاست، زیرا خمیره‌ی شخصیتی هر فردی در این دوران شکل می‌گیرد و چگونگی سپری شدن چنین دورانی، می‌تواند نقش‌پذیری انسان را در دیگر دوران‌های زندگی تعیین کند. سازمان ملل متحد نیز در رهنمودهایی که برای پیشگیری از جرم ارائه کرده، محور پیشگیری از جرم را توجه به دوران کودکی عنوان کرده است.

این شکل‌گیری شخصیت و هویت‌بخشی به کودکان، اما در خانواده، مدرسه و محیط اجتماعی است که صورت می‌پذیرد. صرف‌نظر از تأثیرگذاری وسیع و مهم خانواده و اجتماع، تمام محققان بی‌هیچ اختلاف نظری، بر این باورند که نظام آموزش‌وپرورش هر کشور نیز نقش بی‌بدیل و تعیین‌کننده‌ای در تربیت نسل آینده و در ذیل آن، پیشگیری از گرایش کودکان و نوجوانان به بزهکاری و در نتیجه، ریشه‌کن کردن جرم در دوران بزرگ‌سالی و ورود رسمی آن‌ها به نقش‌های اجتماعی دارد.

از همین روست که در نظام‌های حقوقی کشورهای مختلف دنیا، وقتی به سازوکارهای قانونی و اجتماعی پیشگیری از جرم و بزه می‌رسیم، در‌می‌یابیم مسیر اجرایی شدن بسیاری از این سازوکارها از آموزش‌وپرورش عبور می‌کند. از سوی دیگر، نباید این نکته را نادیده گرفت که در جامعه‌ی کنونی، به دلیل دگرگونی‌های اجتماعی زاییده‌ی توسعه و گسترش زندگی شهرنشینی و پیشرفت‌های صنعتی، اقتصادی و علمی، خانواده و مدرسه تنها نهادهای مؤثر در شکل‌گیری شخصیت کودکان و نوجوانان نیستند و آن‌ها از جامعه، اطرافیان و محصولات پیشرفت تکنولوژی همچون ماهواره و اینترنت نیز تأثیر می‌پذیرند. بنابراین ممکن است ارزش‌های متفاوت و گاه بر خلاف ارزش‌های ملی و مذهبی جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، در ضمیر وجودی آنان به بار بنشیند.

این افراد مستعد زیر پا گذاشتن ارزش‌ها و هنجارهای اجتماعی می‌شوند و این مسئله همان اتفاقی است که جرم را شکل می‌دهد. بنابراین در مقطع کنونی، نظام آموزش‌وپرورش برای مدیریت شایسته‌ی اسطوره‌های ذهنی، جهان‌بینی و سبک زندگی کودکان، ناگزیر از تعریف اهداف و برنامه‌های جدید است؛ همان گونه که خانواده برای به سرانجام رساندن بار سنگین تعهدات تربیتی و حفظ خاصیت و نفوذ خود در زمینه‌ی آموزش‌وپرورش، تا اندازه‌ای از دست داده و آن کشش و قدرت را ندارد که مثل گذشته عمل کند و نیازمند تغییر و حرکت به تناسب شرایط روز جامعه است. در این میان و با کم‌رنگ شدن نقش و کارکرد خانواده، آموزش‌وپرورش به ‌عنوان یک نهاد مستقل اجتماعی، اهمیت بیشتری می‌یابد و باید بتواند کارکرد جامعه‌پذیری را بدون هیچ وقفه و خللی، به شکل مطلوب به انجام رساند.

بنابراین نمی‌توان به مباحث پیشگیری از جرم‌خیزی در جامعه پرداخت، اما نقش مهم و مؤثر مدرسه، یعنی خانه‌ی دوم کودکان و نوجوانان و مکانی را که آن‌ها بخش مهمی از وقت مفید خود را در آنجا می‌گذرانند و نخستین پایه‌های تعاملات اجتماعی را در این جامعه‌ی کوچک تجربه می‌کنند، نادیده گرفت. اما اصولاً معنای جرم چیست؟ این سؤالی است که باید به آن پاسخ داد تا بدانیم برای پیشگیری از بزهکاری و جرم و خشکاندن ریشه‌ی گرایش کودکان و نوجوانان به این مسئله نیازمند چه بسترهایی هستیم.

جرم و بازدارنده‌های وقوع آن

در معمول‌ترین تعریف، جرم به معنای نقض قانون و هنجارهای اجتماعی شناخته می‌شود؛ مقرراتی اجتماعی که جامعه برای آن ضمانت اجرای کیفری پیش‌بینی کرده و مستلزم مجازات است. اما آنچه را که سبب بازدارندگی از وقوع جرم می‌شود می‌توان به دو دسته‌ی کلی تقسیم کرد:

۱. بازدارنده‌های بیرونی و انتظامی

۲. بازدارنده‌های درونی، یعنی همان باورها، ارزش‌ها و هنجارهای نهادینه‌شده در هویت و ضمیر ناخودآگاه افراد.

بازدارنده‌های انتظامی وقوع جرم، هرچند مطابق قوانین حقوقی و جزائی هر کشوری، با رویکرد متکی بر پیشگیری وضعی، پلیس‌محور و کنترل بیرونی و کیفری و با در نظر گرفتن راهکارهایی همچون ارعاب، ‌زندان و مجازات پیگیری می‌شود؛ اما مطالعات جرم‌شناسی و وقوع جرائم، به رغم به‌کارگیری سخت‌ترین مجازات‌ها نشان‌دهنده‌ی آن است که توجه به عوامل اجتماعی مؤثر بر وقوع جرم و بازدارنده‌های درونی، کارکرد مؤثرتری در کاهش میزان ارتکاب به جرائم دارند و در این میان، توجه به دوران کودکی و چگونگی انتقال هنجارها و مقررات اجتماعی به نسل آینده‌ی جامعه، مهم‌ترین اصل است و جامع‌ترین ساختار یک‌پارچه‌ای که برای پرورش و تربیت نسل آینده وجود دارد، نظام آموزش‌وپرورش در کشورهای مختلف است.

صرف‌نظر از تأثیرگذاری وسیع و مهم خانواده و اجتماع، تمام محققان بی‌هیچ اختلاف‌ نظری، بر این باورند که نظام آموزش‌وپرورش هر کشور نیز نقش بی‌بدیل و تعیین‌کننده‌ای در تربیت نسل آینده و در ذیل آن، پیشگیری از گرایش کودکان و نوجوانان به بزهکاری و در نتیجه، ریشه‌کن کردن جرم در دوران بزرگ‌سالی و ورود رسمی آن‌ها به نقش‌های اجتماعی دارد.

پس می‌توان گفت نقض ارزش‌ها و مقررات اجتماعی، در دو حالت اتفاق می‌افتد: یا این ارزش‌ها به افراد آموزش داده نشده است یا آموزش‌های موجود سطحی، ‌گذرا و نادرست بوده است؛ به‌ گونه‌ای که این هنجارها را درونی نکرده است. در هر صورت اما این ضعف به آموزش‌وپرورش بازمی‌گردد، زیرا این نهاد سازوکار منظم و واحدی است که از سوی دولت، برای انتقال ارزش‌های اجتماعی به نسل جدید تعیین شده است.

بر همین اساس، در ماده‌ی ۱ قانون تأسیس آموزش‌وپرورش، رساندن کودکان از لحاظ شکوفایی استعداد و توانایی‌ها به حدی که به عنوان یک فرد مؤثر بتوانند در جامعه ایفای نقش کنند، یعنی وظیفه‌ی تعلیم‌وتربیت، به عهده‌ی آموزش‌وپرورش گذاشته شده است. هدف و در واقع مسئولیت آموزش‌وپرورش، علاوه بر سوادآموزی، رشد فضایل اخلاقی، تزکیه در دانش‌آموزان، تبیین ارزش‌های اسلامی و پرورش دانش‌آموزان بر اساس آن‌ها، شناخت، شکوفا کردن و پرورش استعدادهای دانش‌آموزان، تقویت روحیه‌‌ی تحقیق و ابتکار و فعالیت، توجه نداشتن صرف به مدارک تحصیلی تبیین شده است.

آموزش‌وپرورش مطلوب، یعنی آموزش‌وپرورشی که مشارکت و تفکر انتقادی را در کودک تقویت کند و با ارزش‌های مربوط به شأن و شرف آدمی عجین شده باشد، این قدرت را دارد که جامعه‌ها را در طول نسلی واحد دگرگون سازد. با وجود این، آیا آموزش‌وپرورش کشور ما در این مهم موفق عمل کرده است؟

این نهاد چقدر در کاهش میزان آسیب‌های اجتماعی و ناهنجاری‌ها و همچنین جرائم دانش‌آموزی، که یکی از زیرمجموعه‌های اهداف تربیتی به شمار می‌رود، نقش داشته است؟

ضعف‌های نظام آموزشی کنونی

با نگاهی عمیق‌تر به عملکرد تربیتی آموزش‌وپرورش در میزان ارتکاب به جرم در سنین پایین و بزرگ‌سالی، درمی‌یابیم که نظام فعلی آموزش‌وپرورش دارای نواقص عمده‌ای است که این نواقص، هم در بحث محتوای آموزشی وجود دارد و هم در شیوه‌های تربیتی و نظام‌بندی چنین نواقصی دیده می‌شود.

• رشد آمار جرایم در میان دانش‌آموزان

نگاهی به وقوع و آمار برخی از جرایم در میان دانش‌آموزان نشان‌دهنده‌ی آن است که نظام آموزش‌وپرورش در ایران به وظایف و کارکردهای آموزشی و به خصوص پرورشی خود به درستی عمل نکره است. در واقع می‌توان گفت مدارس ما بر آموزشی کلیشه‌ای و مبتنی بر حفظ کردن و نمره‌، بیشتر از توجه به شیوه‌های تربیتی و پیشگیری و بررسی زیربنایی مشکلات توجه دارند.

بر اساس آمارها، در ایران ۴۳ درصد دختران و ۶۴ درصد پسران تجربه‌ی مصرف قلیان و ۴/۲۴ درصد دانش‌آموزان پسر تجربه‌ی مصرف مشروبات الکلی را دارند و بیش ‌از ۳۵ درصد از دانش‌آموزان پسر سیگار می‌کشند. بر اساس پژوهش‌های صورت‌گرفته، طی سال‌های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ در زمینه‌ی مصرف سیگار در دانشگاه علوم پزشکی تهران و مصرف مواد دخانی سبک و سنگین در دانشگاه تربیت معلم، تجربه‌ی مصرف سیگار در پسران و دختران تهرانی به ترتیب ۳۵ و ۹/۲۶ درصد بود.

تبعیض آموزشی

تفاوت در آموزش‌وپرورش برای طبقات مختلف اجتماعی، یکی از واقعیت‌هایی است که در نظام تعلیم‌وتربیت جامعه‌ی ما مشاهده می‌شود. هم‌اکنون خانواده‌ها بر مبنای وضع اقتصادی و اجتماعی خود به انتخاب مدرسه برای فرزندانشان دست می‌زنند و در این میان، مدارس که امکانات و تجهیزات خوب دارند به گروه اجتماعی برخوردار می‌رسد و دانش‌آموزانی که از نظر خانواده و محیط زندگی در شرایط مناسبی به سر نمی‌برند و در مناطق جرم‌خیز و کم‌برخوردار ساکن هستند، ناگزیر از تحصیل در مدارسی با امکانات آموزشی و پژوهشی پایین هستند و همین مسئله آنان را بیشتر در جریان ناهنجاری‌ها و کج‌روی‌های اجتماعی قرار می‌دهد و از سوی دیگر این اختلاف، تبعیض و ناهماهنگی در نظام آموزشی، می‌تواند به ‌عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل خارج ساختن دانش‌آموزان از نظام آموزشی باشد.

این در حالی است که مطابق با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نظام آموزشی با تشخیص به‌موقع این عوامل، می‌تواند برنامه‌های متعددی برای آموزش گروه‌های محروم تدوین کند و با برنامه‌ریزی‌های مناسب و اختصاص دادن بودجه، برای یک‌پارچگی مدارس از نظر امکانات و تسهیلات، شرایط بهتری را در امر آموزش برای گروه‌های مختلف ایجاد کند؛ زیرا تفاوت و تأثیرات منفی تبعیض می‌تواند یکی از مهم‌ترین عوامل خارج ساختن دانش‌آموزان از نظام آموزشی و به عضویت درآمدن آنان در گروه‌های جرم‌خیز باشد.

با نگاهی عمیق‌تر به عملکرد تربیتی آموزش‌وپرورش در میزان ارتکاب به جرم در سنین پایین و بزرگ‌سالی، درمی‌یابیم که نظام فعلی آموزش‌وپرورش دارای نواقص عمده‌ای است که این نواقص، هم در بحث محتوای آموزشی وجود دارد و هم در شیوه‌های تربیتی و نظام‌بندی چنین نواقصی دیده می‌شود.

این در حالی است که برخورداری از آموزش همگانی و رایگان، تأکید اول قانون اساسی کشورمان است. یک نظام آموزشی کارا می‌تواند برنامه‌های متعددی برای آموزش گروه‌های محروم تدوین کند و با برنامه‌ریزی‌های مناسب و اختصاص دادن بودجه، برای یک‌پارچگی مدارس از نظر امکانات و تسهیلات، شرایط بهتری را در امر آموزش برای گروه‌های مختلف ایجاد کند؛ زیرا تفاوت و تأثیرات منفی تبعیض، یکی از مهم‌ترین عوامل خارج ساختن دانش‌آموزان از نظام آموزشی و به عضویت درآمدن آنان در گروه‌های جرم‌خیز است.

رفتار به روش آزمون و خطا

در طول سال‌های گذشته، بسیاری از طرح‌های اجراشده در نظام آموزشی ما، به روش آزمون و خطا بوده است و پس از به بن‌بست رسیدن، روش و راهکار دیگری اجرایی شده است. نمونه‌ی این مسئله، اجرای نظام جدید آموزشی ترمی‌واحدی است که پس از مدتی، به سالی‌واحدی تغییر کرد.

عدم همخوانی متون و محتوای درسی با سبک زندگی ایرانی‌اسلامی و به‌روزرسانی نامناسب، از دیگر چالش‌هایی است که نظام کنونی آموزش‌وپرورش با آن مواجه است.

تمام این آمار و ارقام و بررسی روان‌شناختی برخی از مجرمان، نقص تربیتی و پرورشی آموزش‌وپرورش را در به ثمر نشاندن رویکرد پیشگیری اجتماعی رشد مدار به رخ می‌کشد.

باید‌ها و نبایدهای آموزش‌وپرورش برای پیشگیری از افزایش بزهکاری

آموزش‌وپرورش از جمله نهادهایی است که برنامه‌ریزی برای یک پروسه‌ی زمانی طولانی از مهم‌ترین سال‌های زندگی افراد یک جامعه، یعنی از سن ۷ تا ۱۸ سالگی را بر عهده دارد؛ ۱۲ سالی که به مراحل کودکی، ‌نوجوانی و جوانی تقسیم می‌شود و طبیعی است نوع برخورد و برنامه‌ریزی برای اجتماعی شدن و انتقال ارزش‌ها به هر کدام از این سنین، تفاوت‌هایی را می‌طلبد؛ تفاوت‌هایی مناسب با سن، ‌جنس و ویژگی‌های افراد در هر سن و دوره‌ای از زندگی. در این میان اما توجه به برخی اصول کلی در چگونگی ارتباط با جمعیت مخاطب آموزش‌وپرورش، امری است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت..

۱. الگوبرداری دانش‌آموزان از اولیای مدرسه

معلم، ‌ناظم، ‌مشاور و مربی تربیتی از جمله اشخاصی هستند که کودکان و نوجوانان از آن‌ها الگوبرداری می‌کنند. گاهی تأثیرپذیری از معلم و اولیای مدرسه از اثرگذاری خانواده و دوستان بر کودک و نوجوان پیشی می‌گیرد. این موضوع در سنین پایین‌تر و مقطع دبستان، اهمیت بیشتری می‌یابد. بنابراین یکی از مهم‌ترین ارکان نظام آموزش‌وپرورش، معلمان هستند که ارتباطی بی‌واسطه و طولانی‌مدت با دانش‌آموز برقرار می‌کنند و می‌توانند در انتقال مفاهیم ارزشی و اجتماعی، بسیار قوی عمل کنند؛ البته به شرط آنکه آموزش‌دیده و علاقه‌مند باشند.

۲. پرهیز از نمره‌محوری و توجه به تفاوت‌های فردی

نمره‌محوری و تکیه‌ی صرف با مباحث آموزشی، در بسیاری از موارد، نه فقط موجب غفلت از تعلیم‌وتربیت می‌شود، که گاهی با نادیده گرفتن تفاوت‌های فردی دانش‌آموز، ‌تحقیر، تنبیه و سرزنش وی و تبعیض میان دانش‌آموزان، سبب سرخوردگی، ‌بی‌اعتمادی و احساس طرد شدگی در وی می‌شود و در نهایت، با جدا کردن وی از محیط آموزشی، ‌فرصت را در اختیار گروه‌های جرم‌خیز می‌گذارد تا با بهره گرفتن از این حس حقارتی که نظام آموزشی مسبب پدید آمدن آن است، دانش‌آموز را به گرداب خود وارد کند.

۳. تقویت باورهای مذهبی

باورهای مذهبی از قوی‌ترین بازدارنده‌های درونی است که هرچند شدت و ضعف پایبندی به آن‌ها ارتباط مستقیم با نگاه خانواده به این مقوله دارد، اما نظام آموزش جامعه‌ی اسلامی، به عنوان ساختاری فراگیر و هدفمند، با رویکردی واحد، با تقویت بنیان‌های دینی در ضمیر آماده و روشن کودکان و نوجوانان، منجر به نهادینه شدن ارزش‌ها در آن‌ها می‌شود و می‌تواند آن‌ها را از قرار گرفتن در مسیر جرم و جنایت بازگرداند.

۴. ارتباط مؤثر خانه و مدرسه

خانواده و مدرسه دو رکن اساسی در جامعه‌پذیری افراد محسوب می‌شوند و باید نقش هم‌افزا و مکمل داشته باشند. تحقق چنین امری هم در گرو ارتباط مؤثر و مداوم میان خانواده و مربیان و معلمان مدرسه است.

۵. نقش مؤثر مشاوران

بی‌تردید مشاوران و مربیان علوم تربیتی مدارس، از جمله تأثیرگذارترین افراد در ترسیم نگرش و به تبع آن، دوری دانش‌آموزان از جرم و نقض مقررات و هنجارهای اجتماعی است. دانش‌آموزانی که نشانه‌هایی از ضعف سازگاری یا رفتارهای ضداجتماعی از خود نشان می‌دهند، نیازمند استفاده از یک سیستم حمایت‌کننده هستند و این وظیفه‌ی مشاوران مدارس است که هم مشکلات رفتاری دانش‌آموزان و هم استعدادهایشان را شناسایی کنند و در مسیر رفع مشکلات و شکوفایی استعداد آنان، با والدین و همچنین اولیای مدرسه تعامل داشته باشند. به حداقل رساندن احساس تحقیر و طردشدگی و ایجاد حس تعلق و احترام، سبب شکوفایی استعداد و نبوغ دانش‌آموزان می‌شود و از بروز شرایط جرم‌زا جلوگیری می‌کند و این مهم نیز به همت مشاوران مدارس در آموزش اولیا و مربیان امکان‌پذیر است.

منبع: خبرگزاری فارس