جایگزینی برای مددجو

عباس یزدانی
عباس یزدانی

کاربرد واژه ها در فرهنگ عامه ما گاهی چندان دقیق نیستند و در استفاده از آنها  وسواس لازم به خرج داده نمی شود. این ادعا را کسانی که کمتر زبان فارسی را می شناسند یا در حال یادگیری آن هستند کاملا درک می کنند. همین عدم حساسیت در به کارگیری واژه هاست که در بسیاری مواقع اسباب سوءتفاهم ها و سوءتعبیر ها را موجب می شود و در نتیجه “ارتباط اجتماعی موثر” را به چالش می کشد. این سوء تفاهم در رابطه اصطلاحات فنی، تخصصی، حرفه ای نیز برقرار است.

یکی از اصطلاحاتی که حرفه های یاورانه جایگاه کلیدی دارد واژه “مددجو” است. این واژه ترجمه معادل واژه انگلیسی client بوده و امروز در سازمانهای رفاهی کاملا پذیرفته شده است. با توجه به اینکه به همراه هر مفهوم، در حقیقت حجمی از بار معنایی نیز منتقل می شود، اخیرا در باره این واژه در محافل و بین صاحبنظران و کسانی که به نوعی در این حوزه دست اندرکارند مباحث انتقادی مطرح شده است. در این بحث که کمی ترمینولوژیک است ناچار از همین واژه به عنوان واژه اصلی استفاده می کنیم.

الفاظ معادل و هم طراز دیگری هم برای “مددجو” وجود دارند که در محافل و موقعیتهای مختلف و در حرفه های یاورانه از آنها استفاده می شود:

  •     مراجع، که بیشتر در مراکز درمانی و خدمات بالینی و یا مشاورین به کار می رود.
  •     مراجعه کننده، کارمندان جوانتر و مددکاران و مشاورین حوزه های قضایی و انتظامی این لفظ را بیشتر می پسندند.
  •     ارباب رجوع، که واژه ای عام است و در بسیاری از ادارات استعمال می شود.
  •     کیس (case)، که به معنای مورد و پرونده است و میان درمانگران و متخصصان کلیه حرفه های کمک رسان کاربرد دارد و واژه ای نسبتا عام محسوب می شود.
  •     توانخواه، یا توانیاب که کمی شیک تر است وعمدتا  برای مددجویان حوزه توانبخشی و مخصوصا مددجویان مراکز خصوصی در حوزه توانبخشی مورد استفاده قرار می گیرد.
  •     خدمت گیرنده، که اساساً لفظی آکادمیک است و کمی برای استفاده شفاهی اصطلاحاً ثقیل است. این اصطلاح در متون علمی جدید بر سایر اصطلاحات فوق ترجیح داده می شود

این اواخر واژه “مشتری” (customer) و حتی “مصرف کننده” (consumer) (که نسبت به مشتری، نقشی منفعلانه برای مددجو قائل است) هم به این جمع اضافه شده که زمینه بحثهای زیادی را فراهم کرده است. موافقان و مخالفان در باب آن موضعگیری های متفاوتی کرده اند. لفظ “مشتری” این تلقی را القاء می کند که خدمتی از جانب گروهی متخصص و حرفه ای عرضه می شود و جامعه مخاطب و گروه هدف آن از این خدمات (با یا بدون پرداخت قیمت مادی آن) بهره می گیرند. به یک معنا خریدار، مشتریِ خدمت است.

با این تلقی مشتری قدرت انتخاب خواهد داشت و می تواند به هر متخصصی که خدمات بهتری ارائه دهد رجوع کند. این اصطلاح به مذاق افراد حرفه ای که کار خصوصی می کنند خوش آمد توجیه این گروه آن است که به هر ترتیب نوعی تعامل به صورت حرفه ای در حال وقوع است و همانند بسیاری از خدمات، خدمات اجتماعی و روانی نیز در قالب سازوکاری مشخص به افرادی که به آنها نیاز دارند ارائه می شود. گروهی دیگر که در سازمانهای رفاهی دولتی تجربه دارند یا مشغول فعالیت اذعان دارند که این وام گیری از صنعت و تجارت و بازار می تواند به ماهیت و نفس کار حرفه های یاورانه خدشه وارد می آورد. ورود پول به عنوان یک شاخص کمی در تعاملات انسانی از سویی رابطه را به سمت منافع و مادیات می برد و از سوی دیگر سبک ارزشیابی ها را مختل می کند.

اما پرکاربرد ترین و آشناترین لفظ از این دست، همانا لفظ “مددجو” است. در تعریف مددجو گفته اند: “شخص و خانواده ای می شود که در شرایط نامناسبی قرار گرفته اند و بدون دخالت سازمان و یا در میان سازمان ، موسسه یا فرد حرفه ای قادر به حل وفصل مشکل خود نمی باشد.”  با این تعریف، هر کسی که با سازمان های رفاهی و متخصصین حرفه های یاورانه مرتبط می شود مشکلی دارد و نیازمند مدد و کمک است. به ویژه که مطابق تئوریهای قدیمی تر مددکاری اجتماعی، اصل بر آن است که تا مددجو طلب کمک نکند و اجازه خدمت رسانی ندهد، مددکار اجتماعی وارد مداخله نخواهد شد.

اما امروزه با گسترش رویکردهای حق طلبانه و مفاهیم حقوق بشری این تئوریها به چالش کشیده شده اند. در تئوری های جدید، تأکید بر این است که خدمات اجتماعی و روانی می بایست در بهترین وجه در دسترس و اختیار انسانها باشد تا مبادا ضعف اطلاعات یا مظلومیت برخی از افراد مانع بهره گیری از این امکانات و خدمات گردد. با این توجیه، عده ای به معنای منفی مستتر در این لفظ خرده گرفته اند و معتقدند که این واژه به اضطرار، وابستگی، نیازمندی و استمداد افراد اشاره دارد در حالی که در قرن بیست و یکم و با گسترش مفاهیم مثبت نگرانه ای مانند جامعه سالم، توانمندسازی، مثبت اندیشی و موضوعاتی از این دست، متخصصین حرفه های یاورانه لزوماً با افراد مستمند و درمانده سروکار نداریم و در مجموعه مخاطبین ما افراد، گروه ها و جامعه های سالم نیز می گنجند که موضوع رابطه حرفه ای در این موارد به حداکثر رساندن توانایی های شکوفا نشده شان است. ضمن اینکه اشاره به نیازمند بودن در رابطه حرفه ای لااقل از جانب فرد مددجو ایجاد خلل می کند.

به هر تقدیر، با عنایت به اینکه فرهنگ عامه (و بعضاً دانشگاهیان) ایرانی عادت به ورود به جزئیات ندارد و به همین قاعده، در باب مفاهیم و واژه ها تأمل نمی کند ترجیح می دهند  با استناد به گزارهء “غلط مصطلح بر صحیح نامصطلح، ارجح است” کماکان همان لفظ مددجو را دریابند.
عباسعلی یزدانی- مددکار اجتماعی

منبع:ماهنامه پیک توانا- شماره  ۴۷