در میزگرد خودکشی در ایلام بیان شد: برنامه جامع علمی در حوزه خودکشی نداریم

به مناسبت روز جهانی پیشگیری از خودکشی، سه تن از محققان حوزه اجتماعی و روان‌شناسی استان، موضوع خودکشی را در سه محور  روند خودکشی در استان ایلام، رویکردها و مشکلات پیش روی محققین به بحث و تبادل‌نظر گذاشتند.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، منطقه ایلام، در این نشست که با حضور «علی موسی‌نژاد» -جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد ایلام، «حیران پورنجف» – جامعه‌شناس ، مدرس دانشگاه و دبیر انجمن مددکاران اجتماعی ایلام و «شاپور کردی» روان‌شناس و کارشناس معاونت پیشگیری بهزیستی استان برگزار شد، اوایل دهه‌ی ۷۰ با ظهور مباحث اجتماعی که طلیعه آن‌ها خودکشی و به‌ویژه خودسوزی بود و رنگ و بویی زنانه داشت، استان ایلام را در رأس استان‌های خودکشی خیز قرار داد که توجه ویژه به شرایط زندگی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را ضروری می‌کرد.

26368

دکتر «محسنی تبریزی» نخستین تحقیق درباره خودکشی در استان را در سال ۱۳۷۲ انجام داد. بر اساس نتایج این تحقیق، نزدیک به ۸۰ درصد خودکشی‌ها در اوایل دهه ۷۰، متعلق به زنان است و معمولاً خانم‌های جوان بر اثر تضادهای خانوادگی، اقدام به خودکشی می‌کردند و خودکشی‌ها اساساً با استفاده از روش خودسوزی صورت می‌گرفت که میزان موفقیت در آن بسیار بالا بود. به لحاظ سنی، سنین ۱۵ تا ۳۴ سال بیش از ۸۰ درصد خودکشی‌ها را به خود اختصاص داده است که بر این اساس گروه پرخطر، گروه نوجوانان و جوانان هستند.

الف: خودکشی در چهار دهه اخیر: تاریخچه، علت‌ها و الگوها

پورنجف: خودکشی به‌عنوان یک پدیده اجتماعی بحثی قدیمی و جهانی است که در بررسی موضوعی آن در استان باید به اوایل انقلاب اسلامی و با مدت‌زمان اندکی پس‌ازآن به جنگ تحمیلی برگردیم که اوایل دهه‌ی ۷۰ با ظهور مباحث اجتماعی که طلیعه آن‌ها خودکشی و به‌ویژه خودسوزی بود و رنگ و بویی زنانه داشت، استان ایلام را در رأس استان‌های خودکشی خیز قرار داد که توجه ویژه به شرایط زندگی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را ضروری می‌کرد.خودکشی یک اقدام در جهت تخریب خود است که فرد با قصد قبلی دست به خودکشی می‌زند و تحت تأثیر عوامل اجتماعی نمود بیش‌تری پیدا می‌کند اما از بُعد اجتماعی، خودکشی ناشی از شرایط در هم‌ فروریختن ساختارهای سنتی و وارد شدن به شرایط جدیدی بود که شرایط جدید آن شکل نگرفته بود و جامعه‌ای که در حال گذار بود؛ ارزش‌ها و سنت‌های قدیمی کارکرد خود را از دست داده بودند و از طرفی ارزش‌های بومی و هنجارهای کارکردی به وجود نیامده بود.

خودکشی با فرازها و فرودهایی روبرو شد که به‌منظور مقابله، پیش‌گیری و آموزش، برنامه‌هایی در سطح کلان و استانی تدوین شد. یکی از آن‌ها پژوهش دکتر «محسنی تبریزی» بود اما درمجموع چارچوب مشخص علمی در این حوزه مطرح نشد و هرکسی از دید خودش به مسئله نگاه کرد تا اینکه این تئوری ارائه شد در جامعه‌ای که انسجام و نظام قوی داشته و حتی بعد از جنگ، به‌عنوان پشتیبان نظام معرفی می‌شود، چه اتفاقی افتاده که با کم‌رنگ شدن جنگ، جامعه ایلام در قالب رفتارهای خودکشانه به‌ویژه خودسوزی نشان می‌دهد ایلام به لحاظ ساختاری و نهادی دچار مشکل شده است و به‌صورت رفتارهای فردی عینی آن‌ها را بروز می‌دهد.این پدیده از حیث روان‌شناسی امری فردی است اما از دیدگاه جامعه‌شناسانه به کارکرد سازمان‌ها و نهادها برمی‌گردد ولی به هر صورت پدیده‌ای است که ۲۰ تا ۲۵ سال است در استان به‌عنوان محوری خاص در بحث آسیب‌های اجتماعی مطرح‌شده است که نیاز به ارائه راهکارهای عینی و عملی در سطح کلان، میانی و خرد دارد. امری که با خودسوزی و زنانه بودن تعریف شد، به سمت خودکشی‌های خشن‌تر مثل گلوله که منجر به مرگ می‌شد رفت و از خودسوزی زنانه به سمت خودکشی مردانه گرایش پیدا کرد که نشان می‌دهد هر چیزی در نظام اجتماعی می‌تواند در افزایش و کاهش خودکشی مؤثر باشد.

 ایسنا: در سال‌های اخیر که میزان اندکی آمار خودکشی کاهش یافته است و برخی از مسئولان، آن را به تدوین برنامه‌های کلان کشوری و استانی نسبت می‌دهند، آیا این ادعا مستنداتی دارد یا نه؟

«شاپور کردی: یکی از مسائل پراهمیت در مسأله خودکشی میزان مشارکت مردمی است. باید بدانیم در مجاورت جنگ بودن آسیب‌هایی به دنبال دارد که در دهه ۶۰ جنگ، عوارض خود را نشان داد و حتی خیلی‌ها هنوز هم دچار مشکلات روحی روانی آن دوران هستند. اما ازیک‌طرف، همه‌ی مردم چه در مناطق مرزی و چه در داخل کشور به‌عنوان پشتیبان جنگ تنها یک هدف داشتند که به‌واسطه‌ی تحقق آن، میزان مشارکت بالا رفت و همه به هم کمک می‌کردند به‌گونه‌ای که نمود آن در دهه هفتاد در محیط‌های روستایی قابل‌ملاحظه بود تا جایی که برنامه‌های روزانه همدیگر را حمایت می‌کردند. اما درعین‌حال میزان خودکشی هم در این دوران بالا بود و این مهم نشان می‌دهد که قطعاً عوامل دیگری غیر از جنگ بر میزان خودکشی تأثیرگذار بود. با اینکه مشارکت مانع خودکشی است و این تفکر وجود دارد وقتی یک حامی برای فرد وجود دارد، او نباید خودکشی کند، اما میزان خودکشی در دهه ۷۰ افزایش یافت.

افراد پس از پایان یافتن جنگ وارد زندگی شخصی خود شدند و با واقعیاتی از جامعه و محیط زندگی روبرو شدند که بر مشکلات قبلی آن‌ها اضافه کرد، علت این بود که مردم در دوران جنگ بیش‌تر بر اساس احساسات رفتار می‌کردند اما در دهه‌ی مذکور مردم متوجه شدند دسترسی‌ به چیزهایی که افراد می‌خواستند کم است و همین عاملی برای شیوع ناامیدی در زندگی آن‌ها و البته به نظر بنده عامل اصلی برای اقدام به خودکشی شد. امری که تا دهه‌ی اخیر ادامه داشته و مردم با مواردی روبرو می‌شوند که ناامیدتر از قبل می‌شوند به‌عنوان نمونه اختلاس‌های اخیر که توسط رسانه‌ها منتشر شد بیش‌ترین آسیب را به مردم وارد کرد. این‌ها عواملی هستند که در موضوع خودکشی باید مورد بررسی قرار بگیرند.

تعصبات سنتی، عاملی مهم در خودسوزی زنان

خودکشی در بین زنان به خاطر تعصبات حاکم بر جامعه و مردسالاری بیش‌تر بود. زنانی که زندگی تحمیلی بر روابط زناشویی آن‌ها تأثیر منفی گذاشته بود بااین‌وجود محکوم به تحمل زندگی بودند اما از زمانی که جامعه در مسیر گذار افتاد و وارد دهه‌ی جدید شد آگاهی زنان به حق‌وحقوق خود به‌ویژه در دهه‌ی اخیر رشد پیدا کرد و مشکلات آن‌ها رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. این آگاهی زنان، آن‌ها را وارد محیط اجتماعی و بازار کار کرد و در درآمد خانواده مشارکت داشتند اما دور ماندن از کار نیز خود به نحوی ناامیدی را افزایش داد. از طرفی، عدم پذیرش مردان نسبت به آگاهی زنان نیز چالش‌برانگیز بود و در درک عاطفی یکدیگر، کاملاً ناکارآمد بودند. این مهم باعث شد که ما در تربیت‌ فرزندان دچار مشکل شویم و این نیز به‌نوبه خود باعث شد گروه سنی ما در خودکشی به ۱۸ تا ۲۵ سال برسد؛ سنی که افراد فارغ‌التحصیل می‌شوند و می‌خواهند وارد فضای جامعه‌پذیری بشوند و با احراز شغل، ازدواج کنند. این حس ناامیدی از دیدگاه بنده در کنار سایر عوامل اجتماعی می‌تواند از عوامل اصلی خودکشی باشد.

دکتر «علی موسی‌نژاد» پژوهشگر و جامعه‌شناس در بخش نخست اظهاراتش ضمن ابراز همدردی با خانواده­‌هایی که عزیزان­شان را بر اثر خودکشی از دست داده‌­اند، اظهار کرد: به نظر من، ریشه اصلی هَبیتاس خودکشانه ایلامی‌ها را باید در تحولاتی جستجو کرد که استان ایلام در دهه‌های  ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ تجربه کرد. تحول ساختارهای سنتی در استان ایلام د واقع با اصلاحات ارضی در دهه ۱۳۴۰شروع شد و در دهه‌ی بعد، وقوع انقلاب و درگرفتن جنگ نیز آن روند را تسریع و تشدید کرد. این سه عامل مهم‌ترین عوامل مؤثر بر تحولاتی هستند که استان تجربه کرده است. این تحولات چون یک‌باره و سریع روی دادند، به لحاظ آسیب‌شناختی پیامدهایی داشتند که یکی از آن‌ها خودکشی است. این عوامل به‌طورکلی، تحولاتی در ساختار خانواده‌ها و حتی ساختار قدرت، تربیت و آموزش ایجاد کرد که خودکشی، یکی از پیامدهای آن است. مهم‌ترین عامل در میان عوامل مذکور، جنگ است اما فقط عوارض روانی آن موجب افزایش خودکشی نشد. قبل از جنگ و طبق آمارگیری سال ۵۵ میزان شهرنشینی ایلام ۲۱ درصد بوده است اما اولین سرشماری بعد از جنگ نشان می‌دهد نرخ شهرنشینی در استان ایلام به ۴۲ درصد رسیده که در این مدت کوتاه دو برابر شده است. شهرنشینی به‌عنوان یکی از ابعاد مدرنیزاسیون، امری طبیعی است اما اگر به یک‌باره  صورت گیرد(جمعیت مناطق شهری ۲ برابر شود) بسیار خطرناک است چراکه بدون هیچ برنامه‌ای میزان شهرنشینی افزایش یافته است و ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آماده پذیرش جمعیت نیست و این مسئله آسیب‌آفرین شد.

افزایش آگاهی زنان در بستر فرهنگی اجتماعی سنتی استان موجب افزایش خودکشی شد

به برکت شهرنشینی، میزان باسوادی زنان افزایش یافت و همچنین استفاده از منابع اطلاع‌رسان، زنان را نسبت به حقوق خود نسبت به شرایط زندگی در مناطق برخوردارتر و نسبت به وظایف مردان در مقابل زنان آگاه‌تر کرد. اما این آگاهی با موانع سنتی روبرو، و تبدیل به تنش شد که از پیامدهای آن طی دو دهه اخیر می‌توان به افزایش نزاع، خشونت خانوادگی، طلاق و خودکشی اشاره کرد. جنگ از این رهگذر پیامدهای مخرب­‌تری برای استان داشت. بعد از جنگ، جامعه از یک جامعه درگیر جنگ به‌عنوان حرکتی ارزشی (مشارکت در دفاع از کشور)، بدون برنامه وارد دوره صلح شد؛ بدین معنا که سیاست‌های خاصی برای ورود کم‌هزینه‌تر به دوره‌ی صلح نداشتیم و یک‌باره آزادسازی اقتصادی صورت گرفت درحالی‌که بخش خصوصی و بافت فرهنگی اجتماعی ما آمادگی لازم را نداشت.
ایسنا: جنگ بر افزایش میزان خودکشی تأثیر گذاشته است، چرا در استان‌هایی مثل خوزستان میزان خودکشی بالا نرفته است؟
موسی‌نژاد: دلیل اصلی تأثیرگذاری منفی بر استان ایلام این است که ما به‌طور هم­زمان چند دوره گذار را طی کرده‌ایم؛ از یک جامعه عشایری سنتی به یک جامعه شهرنشین و از جنگ به صلح در حال گذر بودیم اما استان‌های دیگر دارای سابقه شهرنشینی بیش­تری نسبت به ما بودند. اگر بخواهیم این مطلب را بهتر توضیح بدهیم، می‌توانیم از مفهوم «وابستگی به مسیر» در مکتب نهادگرایی استفاده کنیم که منظور همان مرحله‌ای است که جامعه در آن قرار دارد. به‌عنوان‌مثال، اگر حادثه‌ای برای یک خانواده روی بدهد، اعضای خانواده متناسب با سن‌ و جنس‌شان تأثیرات متفاوتی  از آن می‌پذیرند. مثلاً اگر پدر فوت کند، عضو سه‌ساله بیشتر از عضو ۲۰ ساله آسیب می‌بیند. بر این اساس، اگر ما بیش از سایر استان‌های درگیر جنگ آسیب دیدیم، به این خاطر بود که در یک مرحله حساس دگرگونی بودیم.
نزدیک به ۸۰ درصد خودکشی‌ها در اوایل دهه ۷۰، متعلق به زنان است
استان به‌محض پایان یافتن جنگ سریعاً با معضل خودکشی روبرو شد. سه عاملی که به آن‌ها اشاره کردیم در مدت نزدیک به سه دهه جامعه را آبستن این مسأله کرده بودند و به لحاظ آسیب‌شناسی زمینه فراهم شده بود؛ اما این استعداد و تمایل، درست بعد از دوره جنگ به یک‌باره فعلیت پیدا کرد تا جایی که همگی از روند خودکشی نگران شدند و استانداری وقت از اساتید دانشگاه تهران خواست که پژوهشی درباره علل افزایش خودکشی در ایلام انجام دهند. براین اساس، دکتر «محسنی تبریزی» نخستین تحقیق درباره خودکشی در استان را در سال ۱۳۷۲ انجام داد. بر اساس نتایج این تحقیق، نزدیک به ۸۰ درصد خودکشی‌ها در اوایل دهه ۷۰، متعلق به زنان است و معمولاً خانم‌های جوان بر اثر تضادهای خانوادگی، اقدام به خودکشی می‌کردند و خودکشی‌ها اساساً با استفاده از روش خودسوزی صورت می‌گرفت که میزان موفقیت در آن بسیار بالا بود. به لحاظ سنی، سنین ۱۵ تا ۳۴ سال بیش از ۸۰ درصد خودکشی‌ها را به خود اختصاص داده است که بر این اساس گروه پرخطر، گروه نوجوانان و جوانان هستند. البته در بعضی سال‌ها، میانگین سنی اندکی تغییر می‌کند اما در طول این سه دهه همین گروه سنی درمجموع بالاترین میزان خودکشی را داشته است. به لحاظ الگوی سنی، خودکشی در استان ایلام روند تقریباً ثابتی را طی کرده است اما به لحاظ جنسیتی امروزه خودکشی آقایان افزایش پیدا کرده و در مقابل، خودکشی زنان کاهش یافته است به‌طوری‌که امروزه ۴۶ درصد اقدام‌ها توسط آقایان و ۵۴ درصدشان توسط خانم‌ها صورت می‌گیرد.

مشکلات خانوادگی در صدر علل خودکشی

از لحاظ عواملی که برای خودکشی اعلام‌شده، هنوز مشکلات خانوادگی در صدر است و پس از آن، مشکلات روحی-روانی، تحصیلی و اقتصادی  قرار می‌گیرند. البته این مشکلات با همدیگر همپوشانی دارند و می‌توانند علت و معلول همدیگر نیز باشند.از لحاظ وسایل مورداستفاده در این سه دهه، میزان استفاده از روش‌های مرگ‌بار (خودسوزی، سلاح گرم، حلق‌آویز کردن، سقوط از ارتفاع و غرق کردن) در استان به‌طورکلی کاهش یافته است اما در برخی مناطق هنوز نیز استفاده می‌شود. در نتیجه، میانگین میزان خودکشی منجر به مرگ به‌طورکلی در استان ایلام( به‌استثنای برخی شهرستان‌ها) زیر ۱۰ درصد است. دلیل این کاهش یکی استفاده از روش‌های کمتر خشن است و دیگری گروه سنی افراد خودکشی است.

کردی: باید توجه کرد که اگر بخواهیم بحث جنگ در میزان خودکشی را مطرح کنیم، این سؤال پیش می‌آید که پس چرا هنوز هم پس از اتمام جنگ، سن خودکشی ثابت مانده است؟ و اصلاً چرا این گروه سنی؟ آنچه می‌خواهیم بگوییم این است که اگر یکی از عوامل خودکشی را جنگ بدانیم؛ چرا خودکشی در همان دهه ۶۰ باقی نماند؟، چرا الآن گروه سنی ۱۵ تا ۳۴ که آن دوره را ندیدند، بیش‌ترین خودکشی را دارد؟، آیا این دلیل به خانواده‌های آن­ها که متأثر از جنگ بوده برمی‌گردد یا اینکه عاملی دیگر وجود دارد؟ و چرا استانی چون خوزستان که آن‌هم از جنگ تأثیر پذیرفته دچار چنین مشکلی نیست؟
 مشارکت اجتماعی تأثیرگذار در کاهش خودکشی
می‌بینیم هر جا بحث کار گروهی پیش‌آمده، میزان خودکشی کاهش یافته است. به‌عنوان نمونه وقتی بحث باز شدن مرز مهران و سفر عتبات عالیات پیش آمد، در یک مدت کوتاه مشارکت وسیعی بین افراد شکل گرفت و خودکشی در شهرستان‌هایی که آمار خودکشی در آن­ها بالاست، به‌شدت کاهش می‌یابد. می‌بینیم که جریانات اجتماعی نقش دارد. یا اینکه وقتی بحث انتخابات ریاست‌جمهوری، مجلس یا شورای شهر پیش می‌آید احساس می‌کنیم حس امیدواری مردم افزایش یافته است. مردم و بخصوص گروه سنی پرخطر احساس می‌کنند که وضعیت، تغییر مثبتی خواهد کرد و حتی آمار خودکشی در این ایام نیز کم می‌شود. پس، در این بین چیزی هست که افراد انتظار دارند تحولات اجتماعی رخ دهد و به همین خاطر آن‌ها نیز تحت تأثیر قرار می‌گیرند، حس امیدواری بالا می‌رود و میزان آسیب‌ها، به‌ویژه خودکشی کم می‌شود؛ ضمن اینکه می‌توان گفت وقتی افراد امیدوار باشند وارد زندگی‌ای می‌شوند که خودشان آن را ایجاد کنند اما چون در سن مذکور موانع اجتماعی مثل بیکاری وجود دارد، موجب ناامیدی افراد به‌ویژه در سن ۱۵ تا ۳۴ می‌شود.

پورنجف: در بحث شهرنشینی و روستانشینی الگوهای رفتاری متفاوت است و گروه‌های مرجع متفاوت می‌شود هرچند جای این سؤال هم هست که آیا مردم شهر ایلام به‌عنوان مرکز استان بعد از گذشت سه دهه که جمعیت اش در حال افزایش است چرا باز هم می‌گویند ایلام شهر نیست و نمادها و شاخص‌های شهری را در آن نمی‌بینیم؟ وقتی فقط هجوم آوردن به مرکز استان و خالی شدن روستاها از جمعیت تحت عنوان شهرنشینی ذکر می‌شود. شهری که کمترین مهاجرت را حتی در زمان جنگ داشت. این جابه‌جایی مکانی الگوها را تغییر داده و روستاها که جامعه واحد هستند و شغل‌های همسان دارند با ورود به شهر انتظار تنوع شغلی را دارد و اینکه حمایت‌هایی که در روستاها می‌شد در جامعه شهری کم می‌شود. با قرار گرفتن در بافت فیزیکی شهر، نرم‌افزار ارتباطات افراد را هرچند به‌اشتباه تغییر داد؛ یعنی در استان ما، شهر به معنای واقعی خود نبوده، این‌گونه که صنعت و کارگاه‌ها و حتی رفتارهای اداری و بافت حمایتی وجود نداشته است اما افراد جابجا می‌شوند.مورد دیگر اینکه گروه‌های مسن از الگوهای قدیمی‌تر بهره می‌گیرند و تغییر الگو برایشان سخت و غیرممکن است اما گروه جوانان، تحت تأثیر شهرنشینی و استفاده از رسانه تلویزیون، الگوهایی را می‌گیرد که از نوع دیگری از زندگی که امکان دسترسی برای آن­ها وجود ندارد تأثیر بپذیرد و این شرایط ممکن است جوان در شرایطی قرار بگیرد که دچار استرس و اضطراب و عدم تعادل شود بدین‌صورت که امکاناتی هست که من نمی‌توانم به دست بیاورم.

در اوایل جنگ هم همین است. جامعه سنتی، جامعه منسجمی است که جنگ این انسجام را برای مدتی حفظ کرد اما دهه ۷۰ که یک‌­دفعه وارد اقتصاد آزاد شدیم، با واقعیت‌هایی روبرو شدند که کل جامعه مانند آن‌ها آرمان‌گرا نبوده‌اند و هر کس دنبال پیشرفت خود بوده است و متوجه تفاوت بین استان خود با استان‌های برخوردار می‌شوند و آنچه تحت عنوان آرمان مطرح‌شده، برای او بوده و دیگران فرصت ساختن داشتند، با واقعیات بهتر برخورد کردند، به ثبات رسیدند و پیشرفت کردند و آرمان‌ها را عملیاتی کردند. این فاصله‌ها باعث شده استان ما یکی از آسیب‌پذیرترین استان‌های کشور باشد و تبدیل به جامعه‌ای شده که هیچ فرصتی برای پیشرفت در بعد اقتصادی نداشته است و وقتی در این بعد پیشرفت نباشد و فرصت را گرفته است اما الگوها تحت تأثیر رسانه‌ها در کشور یکی شده است؛ الگوهایی که نه استانی است و نه ملی، بلکه الگوهایی جهانی است که امید رسیدن به آن­ها وجود ندارد و از طرفی اعتماد به آرمان‌های جامعه سنتی خیلی ضعیف شده است. پس الآن نه ما یک انسان سنت‌گرای متکی به ارزش‌های ریشه‌دار قدیمی هستیم و نه یک انسان مدرن هستیم که بدانیم امکاناتی هست که اگر هدف‌گذاری کنیم می‌توانیم به آن­ها برسیم. این موج روی نسل جوان که الآن تمرکز ما روی آن­هاست سنگینی و فشار بیشتری می‌آورد.

 جامعه کنونی جواب­گوی تفکرات آرمانی جوانان نیست

کردی: ما بعد از دوران جنگ با واقعیت‌هایی روبرو شدیم که گروه سنی ۱۵ تا ۳۴ سال ما انتظار داشت خانواده‌های آن­ها نیازهای اقتصادی‌شان را برآورده کند که نتوانست. از طرفی ذهن فرد به سمتی است که «خود من می‌توانم این شرایط را فراهم کنم.» این‌قدر این تفکر را آرمانی کرده که وقتی با واقعیت‌های جامعه روبرو می‌شود احساس سرخوردگی می‌کند. ازیک‌طرف اعتماد به خانواده ندارد و از طرف دیگر جامعه نمی‌تواند نیازهای او را برآورده کند؛ پس یک حس ناامیدی شکل می‌گیرد. مثلاً وقتی دانشجو وارد دانشگاه می‌شود، فقط انتظار می‌رود که بر اساس زمان حال اطلاعات خود را افزایش دهد. اما هر دانشجویی که به دانشگاه می‌آید، ناامیدی بر او چیره می‌شود چون واقعیت‌های جامعه را می‌بیند و متوجه می‌شود که آن شکل آرمانی که متصور شده وجود ندارد و در فاصله اندکی از تحصیل، ناامید و با افت تحصیلی مواجه می‌شود؛ و به همین علت است که بعد از ورود به اجتماع، اطلاعات چندانی نداشته و درنتیجه مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد. ما حتی به‌جایی رسیدیم که اعتماد به فارغ‌التحصیلان فعلی را با اثربخشی بالا از دست دادیم و زمینه‌ای فراهم شد که فرد به سمت ناامیدی برود و او را به سمتی بردیم که به قول «فرانکل» به خود بگوید: «با این همه مشکلات چرا خودکشی نمی‌کنی؟» همه عوامل و واقعیت‌های اجتماع، چه خانواده و چه فرد دست‌به‌دست هم می‌دهند که حس ناامیدی به فرد منتقل شود. در واقع، به این توجه نمی‌شود که چه عواملی باعث شده که یک فرد خودکشی کند ما در این مورد فقط به او می‌گوییم چه شده که خودکشی کرده؟

پورنجف: ما خودکشی را به‌عنوان یک رفتاری که در فرد دیده می‌شود، می‌سنجیم درحالی‌که مجموعه عوامل ساختاری در سطح کلان است که به‌صورت دور باطلی، تسلسل‌وار همدیگر را بازتولید می‌کند. سطح کلان ایلام را در برنامه‌ها جدی نگرفته و برای من ایلامی در سطح کلان، میانی و خرد، هیچ برنامه‌ای تدوین‌نشده که فرد دورنمایی برای آینده خود متصور شود و این یکی از عواملی است که بحث آسیب‌های اجتماعی را پیچیده کرده و آن را از یک پدیده اجتماعی به یک پدیده طبیعی و فردی تبدیل کرده است.

 ایسنا: چه عللی و عواملی باعث شده دوره سنی خودکشی در استان ایلام در چند دهه اخیر ثابت بماند ؟

« موسی‌نژاد: ثبات الگوی سنی خودکشی در ایلام یک موضوع مهم است که مدت‌ها ذهن مرا مشغول کرده و نیاز به بررسی دقیق‌تر و بیش‌تر دارد اما آنچه من فعلاً به آن رسیده‌ام، این است که: اگر بر اساس متوسط سن ازدواج خانم‌ها و آقایان بخواهیم نگاهی به خودکشی داشته باشیم می‌بینیم در گذشته خانم‌ها بین ۱۵ تا ۱۹ سال، و آقایان بین ۲۰ تا ۲۴ سال ازدواج کرده و صاحب فرزند می‌شدند. اگر ما سال ۱۳۹۵ را مبنا قرار دهیم و گروه سنی پرخطر ۱۵ تا ۳۴ سال را در نظر بگیریم و فاصله سنی آن­ها را با والدین حساب کنیم، می‌بینیم کسانی خودکشی می‌کنند که والدین آن­ها در محیطی متولد شدند و تا دوران جوانی زندگی کردند و به محیط جدید مهاجرت کردند یا والدین­شان کسانی بودند که اوایل جنگ به سن نوجوانی رسیدند؛ یعنی اینکه معمولاً اعضای خانواده­هایی خودکشی می‌کنند که در آن­ها، بین والدین و فرزندان شکاف و تضاد هست. یعنی فرزندان در محیط شهری متولد شده­اند اما والدین یا در دوره جنگ یا در روستاها بزرگ شده و شخصیت آن­ها شکل گرفته است.

اما رابطه کاهش میزان خودکشی در دوران انتخابات و باز شدن مرز مهران؛ وجه مشترک این دو پدیده این است که هر دو آن­ها سرمایه اجتماعی تولید می‌کنند. در واقع روابطی شکل می‌گیرد که مردم به‌صورت داوطلبانه مشارکت می‌کنند که همین امر موجب اعتمادشان نسبت به همدیگر می‌شود و حتی ارزش‌هایی در این بین تقویت می‌شود و حتی، هدف‌های مشترکی ایجاد می‌شوند و منجر به ایجاد همدلی و همراهی می‌شود (امری که جوانان ما به شدت در آن آسیب‌پذیر هستند). این امر به لحاظ روان‌شناختی تإیید شده است که اگر از هر انسانی امید به آینده را بگیرند، معنای زندگی آن فرد از بین می‌رود. اگر در ایام انتخابات (خصوصاً ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی) از زمان تبلیغات تا پایان رأی‌گیری، خودکشی به‌شدت کاهش می‌یابد دلیلش این است که در انتخابات به دلیل وعده‌هایی که داده می‌شود، روحیه امید به مردم تزریق می‌شود و وقتی امید باشد، تحمل شرایط سخت موجود هم به امید رسیدن به آینده بهتر، ساده‌تر می‌شود. اگر جوانان خودکشی می‌کنند به این خاطر است که به آینده امید ندارند و به دلیل آگاهی‌های زیادی که دارند، تحمل شرایط موجود برایشان سخت است. به عقیده من، اگر این دو عنصر: امید به آینده و تحمل شرایط سخت موجود را از هر انسانی بگیرند، خودش را نابود می‌کند. فرانکل در کتاب معروفش ( انسان در جستجوی معنی) که شما به آن اشاره کردید، می‌گوید عامل اصلی از پا درآمدن زندانیان آشوویتس، نداشتن امید بود نه شکنجه‌های بدنی.

مردم ما به کوچک‌ترین حرکت مثبتی حساس هستند؛ حتی وعده و وعیدها

اما چرا در دوره انتخابات خودکشی کنترل می‌شود؟ ماه‌های اول پرداخت یارانه نقدی، خودکشی کاهش یافت. یکی از دلایلش این است که ایلام فقیرترین استان کشور است و زندگی شهروندانش به کوچک‌ترین مساعدت و کمک دولتی حساس است و پیدا کردن کسب‌وکاری با حقوق ناچیز، زندگی آن­ها را زیر و رو می‌کند و به همین دلیل، نسبت به برنامه‌های کشوری زودتر واکنش نشان می‌دهند. بیش‌تر جمعیت استان ما زیر خط مطلق فقر است و کوچک‌ترین برنامه رفاهی، اثرش را با کاهش خودکشی نشان می‌دهد. البته تأثیر انتخابات و برنامه‌های دولتی بر زندگی گروه‌های مرفه درازمدت، و بر زندگی فقرا کوتاه‌مدت است. ضمن اینکه در انتخابات استان که امری قبیله‌ای و طایفه‌ای است و کاندیداها درب منازل مردم می‌روند و با آن­ها جلسه برگزار می­کنند، درنتیجه شهروندان احساس ارزش می‌کنند و خود را صاحب قدرتی می‌دانند که دیگران را وابسته به آن می‌کند. در مقابل، وقتی اختلاس‌ها در دولت قبل روشن شد، آثار ناامیدکننده‌ای بر همین قشر گذاشت. مردم ما به کوچک‌ترین حرکت مثبتی حساس هستند و در مقابل، به حرکات بد هم حساس هستند. به‌طورکلی باید گفت که این عوامل توسط یک میانجی واسط یعنی سرمایه اجتماعی اثر خودش را بر روی کاهش یا افزایش خودکشی اعمال می‌کند.

پورنجف: همین‌که افراد کاندیدا یا اطرافیان وی به مردم رجوع می‌کنند و یا در این میان به فرد عایدی می‌رسد، مؤثر است. قشر ضعیف به هر نوع حرکت اقتصادی حساس است. در استان ما هیچ فرصتی برای فرد وجود ندارد. فرصت‌ها  به‌راحتی از دست می‌روند. مثلاً اربعین به لحاظ اقتصادی می‌تواند روی زندگی قشر فقیر تأثیر بگذارد ازاین‌جهت که درآمدزا باشد. قشر فقیر اگر روزی ۱۰ هزار تومان درآمد داشته باشد با آن زندگی می‌کند. برنامه‌ریزی‌های اقتصادی منجر به ایجاد اشتغال نشده؛ ما چند قطب صنعتی فعال نداریم. سیمان، پتروشیمی، نفت و گاز. مگر اینکه کارهای یدی را به بومی‌ها بدهند وگرنه اکثراً غیربومی هستند. موج این ناامیدی در حال آمدن و رفتن است و در مدت کوتاهی کاهش می‌یابد که اثرات این ناامیدی تشدید و بازتولید می‌شود و بی‌اعتمادی را افزایش می‌دهد و می‌بینیم خودکشی کاهش نیافته بلکه به تعویق افتاده است.

 ایسنا: در جلسات حوزه اجتماعی مسئولین می‌گویند دولت توانسته آمار خودکشی را در استان ایلام کاهش دهد، نظر شما در این خصوص چیست؟

پورنجف: باید دید با این کاهش‌ها که می­گویند آیا اتفاقی در بحث خودکشی افتاده؟ آیا آسیب‌های دیگر کاهش داشته‌اند؟ آیا اعتیاد کم­تر شده؟ که باید گفت به تعویق افتادن خودکشی به خاطر انسجام‌های موقتی است. انتخابات، اربعین و باز شدن مرز مهران مؤلفه‌هایی هستند که در یک دوره زمانی خاص موجب امیدواری مردم برای حل مشکلات اقتصادی است. در بحث خودکشی به‌عنوان آسیبی که کاهش‌یافته است، باید گفت زمانی ما می‌توانیم آن­را به‌عنوان موفقیت نام ببریم که سایر آسیب‌ها نیز به‌تناسب این مسأله تثبیت یافته و یا روند کاهشی داشته باشد. حال باید دید که آن آسیب‌ها تثبیت شده‌اند و یا نرخ آسیب‌ها افزایش داشته است؟ آیا نرخ ورود به مراکز اصلاح و تربیت کاهش داشته یا افزایش؟ نرخ ورودی زنان به زندان، نرخ اعتیاد، طلاق و… . باید کاهش خودکشی را در مقایسه با سایر آسیب‌ها ببینیم و سپس بگوییم که خودکشی تحت تأثیر اجرای برنامه‌ها و امیدواری و… توانسته آثار و نتایج خود را در کاهش خودکشی نشان دهد. در بحث زنان، قبلاً در جامعه سنتی راهی برای زنان وجود نداشت و باید طبق عرف «با لباس سفید عروسی به خانه شوهر وارد شوند و با لباس سفید کفن از خانه شوهر بروند». اما تحت تأثیر آگاهی‌های اجتماعی، راه‌حل‌ها را پیدا می‌کنند قباحت طلاق از بین می‌رود و اینکه این افزایش طلاق یکی از مسائلی است که خودکشی را کاهش می‌دهد. تغییر در نگرش‌ها، افزایش آگاهی و لینک شدن به منابع اجتماعی می‌تواند بر روند خودکشی تأثیر بگذارد. بازهم تأکید می‌کنم باید زیرساخت‌ها و ساختارها اساسی‌تر و قوی وارد این مقوله شوند.

کردی: در مورد اینکه از سال ۹۰ به بعد روند خودکشی ثابت مانده است و اینکه خودکشی در رابطه با سایر آسیب‌ها کنترل شده است یا خیر؟ پاسخ منفی است، سطح آسیب‌ها بالا رفته است. وقتی می‌بینیم روند یک آسیب کاهش داشته باید دید که آیا برنامه خاصی در استان اجرا شده است؟ آیا اتفاقی در راستای افزایش امید به زندگی مردم افتاده است؟ آیا کیفیت زندگی بالا رفته؟ آیا برنامه منسجمی در این راستا انجام می‌شود تا بگوییم و بفهمیم که کاهش خودکشی، نتیجه آن برنامه‌ها (کوتاه‌مدت، میان‌مدت، بلندمدت) بوده است؟ پس وقتی برنامه منسجمی را در استان نمی‌بینیم، نمی‌توانیم بگوییم خودکشی کاهش داشته است و شاید این کاهش و تثبیت به دلایل دیگری باشد. ما اصطلاحی به نام «روح زمان» داریم. الآن این روند کاهشی ممکن است به خاطر شرایطی باشد که به‌صورت تصادفی باعث کاهش موقتی شده یا اینکه سطح سایر آسیب‌ها افزایش یافته است.

موسی‌نژاد : به گفته بعضی از مسئولین ۱۰ تا ۱۵ درصد اقدام به خودکشی­ها در سال‌های اخیر کاهش یافته است. البته باید دقت کرد که گفته­اند “کاهش یافته” یا اینکه گفته­اند “دولت کاهش داده”؟ در این جمله باید دقت کرد!. خودکشی چرا رخ می‌دهد؟ این، یکی از مهم‌ترین سؤالاتی است که همه سعی می‌کنند به آن جواب بدهند اما هنوز جای کار دارد. یکی از پاسخ‌ها این است که فرد بنا به دلایلی تحت‌فشار قرار می‌گیرد و استعدادی برای ارتکاب انحراف در او به وجود می‌آید. این فشار باید به طریقی تخلیه شود؛ خواه با شیوه‌ای جامعه‌پسند و خواه به شکلی مجرمانه. این فشار می‌تواند ناکامی در ازدواج باشد، می‌تواند ناشی از ورشکست شدن باشد و یا می‌تواند ناشی از مرگ یک عزیز باشد. وقتی فشار بر فرد وارد شد فرد مجبور می‌شود این فشار را تخلیه کند. معمولاً در جامعه سنتی ایلام که مناطق کوچک با جمعیت کم است و افراد همدیگر را می‌شناسند، کنترل و نظارت اجتماعی شدید است، امکان تخلیه این فشار با ارتکاب هر جرمی امکان‌پذیر نیست. مثلاً اگر خانمی با همسرش مشکل پیدا کند راه طلاق بسته است و نمی‌تواند بر ضد منبع فشار شورش کند لذا مجبور است خودش را نابود کند. اما در جامعه جدید ازیک‌طرف مراکزی وجود دارد که شیوه‌های تخلیه یا مدیریت فشار را به شیوه‌ای جامعه‌پسند و قانونی به افراد یاد می‌دهند؛ مثل آموزش مهارت‌ها. از طرف دیگر افزایش میزان شهرنشینی، افزایش میزان بیگانگی افراد نسبت به یکدیگر، افزایش میزان مهاجرت و استفاده از رسانه‌های نوظهور باعث شده شیوه‌های مجرمانه متنوعی برای تخلیه فشارها در دسترس افراد باشد؛ افراد می‌توانند از خانه فرار کنند، مرتکب قتل شوند، به مواد مخدر پناه ببرند و … . این گزینه‌ها در جامعه سنتی وجود ندارد.

استعداد آسیب‌شناختی بین جرایم دیگر(غیر از خودکشی) تقسیم شده است

به عقیده من اگر میزان خودکشی کاهش یافته، این استعداد آسیب‌شناختی، بین جرائم دیگر توزیع شده است. یعنی اگر خودکشی کم شده، از طرف دیگر اعتیاد بیش­تر شده، فحشا افزایش پیدا کرده، فرار از منزل بالا رفته، طلاق روند افزایشی پیدا کرده و… و قابل دفاع نیست که بگوییم هنر این دولت است که میزان خودکشی کاهش یافته؛ چراکه این استعداد بین جرایم و آسیب‌های دیگر سرشکن شده و هنوز هم سهم خودکشی محفوظ است. مسئولین زمانی می‌توانند ادعا کنند که میزان خودکشی را کاهش داده‌اند که برنامه‌ای را در این زمینه طراحی و اجرا کرده باشند.

 برنامه جامع علمی در حوزه خودکشی نداریم

تاکنون هیچ برنامه علمی جامعی در خصوص خودکشی در استان ایلام، تنظیم و اجرا نشده است و فقط بعضی سازمان‌ها بر حسب وظیفه، کارهای روزمره خود را انجام می‌دهند. در حوزه شناخت و پیش‌گیری از خودکشی هنوز در آغاز راه هستیم و مسئولین ما گاهی به دلایلی سرکی به این حوزه می‌کشند. مثلاً شورای راهبردی آسیب‌های اجتماعی را تشکیل دادند و بعد از برگزاری چند جلسه تعطیل­اش کردند. بالاخره معلوم نشد که شورا با چه هدفی تشکیل شد، نتایج آن چند جلسه چه بود و چرا تعطیل شد؟

آنچه در کنترل خودکشی در استان تأثیر گذاشته، وضعیت کلی کشور است و الآن در دولت تدبیر و امید نسبت به دولت قبل، کشور به ثباتی نسبی در خیلی زمینه‌ها رسیده‌است و دولت نشان داده که وعده‌ها و هدف‌هایش را فراموش نکرده است. این موارد بی‌تردید بر روی روحیه مردم تأثیر مثبت دارد اما در استان ایلام برنامه‌ای جدی در حوزه خودکشی مشاهده نمی‌شود.

ایسنا: آیا صِرف بالا بردن دانش افراد باعث می‌شود که کسی دچار آسیب نشود یا باید کارهای دیگری هم در این زمینه انجام داد؟ چه عوامل دیگری نیز در کنار آگاهی‌ها هست که امکان آسیب را بالا می‌برد؟

خودکشی تک عاملی نیست

شاپور کردی : در خودکشی مجموعه‌ای از عوامل دخیل است و خودکشی تک عاملی نیست. دستگاه‌های متولی آسیب‌های اجتماعی یک­سری فعالیت را انجام می‌دهند. مثلاً ما یک‌زمانی آموزش پیش از ازدواج دادیم، مهارت خانواده و شیوه‌های تعامل را آموزش دادیم، سطح دانش افراد را بالا بردیم و خلاصه، برنامه‌های زیادی را انجام دادیم. فعالیت‌هایی را که به‌صورت مستقیم بر کاهش خودکشی تأثیرگذارند انجام دادیم، آموزش‌ها دادیم که سطح آگاهی در ازدواج، خانواده، فرزندپروری و… بالا برود. اما آیا صرفاً با بالا رفتن دانش افراد مشکل حل می‌شود یا عوامل دیگری نیز نقش دارند؟ در سیستم‌های جامعه‌محور می‌گوییم دانش افراد فقط ۱۰ درصد در کاهش آسیب‌های اجتماعی نقش دارد. پس برنامه‌های ما هرچند که انجام شده‌اند اما تأثیر زیادی نداشته است؛ چراکه این برنامه‌ها به‌صورت یکنواخت در سراسر استان اجرا نشده است. چندین سال پیش در خوراندن قطره فلج اطفال چنان انسجامی وجود داشت که سریع این بیماری ریشه‌کن شد. اما در استان ما با جمعیت کمی که دارد، هنوز هم تبعیضات قومی، ایلی و جنسیتی وجود دارد، مهاجرت زیاد شده است و … .

خودکشی برنامه مدون و گام‌به‌گام می‌خواهد نه مقطعی و کوتاه‌مدت/ هر دولتی خودکشی را از نگاه سیاسی خود تفسیر می‌کند

پورنجف : برنامه‌ها باید از نقطه مشخصی شروع بشود و پیامدهای آن در دوره‌های میان‌مدت و بلندمدت موردتوجه قرار گیرد. در پیشگیری اولیه می‌آییم دوره‌های مهارتی پیش از ازدواج، فرزندپروری و… می‌گذاریم. پس برای مقدمه، پیش‌بینی همه مراحل را می‌کنیم اما متأسفانه مداخله‌های ما مقطعی است. پس باید یک برنامه برای کاهش خودکشی داشته باشیم، یک برنامه برای اعتیاد که افزایش یافته داشته باشیم و البته باید به دنبال تأثیرگذاری این برنامه‌ها بود. وقتی دولت‌ها می‌آیند و می‌روند، روی این برنامه‌ها توافق داشته باشند. بحث ریشه‌کنی فلج اطفال موردی سیاسی در آن نبود و موفق شد. اما در بحث آسیب‌های اجتماعی که ورود پیدا می‌کنیم، این­گونه پنداشته می‌شود که ما در حال انتقاد از یک مجموعه سیاسی هستیم که این‌گونه نیست. چون علل آسیب‌ها ممکن است فردی، خانوادگی و یا اجتماعی  باشد و ربطی به سیاست نداشته باشد و شاید ترس از این موضوع است که نمی‌گذارد برنامه‌هایی منسجم، گام‌به‌گام و طولانی‌مدت تدوین بکنیم و هر دولت یا مدیری که روی کار می‌آید فکر می‌کنند که باید اوضاع را با نگاه سیاسی خود تطبیق بدهد. مثلاً معتادی که ترک می‌کند و تحت‌تأثیر عواملی دوباره معتاد می‌شود و به مراکز ترک اعتیاد مراجعه می‌کنند. در مسائل اجتماعی نیز همین‌گونه است. هیچ اعتمادی برای حل آسیب‌ها وجود ندارد و اگر کسی بخواهد کاری انجام بدهد، تحت‌تأثیر این قطع و وصل‌های طولانی‌مدت ناامید می‌شود و کاری پیش نمی‌رود.

موسی‌نژاد: یک‌زمانی اعتقاد بر این بود که فقر مانع خودکشی می‌شود اما امروزه این دیدگاه رد می‌شود. ما زمانی می‌توانیم فرد را در مقابل خودکشی حفظ کنیم که هم فرد را آموزش بدهیم و تقویت کنیم و از شرایط قبلی دور کنیم و محیطش را تغییر بدهیم. اگر متغیرهای ساختاری پیرامون فرد تغییر نکند و فقط آگاهی و اطلاعات دریافت کند، اتفاقاً بیش­تر آسیب‌پذیر می‌شود چراکه فاصله بین آرزوها و واقعیت‌های زندگی‌اش بیش­تر می‌شود و این مسأله تولید فشار می‌کند. به‌عنوان‌مثال؛ ما زمانی می‌توانیم خودکشی را کنترل کنیم که تبعیض جنسی را کاهش دهیم، شکاف نسلی را کاهش دهیم، فرصت‌های شغلی را عادلانه توزیع کنیم و حتی تبعیض قومی، ایلی و سیاسی را کنترل کنیم. در کشور ما، اقلیت‌های قومی (کرد، لر، ترکمن و …) بیش‌تر از گروه‌های اکثریت خودکشی می‌کنند چون‌که مورد تبعیض مضاغف هستند، در بازی‌های بزرگ کشور به مشارکت گرفته نمی‌شوند، از لحاظ امکانات مورد تبعیض هستند، و خلاصه در ابعاد و زمینه‌های مختلف مورد تبعیض هستند و… . به‌عنوان نمونه در این دولت چند نفر از استان‌های اقلیت در مشاغل و مصادر مهم پست دارند؟ این خود، یکی از  نمادهای تبعیض است.

اگر بخواهیم روی کاهش خودکشی کار کنیم باید برنامه‌ای جامع تنظیم کنیم یعنی باید روی فرد کار شود، روی خانواده کار بشود، در حوزه اشتغال کار بکنیم، در حوزه فرهنگی، اجتماعی و سازمان‌های مردم‌نهاد برای تقویت سرمایه اجتماعی کار بکنیم و حتی در حوزه سیاسی هم برنامه‌ریزی کنیم. البته نباید ازنظر دور داشت که برنامه‌هایی که صرفاً تغییر وضعیت بینشی، عاطفی و مهارتی افراد را مورد تأکید قرار می‌دهند ابتر می‌مانند و حتی می‌توانند دامنه مسأله را افزایش دهند.

 ب) خودکشی در استان ایلام؛ رویکردها و چالش‌ها

موسی‌نژاد: در مورد مسائل اجتماعی چند رویکرد وجود دارد: ۱) رویکرد امنیتی؛ ۲) رویکرد پزشکی؛ ۳) رویکرد روان­شناختی و ۴) رویکرد اجتماعی. البته در گذشته رویکردهای دیگر هم وجود داشته است منتها این‌ها مهم‌ترین رویکردها هستند. در رویکرد امنیتی، نگاه امنیتی و سیاسی بر هر مسأله‌ای غالب است و معمولاً ریشه‌های آن را در حوزه سیاسی جستجو می‌کنند و در نتیجه هرگونه بحث کردن در مورد مسأله، به عنوان ضدیت با نظام موجود تلقی می‌شود. رویکرد روان­شناختی ریشه‌های مسأله را در ویژگی‌های فردی جستجو می‌کند؛ مثلاً این فرد مشکل روحی روانی دارد یا نه؟ رویکرد پزشکی هم ریشه‌های مسأله را در بدن فرد( ترکیب شیمیایی بدن، وضعیت اندام‌ها، متابولیسم، میزان سروتونین و… ) جستجو می‌کند؛ و طبیعتاً راه‌حل هر مسأله با ریشه­های آن، رابطه دارد یعنی مثلاً اگر ریشه در درون فرد است لابد راه‌حل هم در درون فرد است لذا باید بر روی فرد کار کرد و آن را تغییر داد.

 غلبه رویکرد امنیتی و پزشکی بر بحث‌های مربوط به آسیب اجتماعی

اما رویکرد اجتماعی ضمن اینکه نگاهی به بعضی از دیگر رویکردها دارد، معتقد است که فرد تحت تأثیر وضعیت اجتماعی قرار دارد اما بر روی عوامل کلان تمرکز می‌کند. متأسفانه در کشور ما ۲ رویکرد امنیتی و پزشکی همواره نسبت به مسائل اجتماعی حاکم بوده‌اند و در نتیجه، پژوهش‌های معدودی در این حوزه صورت گرفته‌اند و به دلیل نگاه امنیتی، پژوهش­گران معمولاً تمایل کمی به پژوهش  در این حوزه دارند. در مورد مسائلی مثل خودکشی، بیش­تر تحقیقات و حتی مقاله‌ها متعلق به پزشکان است. بعد از آن، مقالات حوزه روان­شناسی در رتبه دوم هستند و شاید یکی از دلایلی که هنوز نتوانسته‌ایم خودکشی را کنترل کنیم غلبه این ۲ رویکرد به مسأله است. ساده‌ترین، ارزان‌ترین و زودبازده‌ترین رویکردها در مسأله خودکشی، رویکردهای پزشکی و روان­شناختی است درحالی‌که رویکردهای جامعه‌شناسی و اجتماعی هزینه بیش­تری در جمیع جهات دارند و دیربازده هم هستند. رویکرد مسؤلین استان ایلام نسبت به خودکشی در نوسان بین رویکردها بوده است و گاها پیش آمده که بحث در مورد خودکشی را ممنوع کرده‌اند و محققان این حوزه را مورد عتاب و خطاب قرار داده‌اند که البته به نظر من این تنها یک بهانه برای کار نکردن است.

هزینه پژوهش در بخش روان‌شناختی بیش­تر است

پورنجف : رویکرد امنیتی از این جهت مهم است که قدرت، غلبه بیش­تری برای اجرای برنامه‌ها دارد که با به‌کارگیری مکانیسم انکار، مسأله دیده نمی‌شود و اگر مشخص نشد در قالب‌ رویکردهای پزشکی و روان­شناختی آن را می‌گنجانند چون این رویکردها نگاه­شان به فرد است و سیستم را زیر سؤال نمی‌برند. اتفاقاً هزینه در بخش روان­شناختی بیش­تر است چون باید با تعداد افراد بیش­تری که با مسأله روبرو هستند کار شود و این موقعیت را از جامعه بگیرد اما نگاه کلان به برنامه می‌تواند قسمت بیش­تری از افراد را به سمتی ببرد که هم در زمان و هم در هزینه‌ها صرفه‌جویی کند. بحث ساختاری نیاز به برنامه دارد و باید با پذیرش سیاسی روبرو شود. پس غلبه نگاه سیاسی و امنیتی بر مسائل اجتماعی یکی از مشکلات اساسی کشور حتی در سایر حوزه‌ها هم هست. در بحث اجتماعی کل جامعه و ساختارها دیده می‌شود و فقط با یک جمع محدود و تعدیل در برنامه‌ها و پذیرش مسأله کار را انجام داد اما در مابقی دیدگاه‌ها واقعاً فرصت از جامعه گرفته می‌شود و مسأله همچنان وجود دارد. اما این مسأله چون تبدیل به یک مسأله مزمن می‌شود و یک مسأله که در طول زمان جامعه را دچار آسیب کرده شاید حل آن نه غیرممکن بلکه بسیار سخت خواهد بود و جامعه را از بسیاری فرصت‌ها دور می‌کند. اعتقاد بنده بر این است نگاه سیاسی و امنیتی مانعی شده که در امر خودکشی کار جدی صورت نگیرد.

پیامدهای توجه به رویکرد اجتماعی مورد غفلت واقع شده است

شاپور کردی در ابتدای صحبت‌های این بخش در نقدی بر صحبت‌های دکتر موسی‌نژاد درباره رویکردهای روان­شناختی گفت: در بعد روان­شناسی چند رویکرد داریم که به مسأله فردی صرف نپرداخته‌اند. یکی دیدگاه سیستمی است که اعتقادشان بر این است که فردی که دچار مشکل می‌شود، خود فرد نیست بلکه باید ببینیم که ساختار چگونه عمل کرده است که این فرد دچار مشکل شده است؟ این دیدگاه می‌گوید سایر عوامل نیز در بروز مشکل نقش داشته‌اند. اما دیدگاهی که الآن وجود دارد و عمیق‌تر به موضوع نگاه می‌کند دیدگاه «طرح­‌واره» است که معتقدند وقتی نیازهای یک فرد از سوی محیط اطراف برآورده نشده است، فرد دچار مشکل می‌شود؛ که این رویکرد به رویکرد اجتماعی نزدیک می‌شود. اینکه چیزهایی که بر بحث خودکشی حاکم است مورد موافقت رویکرد روان­شناختی است و تنها اینکه حوزه روان­شناختی برنامه بلندمدت ندارد و از جهتی چون ما و مسئولین به آمار توجه می‌کنیم، به دنبال راه‌هایی می‌رویم که کوتاه‌مدت و زودبازده باشد؛ برای همین رویکرد اجتماعی که در کاهش آسیب‌های اجتماعی اثربخش است مورد غفلت واقع شده است. آنچه در رویکرد اجتماعی به آن پرداخته نشده این است که چرا برنامه‌های بلندمدت نداریم؟ همه می‌دانیم که ما در ایران فردمحور هستیم و ساختار محور نیستیم و بارها در بین مسئولین و دولت‌ها دیده‌ایم که به‌محض آمدن­شان سریعاً مدیران و برنامه‌های قبلی را زیر سؤال می‌برند و دوباره همه‌چیز را از صفر آغاز می‌کنند این یکی از مشکلات است. با این وجود و با این شرایطی که عرض کردم، اگر بخواهیم وارد رویکردهای اجتماعی شویم واقعاً هزینه‌بر است.

نگاه سیاسی و امنیتی بر حوزه اجتماعی حاکم است

پورنجف: در بحث اجتماعی یک سیستم را به‌صورت یکپارچه نگاه می‌کنند. مثلاً در یک برنامه چالشی خبری، هرگز یک فرد روان­شناس، پزشک و یا سیاسی نمی‌تواند با سؤال پرسیدن چالش ایجاد کند ولی حوزه‌های اجتماعی به چالش می‌کشند و یک فرد کارشناس در یک برنامه اجتماعی باید با سؤال‌های متعدد موضوع را به چالش می‌کشد و این نشان می‌دهد که نگاه مسئولین به برنامه‌ها، سیاسی و امنیتی است که این خود یک معضل است. باید حوزه علوم اجتماعی از این نگاه سیاسی و امنیتی که بر آن حاکم است خارج شود و دیدگاه اجتماعی به آن شکل بگیرد. بنده معتقدم که حوزه‌های روان‌شناختی و پزشکی، به‌زودی به حوزه اجتماعی ملحق می‌شوند و این سه رویکرد یکی می‌شوند چون آن­ها نیز به غلبه نهادها و ساختارها بر رفتارهای فردی و اجتماعی ایمان می‌آورند.

غلبه نگاه سیستمی بر نگاه اجتماعی

موسی‌نژاد : در حوزه خودکشی سیاست‌ها به سمتی می‌رود که از سایر علوم به‌عنوان مکمل همدیگر هرکدام در یک سطح خاص استفاده می‌شود. استراتژی ملی آمریکا در زمینه پیش­گیری از خودکشی توسط حدوداً ۵۰ متخصص از حوزه‌های مختلف تنظیم شده است و حتی هدف‌گذاری‌ها نیز در سطوح مختلف فردی، خانوادگی، سازمانی، سیاسی، رفاهی، ورزشی، تفریحی و غیره صورت گرفته. در دنیای امروزی مرزهای تصنعی بین رشته‌ها در حال از بین رفتن است و نگاه بین‌رشته‌ای روزبه‌روز تقویت می‌شود. اگر بخواهیم مسأله خودکشی را کاهش بدهیم باید سندی جامع  با همکاری همه تخصص‌های ذی‌ربط تنظیم کنیم. ما در سطحی که با فرد روبرو هستیم طبیعتاً باید فرد را تغییر بدهیم، در سطح ساختاری شرایط را دگرگون کنیم تا بستری که تولیدکننده آسیب و جرم‌زاست، متحول شود و … .

به‌طور خلاصه باید عرض کنم که غلبه یکی از رویکردها در برنامه‌ریزی‌های اجتماعی (در اینجا غلبه رویکرد امنیتی) با سطح توسعه جامعه و بلوغ مسئولین آن رابطه تنگاتنگی دارد. وقتی در جامعه ما نگاه حاکمیتی نسبت به مسائل اجتماعی رایج است، طبیعتاً بحث کردن، اظهارنظر کردن و تحقیق کردن در مورد مسائل اجتماعی به معنای چنگ انداختن بر روی اصحاب قدرت است و به همین دلیل، پرهزینه‌ است و متأسفانه نتیجه این شده است که بعد از چهار دهه که از عمر انقلاب اسلامی می‌گذرد، حتی یک تحقیق بنیادی و کاربردی در مورد خودکشی انجام‌نشده و تحقیقات انجام شده کلاً توصیفی هستند.

کردی : تحقیق کاربردی در حوزه خودکشی در استان ایلام انجام نشده است، در این زمینه نقدی نیز بر پژوهش­گران وارد است که چرا تاکنون هیچ کاری در این زمینه انجام نداده‌اند و باوجوداینکه مسئولین گاهی از محققان طرح خواسته‌اند، اما این ممکن فراهم نشده و فقط پژوهش‌ها شکلی توصیفی داشته‌اند و هیچ تحقیقی منجر به تدوین سند و یا حرکتی مؤثر نشده است.

 خودکشی باید تبدیل به یک موضوع پژوهش بین‌رشته‌ای شود

پورنجف : برای اینکه یک تحقیق کاربردی باشد باید اول مسأله آن را پذیرفت و اینکه برای چرایی موضوع، به بعضی برنامه‌ها نگاهی انتقادی داشته باشیم؛ چراکه حوزه علوم اجتماعی در سطح کلان مسائلی را نشانه می‌رود که خط قرمز هستند. به همین دلیل پژوهش کاربردی امکان اجرا برایش وجود ندارد. چون یا باید نقد کند یا امکان جرح‌وتعدیل برایش فراهم شود. پس اگر این امکان نباشد در نتیجه باید تنها به توصیف شرایط پرداخت که آن­هم تاکنون بر روی روند خودکشی تأثیری نداشته است. به نظر من بحث خودکشی باید تبدیل به یک پژوهش بین‌رشته‌ای شود و باید نگاه اجتماعی بر آن غالب شود.

 شرط ایجاد تغییر دیدن و پذیرفتن است

کردی : اگر بخواهیم تحقیق کاربردی انجام دهیم باید بپذیریم که شرط هر نوع تغییر، اول دیدن و بعد پذیرفتن آن است. ما وقتی مشکلی را می‌بینیم باید آن را بپذیریم. وقتی نپذیریم اقدامی برای تغییر آن انجام نمی‌دهیم. دوم اینکه اگر بخواهیم عملی کاربردی انجام دهیم، باید بدانیم که اگر رویکردها با هم تلفیق شوند، هزینه دارد. ما برای حل این موضوع نیاز داریم که زیرساخت‌ها تغییر کنند، تا شرایط اقتصادی و امید به زندگی در مردم ایجاد شود. اما ازآنجاکه این زیرساخت‌ها را نداریم تغییری هم صورت نخواهد گرفت پس اگر یک تحقیق کاربردی هم‌جهت عملیاتی شدن تدوین شود، به علت فقدان زیرساخت‌ها، این تحقیقات نیز در میانه اجرا باقی می‌ماند و نتیجه‌ای از آن حاصل نمی‌شود.

پورنجف : شرایط استان ایلام، بد یا خوب، در موقعیت استراتژیکی قرار گرفته است که هم‌مرز عراق هستیم. این هم­جواری در طول تاریخ برای ما مشکل ایجاد کرده است که اوج آن در مسأله جنگ تحمیلی است؛ جنگی که به‌عنوان پدیده‌ای اجتماعی باید همه کشور را متأثر می‌کرد، فقط یک یا چند استان را درگیر کرد و نه‌تنها خسارت‌های فردی، جانی و اجتماعی بی­شماری را به جامعه وارد کرد، بلکه فرصت پیشرفت را هم از ما گرفته است. فاصله ایلام با استان‌های برخوردار آن­قدر زیاد شده که آن­ها توسعه‌نیافتگی ما را ذاتی می‌دانند و ما را استانی پیرامونی می‌دانند که تنها در مواقعی خاص باید به آن توجه شود. عدالت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در مورد استان ما (و حتی خوزستان) که درگیر جنگ بودیم اقتضا می‌کرد که یک استان پشتیبان داشته باشیم که به ما برنامه بدهد تا از شرایط بحرانی خارج شویم. بایستی استان‌های برخوردار نسبت به ما یک از خودگذشتگی عمیق و طولانی و تاریخی داشته باشند چراکه ما به پیروزی یک آرمان بزرگ در جامعه کمک کرده‌ایم. هیچ استانی نمی‌خواهد در شرایط استان ایلام که هشت سال در جنگ بود قرار بگیرد، کم­ترین مهاجرت را داشته باشد و بعد هم کم­ترین بار سازندگی را بر دوش دولت بگذارد و دردناک‌تر اینکه رها شود و به‌عنوان استانی تلقی شود که ذات توسعه‌یافتگی ندارد.

مسئولان مقصر هستند؛ مسئولان استانی بیشتر

موسی‌نژاد : بنده مسئولان استانی را بیش از مسئولان کشوری مقصر می‌دانم. به‌عنوان‌مثال، روز جهانی خودکشی فرصتی بود تا مسئولان در استان به مردم بگویند که برای کاهش خودکشی چه کارکرده‌اند اما متأسفانه امروز در این جلسه غایب هستند. در سه دهه گذشته برای مبارزه با مواد مخدر، بودجه‌های هنگفتی خرج شده است؛ شهید داده‌ایم، جلسه برگزار کرده‌ایم، تبلیغ کرده‌ایم، تحقیق انجام داده‌ایم، کتاب منتشر کرده‌ایم و… اما آیا مسأله مواد مخدر، متناسب بااین‌همه هزینه‌ کاهش داشته است؟ در موضوع خودکشی هم این سؤال مطرح می‌شود که ما برای خودکشی چکار کرده‌ایم؟ آیا برایش برنامه‌ریزی کرده‌ایم که انتظار کاهش آن را داریم؟. وقتی مسئولین همکاری نمی‌کنند و در مورد مسأله خودکشی که با جان انسان و سرمایه­ی انسانی سر و کار دارد، رویکرد سکوت و انکار را در پیش‌گرفته‌اند و دعوت به سکوت می‌کنند، یک محقق چه‌کار می‌تواند بکند و به‌تنهایی چقدر می‌تواند اثرگذار باشد؟ طبیعتاً اگر مسئولین استان نگاه­شان را به مسأله خودکشی تغییر بدهند و آن را به‌عنوان مسأله‌ای مهم بپذیرند که هم با دین و آیین ما ناسازگار است، هم‌خانواده‌های ما را دچار هزینه‌های مادی، فرهنگی و اجتماعی می‌کند و هم استعدادهای جوان ما را نابود می‌سازد؛ دغدغه داشته باشند و مانند استاندار ایلام در سال ۱۳۷۲ از همه محققان استمداد بکنند تا درباره ریشه‌ها و راه‌حل‌های خودکشی در استان به تحقیق بپردازند، آن زمان شاید بتوان برای حل کردن این مسأله‌ای چاره‌ای اندیشید. به نظر بنده اولین مانع برای شناسایی ریشه‌های خودکشی و تنظیم برنامه برای کاهش آن در نظام بوروکراسی ما وجود دارد. وقتی مسئولین دغدغه ندارند آمار درستی تهیه نمی‌شود همانگونه که الآن آمار دقیقی در مورد خودکشی نداریم و بر اساس فرم‌هایی که متعلق به دهه ۷۰ است اطلاعات را گردآوری می‌کنیم که بر اساس آن نمی‌توان ریشه مسأله را شناخت. آمارهایی که وجود دارد، فاقد اعتبار علمی لازم هستند. وقتی پژوهش­گر می‌خواهد تحقیق کند اما نظام بوروکراسی از او حمایت نمی‌کند؛ نمی‌تواند به آمار دسترسی پیدا کند، نمی‌تواند به افرادی که اقدام به خودکشی کرده‌اند گفتگو کند، نمی‌تواند به خانواده‌ها و دوستان آن­ها دسترسی پیدا کرده و کسب اطلاعات کند.
مانع بعدی خانواده‌های افرادی هستند که جان­شان را از دست داده‌اند که با پژوهش­گران همکاری نمی‌کنند. عامل بعدی، خود محققان هستند. ما در حوزه خودکشی محقق به معنای واقعی در استان کم داریم. محققان تحت تأثیر موانع اداری و سیاسی نسبت به مسأله بی‌انگیزه شده‌اند. در ماه‌های اخیر چند مورد در تهران، در انظار عمومی اقدام به خودکشی کردند و همان‌طور که در رسانه‌ها منعکس شد، خیلی از صاحب‌نظران حوزه­های مختلف اجتماعی، روان‌شناختی، مددکاری و … در این خصوص به ابراز نظر و اظهار نگرانی پرداختند، رسانه‌ها آن­ها را پوشش دادند؛ اما در استان ایلام که هرروز به‌طور متوسط سه و نیم تا چهار نفر اقدام به خودکشی می‌کنند، صاحب­نظران، محققان، نخبگان و دانشگاهیان نسبت به این مسأله بی‌تفاوت شده‌اند و صرفاً گاهی بعضی از شخصیت‌های مذهبی به‌جای پرداختن به ریشه­های خودکشی، به اظهارنظر می‌پردازند و راه‌حل مسأله را در تشویق شهروندان به خودداری از شرکت در  مراسم فاتحه قربانیان خودکشی می­دانند. باری، ما باید تا رسیدن به یک نظریه بومی درباره خودکشی در استان ایلام برسیم که لازمه آن انجام تحقیقات بنیادی است. از طرف دیگر باید ضمن استفاده از تجربه جهانی، به‌ویژه تجارب ۲۸ کشوری که سند ملی پیش­گیری از خودکشی تنظیم و اجرا کرده‌اند، تربیت متخصصانی در زمینه خودکشی در سطوح تحصیلات تکمیلی و … به راهکارهایی برای مسأله برسیم.

پورنجف: یکی از موانع در سطح کلان این است که در حوزه‌های اجتماعی، تخصص معنا ندارد و هرکسی اجازه دارد در این حوزه اظهارنظر کند. مثلاً در مباحث بهداشتی اگر کسی نظر بدهد تأکید می‌شود خوددرمانی نکنید و به نسخه‌های خارج از گفته‌های پزشک متخصص عمل نکنید تا دچار عوارض سوء نشوید؛ و مرم می‌پذیرند اما در بحث‌های اجتماعی چیزی که ارزش ندارد تخصص است و همین بی‌ارزشی تخصص، اعتبار متخصص را هم زیر سؤال می‌برد. در سطح کشوری و استان ما در حوزه اجتماعی، متخصصین حوزه اجتماعی و آسیب‌های اجتماعی اعتبار و ارزش لازم را به خاطر تکرار مسأله توسط دیگران ازدست‌داده است و شاید یکی از دلایل بی‌رغبتی متخصصان در حوزه اجتماعی این است که ورودی زیاد بوده و سخن متخصص این حوزه اعتبار خودش را از دست داده است. راه‌حل این است برگردیم به آن سمت. در دنیا علم تخصصی‌شده و تا جایی که امکان داشته به حوزه‌های ریزتری تقسیم‌شده است. در هر علمی که این اتفاق افتاده، عمق آگاهی و دانش افراد در ارائه راه‌حل‌های کاربردی بیشتر می‌شود ولی در حوزه اجتماعی ما این­گونه نیست. یکی از مسائل ناشی از بی‌توجهی است. نیاز به دولت را ازاین‌جهت می‌خواهیم که جامعه، دولت را بیش­تر از افراد می‌پذیرد. در واقع، به دولت و قدرت آن اعتماد دارند؛ پس اگر صحبتی از سوی دولت عنوان شود یا پیگیری شود یا اعتبار و ارزشی به یک حوزه می‌دهد برای مردم بیش­تر قابل‌اجراست.

کردی: در سال‌های گذشته اعتبار یک تا سه درصدی به واحدهای پژوهشی دستگاه‌ها داده می‌شد که یک­سالی است حذف شده. اگر هم اعتباری داده می‌شود در قالب اعتبارات فرهنگی است. رویکرد حوزه فرهنگی ادارات هم به برگزاری همایش و کارهایی از این دست برمی‌گردد و تمایلی به کار پژوهشی که نتایج آن دقیق معلوم نیست، ندارند.