نیازمند بازتعریف بین مسئولیت‌ها و اختیارات سازمان بهزیستی هستیم

سازمان بهزیستی به موجب لایحه قانونی مورخ ٢۴/۴/١٣۵٩ تشکیل شد تا به منظور تحقق مفاد اصول سوم، بیست‌ویکم و بیست‌ونهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران فعالیت کند. در یک مفهوم کلی وظیفه اصلی این سازمان اتخاذ تدابیر و ارایه خدمات و حمایت‌های غیربیمه‌ای با حفظ ارزش‌ها و کرامت والای انسانی و تکیه بر مشارکت‌های مردم و همکاری نزدیک سازمان‌های ذیربط، در جهت گسترش خدمات توانبخشی، حمایتی، بازپروری و پیشگیری از معلولیت‌ها و آسیب‌های اجتماعی و کمک به تأمین حداقل نیازهای اساسی گروه‌های کم درآمد، است. با این وجود اما بندهایی در این لایحه قانونی وجود دارد که تفاوتشان از روی کاغذ تا عمل، چندان قابل چشم‌پوشی نیست. سازمانی که بیش از ١۵٠ مسئولیت مهم و تعیین‌کننده در جهت ترمیم و بهبود آسیب‌های مختلف اجتماعی دارد، نه‌تنها بار فعالیتی در حدود چند مقایسه را به دوش می‌کشد بلکه مواجهه اصلی خود را به‌تبع نگاه مسئولان در جهت ترمیم، معلول آسیب‌ها کرده نه واکاوی علت‌ها و اصلاح آنها.

دکتر سید محمد حسین جوادی، عضو هیات مدیره انجمن مددکاران اجتماعی ایران که آشنایی نزدیکی با فعالیت‌های سازمان بهزیستی دارد با ما است تا درباره مقایسه مأموریت‌های این سازمان و آنچه در عمل اتفاق افتاده به سوالات ما پاسخ دهد:

شما به‌عنوان یک سیاست‌گذار و کارشناس با فعالیت‌های سازمان بهزیستی در ارتباط هستید. ظاهرا این سازمان در مقام تعریف بناست به افرادی که با برخی مشکلات مواجه هستند، کمک کند تا به سمت زندگی عادی حرکت کنند. به نظر شما این سازمان در طول عمر خود تا چه اندازه به هدف مذکور نزدیک شده است؟

سازمان بهزیستی قرار نیست صرفا گروه‌های آسیب‌دیده را پوشش دهد. مجموعه خدماتی که این سازمان ارایه می‌دهد در راستای بهزیستن انسان‌هاست. گستره خدمات سازمان برای افراد سالم هم تعریف شده است. مجموعه خدمات  سازمان پیش از تولد فرد آغاز می‌شود و تا دوران سالمندی او ادامه می‌یابد. به‌عنوان مثال بخشی از خدمات سازمان مربوط به نیروهای جامعه است. سازمان بهزیستی در سراسر کشور بیش از ١۵‌هزار مهدکودک دارد. این مهدکودک‌ها مأموریت خدمت‌رسانی به تمامی کودکانی که در گستره سنی ورود به این مراکز هستند برای خود در نظر گرفته است. بنابراین صرفا به کودکان با بیماری‌های خاص نظر ندارد. این درحالی است که بسیاری از افراد گمان می‌کنند سازمان بهزیستی صرفا به افراد آسیب‌دیده کمک می‌کند. خدماتی که این سازمان در حوزه پیشگیری از اعتیاد، آموزش مهارت‌های زندگی یا مشاوره ژنتیک می‌دهد مربوط به تمام افراد جامعه است. سازمان بهزیستی بیش از ٢۵٠ مرکز مشاوره ژنتیک در کشور دارد که با هدف مشاوره به زوج‌های جوانی که قصد فرزندآوری دارند درحال فعالیت است. بیش از ١٠٠٠ مرکز مشاوره روانشناختی در کشور دارد که به اقشار مختلف جامعه، مشاوره می‌دهند. برخلاف نگاه غالبی که در جامعه وجود دارد سازمان مربوط به یک گروه خاص از افراد جامعه نیست.

به‌نظر شما چرا نگاهی که از آن سخن گفتید به‌وجود آمده است؟

یکی از دلایل می‌تواند این باشد که نگاه به اقشار آسیب‌‌دیده تا به امروز برجسته‌تر بوده‌اند. گروه‌هایی که در آن بخش خاص قرار می‌گیرند از نظر رسانه‌ای بیشتر مورد توجه قرار دارند.
بنابراین به‌نظر نمی‌رسد بخشی از پروسه‌ای که در بالا به آن اشاره کردید بهتر طی می‌شود و بخش‌های دیگر کمتر توسعه پیدا کرده‌اند؟ یا این‌که حتی در برخی موارد در زمینه‌های عمومی‌تر سازمان کار کمتری انجام نداده؟

برای جا افتادن موضوع مثالی می‌آورم. صفحه حوادث روزنامه‌ها در مقایسه با صفحات اجتماعی و صفحات مربوط به آموزش اجتماعی  ممکن است مخاطب بیشتری داشته باشند. آن بخش از فعالیت‌های سازمان بهزیستی هم که خدمات بیشتری به گروه‌های آسیب‌دیده ارایه می‌دهد قاعدتا بیشتر مورد توجه است. زیرا افراد آسیب‌دیده خدمات خود را از این بخش دریافت می‌کنند. گروه‌های آسیب‌دیده اگر مورد توجه قرار نگیرند از راه‌های مختلف مسأله را پیگیری می‌کنند تا بتوانند خدمات مربوطه را از سازمان بهزیستی دریافت کنند. زنان سرپرست خانوار سازمان بهزیستی یا کودکان بدسرپرست یا بی‌سرپرست از همین گروه‌ها هستند. قاعدتا جامعه توجه بیشتری به این بخش‌ها دارد اما من می‌خواهم دیدگاه مرسوم را اصلاح کنیم و بگوییم خدمات سازمان بهزیستی برای عموم مردم است نه صرفا برای گروه‌های آسیب‌دیده.

IMG_3423

اتفاقا به‌نظر می‌رسد در مورد خدمات عمومی که مردم بیشتر با آنها درگیر هستند (نظیر مشاوره ژنتیک که احتمالا تمام افرادی که قصد فرزندآوری دارند باید از آن استفاده کنند) باید توجه بیشتری از سوی مردم و سازمان بهزیستی وجود داشته باشد!

شاید بخشی از این ماجرا به این موضوع مربوط باشد که سازمان بهزیستی زیرمجموعه یک وزارتخانه و حوزه اطلاع‌رسانی‌اش هم محدود است. وقتی بیش از ١۵٠ مأموریت به عهده این سازمان است اطلاع‌رسانی در مورد تک‌تک این بندها کار بسیار سختی است.

به‌نظر شما بهتر است با این وضع مأموریت‌های سازمان بهزیستی کاهش پیدا کند؟

نه. این سازمان همیشه زیر نظر یک وزارتخانه بوده اما مجموعه مأموریت‌هایش از چند وزارتخانه هم بیشتر است.

مأموریت‌هایی که برگردن سازمان بهزیستی است در پایگاه اطلاع‌رسانی این سازمان هم موجود است. به‌نظر شما سازمان مربوطه تا چه حد توانسته به مأموریت‌های خود رسیدگی کند؟ از سوی دیگر چه فرصت‌هایی در این زمینه وجود داشته که از آنها به خوبی استفاده نشده است؟

در برخی بخش‌ها سازمان بهزیستی به نوعی پرچمدار اطلاع‌رسانی در حوزه‌ای از تغییرات اجتماعی در جامعه بوده است. به‌عنوان مثال در مقوله سالمندی که جامعه ما هم به این سمت پیش می‌رود، سازمان بهزیستی درحال کار و اطلاع‌رسانی است. در بحث مناسب‌‌سازی‌های شهری و بهبود وضع معلولان کارهای خوبی انجام شده است. در این زمینه قانونگذاری‌های خوبی هم اتفاق افتاده است. اگر نیازها را در نظر بگیرید قاعدتا نیازهای مردم خیلی گسترده است و فعالیت‌های سازمان متناسب با این نیاز نیست. با این وجود سازمان بهزیستی گل‌های زیادی در باغچه خدمات اجتماعی کشور کاشته است. البته برخی از سازمان‌ها و نهادهای دیگر هم دارند فعالیت‌هایی می‌کنند که می‌تواند پروسه مورد نظر را تسهیل کند.

در بندهایی که به‌عنوان مأموریت‌های متنوع سازمان بهزیستی وجود دارند، مجموعه‌ خدمات واجد اهمیت در کنار هم جمع شده‌اند. با این وجود برخی از کارشناسان معتقدند ظهور و بروز عینی این مأموریت‌ها و خدمات در جامعه به صورت محسوسی قابل رؤیت نیست. به نظر شما چرا این برداشت از اقدامات سازمان بهزیستی وجود دارد؟ به‌عنوان مثال بندی در لیست مأموریت‌های سازمان بهزیستی وجود دارد تحت عنوان حمایت و توانبخشی افراد در معرض آسیب‌های اجتماعی. در همین بند به برخی از مصادیق افراد در معرض آسیب‌های اجتماعی، همچون زنان متقاضی طلاق، کودکان در معرض کودک آزاری، خانواده‌های نابسامان و… نیز اشاره شده است. آیا عدم ظهور عینی خدمات سازمان بهزیستی صرفا به علت عدم اطلاع‌رسانی درست است؟

اتفاقا به‌نظر من در حوزه‌هایی که به آن اشاره کردید سازمان بهزیستی بسیار تخصصی عمل کرده‌ است. مشکل اینجاست که آسیب‌های اجتماعی به قدری نوبه‌نو می‌شوند، تا آن حد اشکالشان تغییر می‌کند و گستره و عمل آنها به قدری است که شاید تأثیر خدمات سازمان بهزیستی به چشم برخی از شهروندان کم باشد. به‌عنوان مثال در حوزه اعتیاد سازمان بهزیستی خدمات فراوانی در مقوله پیشگیری و درمان ارایه می‌دهد. بیش از ٧٠٠ کمپ درمان معتادان در سطح کشور راه‌اندازی شده است. مراکز درمان سرپایی هم راه‌اندازی شده‌اند و مشغول ارایه خدمات هستند. با این وجود اما مسأله اعتیاد به قدری پیچیده و گسترده است و تا حدی به مقوله اقتصاد و سیاست گره خورده که خدمات سازمان بهزیستی در این زمینه‌ها به چشم نمی‌آیند.

به‌نظر شما کسانی که سازمان بهزیستی را تأسیس کردند و وظایفی به عهده‌اش گذاشتند که به تعبیر شما صرفا به مسأله خدمات بازنمی‌گردد برای کنترل علت‌های اصلی مسأله (به عنوان مثال اقتصاد و سیاست) چه باید انجام دهند؟ آیا نیاز به برقراری ارتباط‌های بینابینی میان سازمان بهزیستی و بقیه ارگان‌های مسئول در مسأله‌ای همچون اعتیاد احساس نمی‌شود؟

قاعدتا همین‌طور است. پدیده‌ای چون اعتیاد از پس یک سازمان خاص برنمی‌آید. در این حوزه قطعا نیازمند همکاری تمامی سازمان‌های مرتبط با عوامل به‌وجود آورنده مشکل هستیم.  بگذارید مثال ساده‌ای بیاورم که نمونه عینی دارد و سازمان بهزیستی تنها با معلولان آن در ارتباط است. سازمان بهزیستی معاونتی تحت عنوان معاونت توانبخشی دارد. درحال حاضر سالانه نزدیک به ٧٠٠‌هزار نفر در کشور مصدوم می‌شوند و نزدیک به ٢٠‌هزار نفر در‌ سال جان خود را به همین دلیل از دست می‌دهند. حدود ٢٠٠‌هزار نفر هم در این بین معلول می‌شوند. بنابراین خروجی صنعت خودروسازی در ایران و آسیب‌هایی که به دلیل مشکلات ترافیکی وجود دارد به سازمان بهزیستی می‌رسد. بنابراین از ١٢‌هزار و ٨٠٠ معلول ضایعه نخاعی حدود ۵هزار و ٨٠٠ نفر به دلیل تصادفات با مشکل مواجه می‌شوند. سومین علتی که زنان را به سرپرست خانوار تبدیل می‌کند هم مسأله تصادف‌های رانندگی است. بنابراین سازمان بهزیستی در این میان ایستاده و به آسیب‌دیدگان خدمت‌رسانی می‌کند. بنابراین نمی‌تواند به صنعت خودروسازی کشور و سیستم حمل‌ونقل آسیب‌زا نهیبی بزند که دارد آسیب‌های ایجاد شده توسط آنها را از جامعه جمع می‌کند.

به‌نظرتان مشخصا چه باید کرد؟

سازمان حفاظت از محیط‌زیست در سطح معاون رئیس‌جمهوری توانایی مطالبه‌گری در حوزه‌های مختلف را دارد و می‌تواند به‌عنوان مثال در مورد آلاینده‌های محیطی هشدار دهد و بهبود وضع را مطالبه کند. این درحالی است که سازمان بهزیستی جایگاهی ندارد که بتواند با استفاده از آن مطالبه‌گری کند. بگذارید در این‌باره مثالی بیاورم. قانون حمایت از معلولان قوانینی را پیش‌بینی کرده است. این قانون گفته معلولان باید در حوزه آموزش، اشتغال، مسکن و … با سایر افراد جامعه فرصت برابر داشته باشند. آیا سازمان بهزیستی می‌تواند در حوزه حمل‌ونقل شهری مسئولان این بخش را موظف کند برای معلولان هم وسیله‌های ایاب‌وذهاب مناسب فراهم کنند؟ آیا می‌تواند مسئولان شهرداری‌ها را در ساخت‌وسازهای بخش دولتی و خصوصی موظف کند بناها را طوری بسازند که معلولان هم بتوانند به راحتی آمد و شد کنند؟ می‌خواهم بگویم جایگاهی که سازمان بهزیستی دارد متناسب با مأموریت‌هایش نیست. مأموریت‌های این سازمان بسیار سنگین‌تر از جایگاهش است. عنقریب است که استخوان‌های این سازمان خرد شود و بدنه آن فرو بریزد. مگر یک سازمانی که در حد یک سازمان اختیارات دارد اما مسئولیتش بیشتر از چندین وزارتخانه است، تا کی ‌می‌تواند زیر فشار به‌وجود آمده تاب بیاورد؟ شاید اگر سازمان بهزیستی در جایگاه مطالبه‌گری قرار بگیرد و بتواند در حوزه مسئولیت اجتماعی به ایفای نقش بپردازد بسیاری از مشکلات حل‌وفصل شود. امروز درحالی‌که سازمان بهزیستی مشغول ارایه خدمات به زنان سرپرست خانواری است که در اثر تصادفات آسیب دیده‌اند نمی‌تواند از شرکت‌های خودروسازی و نهادهای مرتبط با مقوله حمل‌ونقل مطالبه‌گری کند.

سازمان بهزیستی مسئولیت حمایت از کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست را دارد. از سوی دیگر قوه‌قضائیه سالانه بیش از ۶٠٠‌هزار نفر را بنا به دلایل مختلفی روانه زندان می‌کند. خروجی این آسیب‌ها را باید سازمان بهزیستی رفع کند. این درحالی است که سازمان بهزیستی نمی‌تواند از قوه‌قضائیه مطالبه‌گری کند. چرا؟ چون اصلا چنین جایگاهی ندارد.

به نکات جالب‌توجه و تکان‌ دهنده‌ای اشاره کردید. با این وجود راه برون رفت از این وضع چیست؟

ما یقینا نیازمند بازتعریف بین مسئولیت‌ها و اختیارات سازمان بهزیستی هستیم. به نظر من این سازمان با توجه به حد و اندازه‌ای که برایش قایل هستند، اگر نگوییم بیشتر، مصادف با آن کار کرده است. موضوع دیگری هم هست که به‌نظر من باید به آن توجه کرد. نگاه سازمان بهزیستی  تخصصی اجتماعی است که باید در حوزه نگاه اجتماعی سیاست‌گذاری و اجرا کند. اما در طول حیات سازمان بهزیستی بیشترنگاه ورویکرد پزشکی حاکم بوده. رویکرد پزشکی در مواجهه با مسائل اجتماعی قاعدتا راهکار مناسبی بر ای حل مسأله ارایه نمی‌دهد. دنیای توسعه‌یافته هم به این نتیجه رسیده که با رویکرد های پزشکی نمی‌شود مسائل اجتماعی را حل کرد. سازمان بهزیستی اگر می‌خواهد در حل مسائل اجتماعی پیشرو باشد باید رویکرد اجتماعی اتخاذ کند نه رویکرد پزشکی. ما اما هنوز درحال تکرار این مسیر هستیم. قاعدتا نتیجه‌ای هم که گرفته شده نتیجه مطلوبی نبوده است.

رونامه شهروند- ۹۴/۲/۲