گزارش ندادن وضعیت آسیب‌های اجتماعی جامعه را بدتر می‌کند/ ۳۴ درصد مردم تهران به یکی از اختلالات روانی دچارند

گزارش ندادن وضعیت آسیب‌های اجتماعی جامعه را بدتر می‌کند/ ۳۴ درصد مردم تهران به یکی از اختلالات روانی دچارند 
آسیب‌ها – حسن موسوی چلک رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران سالهاست که در زمینه آسیبهای اجتماعی در کشور فعالیت می کند و در این زمینه صاحب نظر است.مریم صدرالادبایی- زهرا تالانی: موسوی مدتی هم مدیر کل آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی بود.با او در کافه خبر درباره مشکلات آسیبهای اجتماعی گفت وگویی انجام دادیم.وی معتقد است که متاسفانه هنوز آسیب های اجتماعی دغدغه جدی در جامعه بشمار نمی رود و برخوردها با این آسیبها به صورت ضربتی صورت می گیرد در حالیکه آسیب های موجود ضربتی به وجود نیامده است که بخواهیم با رویکرد ضربتی به آنها بپردازیم و باید در سیاستگذاری اجتماعی، آسیب ها را به عنوان یک واقعیت اجتماعی پذیرفت.
گفت وگوی خبرآنلاین با موسوی در کافه خبر را می خوانید:

-آقای موسوی ،آماری وجود دارد که مثلا مقایسه کنیم آسیبهای اجتماعی در چه سالی افزایش داشته است؟

در حال حاضر آمار‌های جزیره‌ای بی‌شماری در ارتباط با آسیب‌های اجتماعی در کشور وجود دارد و این اطلاعات هرگز یک‌پارچه نشده است.بهزیستی به تنهایی نمی‌تواند صفر تا صد درصد آسیب‌های اجتماعی را حل کند بلکه در این ارتباط هیچ سازمانی هم نمی‌تواند ادعا کند که به تنهایی قادر به رفع مشکلات است بلکه باید میان سازمان‌ها و تمام دستگاه‌ها هماهنگی ایجاد شود.مثلا ما هیچ‌کجا آماری درباره زنان خیابانی نداریم. گزارش ندادن وضعیت آسیب‌های اجتماعی جامعه را دچار مشکل می‌کند چرا که آسیب‌ها سیال بوده و جلوتر از جامعه حرکت می‌کنند؛ همان‌طور که برای سرانه‌های جسمی و درمانی دغدغه داریم باید برای سلامت رمان هم دغدغه داشته باشیم چرا که آمار میزان اختلالات روانی در جامعه قابل تامل است و می‌تواند در آینده خود را در حوزه‌های دیگر نشان دهد.

پس شما معتقدید آمار تلخ بهتر از آمار ندادن است؟

بله اگر بی توجه به آمار در تمام طرح‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به ابعاد فرهنگی و اجتماعی توسعه توجه نکنیم دچار دردسر می‌شویم. اما در حال حاضر تمام برنامه‌های ۳۱ ساله کشور فاقد یک گزارش اجتماعی و سنجش شاخص سلامت اجتماعی بودند و با آنکه برای نرخ تورم و بهداشت و درمان آماری وجود دارد و مرکز آمار اطلاعاتی ارائه می‌دهد اما در مورد مسائل اجتماعی با واقع‌بینی صحبت نکرده و آماری نداریم.

 به نظر شما برای کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه نیازمند قانونگذاری هستیم یا اینکه قوانین کافی است و باید فرهنگ سازی کرد؟
در حوزه سیاستگذاری اجتماعی به صورت جدی و در تمام ابعاد به کنترل این آسیب ها پرداخته نشده است. متاسفانه هنوز آسیب های اجتماعی دغدغه جدی در جامعه بشمار نمی رود و برخوردها با این آسیبها به صورت ضربتی صورت می گیرد در حالیکه آسیب های موجود ضربتی به وجود نیامده است که بخواهیم با رویکرد ضربتی به آنها بپردازیم و باید در سیاستگذاری اجتماعی، آسیب ها را به عنوان یک واقعیت اجتماعی پذیرفت.
در جامعه ما سلامت جسم مورد توجه قرار گرفته و همه امکانات بسیج مدیریت و کنترل سلامت جسم می باشد ئ برای آن یارانه اختصاص یافته در حالی که باید رویکرد ما به سوی رویکرد سلامت فکری باشد زیرا جامعه ای که مردم از سلامت اجتماعی و روانی برخوردار نباشد، آن جامعه، جامعه سالمی نخواهد بود .
به نظر من تنوع پذیری آسیب ها به گونه ای است که باید رویکردی آینده نگر در سیاستگذاری اجتماعی به موضوع آسیب ها داشته باشیم.اگر رویکرد پیشگیری از جرم را تقویت کنیم و مداخلات روانی و اجتماعی قبل از مداخلات قضایی صورت پذیرد، دیگر نیازی به مداخلات قضایی نخواهد بود.از طرفی در سیاستگذاری اجتماعی باید به سمت تقویت هویت فرهنگی، قومی، ملی و دینی حرکت کرد. در بحث ناتوی فرهنگی نمی توان با جمع کردن دستگاه های گیرنده امواج ماهواره پیشگیری از جرم کرد، به اندازه کافی با این مسایل رویکرد قضایی صورت گرفته اما جوابگو نبوده اند. باید به فکر کنترل این آسیب ها باشیم، چرا که کاهش آن در شرایط کنونی ممکن نیست و برای مدیریت و کنترل آن باید شفاف سازی صورت پذیرد.
تمام برنامه‌ریزی‌ها باید حول محور کنترل رشد آسیب‌ها باشد و این به عزم ملی و باور مشکل نیاز دارد. آسیب‌های اجتماعی با رویکرد سیاسی، قضایی و انتظامی حل نمی‌شود، البته نمی‌توان نقش این دستگاه‌ها را بی‌اهمیت شمرد اما باید مشکلات اجتماعی را به دستگاه‌های اجتماعی سپرد. وی افزود: تا زمانی که دستگاه‌ها یکدل و هماهنگ در کنار هم قرار نگیرند و از ظرفیت‌های متقابل استفاده نکنند، آسیب‌های اجتماعی تحت کنترل در نمی‌آیند.

 

آقای موسوی خشونت خانگی و کودک آزاری یکی از آسیبهایی است که به ویژه امسال گزارشهای فراوانی از آن داشتیم.چرا در این زمینه قانون درستی تصویب نمی شود؟
آمار ما نشان می دهد که کودکان دارای بیماری‌های صعب‌العلاج، ‌معلول، دارای ظاهر زشت و‌ بیش فعال بیش از دیگر کودکان در معرض کودک آزاری قرار دارند. والدینی که در دوران کودکی کتک خورده‌اند در بزرگسالی نیز همان الگو را پیاده می‌کنند. برخی باورهای غلط مانند «کودک تا کتک نخورد آدم نمی‌شود» یا «زن ملک شخصی است» و همچنین مسائل اخلاقی و ناموسی هم به خشونت خانگی دامن می‌زند.بنابراین اگر قرار است در این حوزه اقدامی صورت گیرد، باید در هر سه بخش فرد، ‌خانواده‌ و جامعه باشد، لذا لازم است آموزش مهارت‌های زندگی در جامعه گسترش یابد و به این مساله نگاهی همه جانبه داشت. باید تمام تلاش‌ها در جامعه برای پیشگیری از خشونت باشد و در گام بعد حمایت‌های اجتماعی از افراد آزار دیده را تقویت کرد.
در بهزیستی رسیدگی به مشکلات کودکان و آزارهایی که از سوی والدین و یا هر گروه دیگر به آنان وارد می شود از جمله اهداف و برنامه های بهزیستی است و در صورتی که پس از بررسی مشخص شد که والدین صلاحیت نگهداری کودک را ندارند با حکم دادگاه کودک برای نگهداری کوتاه مدت و یا طولانی مدت به بهزیستی سپرده می شود.

جامعه شناسان معتقدند که کمبود شادی در جامعه یکی از علل افزایش خشونت و آسیبهای اجتماعی است.نظر شما در این باره چیست؟
ما هم‌اکنون در کشور مدیریت شادی نداریم و مطابق‌ آخرین آمار وزارت بهداشت ۳۴ درصد مردم تهران به یکی از انواع اختلالات روانی دچارند و کسی که مشکل روان داشته باشد نمی‌تواند عملکرد موفقی داشته باشد. همانطور که گفتم هویت فرهنگی دارای سه مولفه قومی، ملی و دینی است که باید در چارچوب هویت دینی باشد و هر ایرانی باید این سه مولفه را به یاد داشته باشد. نتیجه غفلت از هویت فرهنگی گسست نسلی است که در نهایت شرایطی را به وجود می‌آورد که این گسست نسلی به شکاف نسلی تبدیل شود و جامعه‌ای که دچار شکاف نسلی شود، هیچ هویتی نخواهد داشت.
 

و در این صورت علاوه بر خطر آسیبهایی که از گذشته وجود داشت خطر آسیبهای نو هم وجود دارد؟
بله. آسیب هایی که در حال حاضر در کشور وجود دارند بسیار خطرناک تر از گذشته جامعه را تهدید می کنند به طوری که برنامه های ما نیز بر این اساس تدوین شده است. اینترنت و ماهواره آسیبهای اجتماعی دختران را بیشتر و خطرناکتر کرده است و خانواده ها باید بیشتر مراقب آسیب های نو پدید دختران باشند.آسیب های اجتماعی نوپدیده ناشی از فضاهای سابیری، موبایل و ماهواره در حال حاضر جوانان و نوجوانان را تهدید می کند. در بخش آسیب های اجتماعی نوپدید و نوظهور نوجوانان و جوانان و به خصوص دختران در سنین پایین مورد تهدید قرار دارند.
یکی از مسایلی که در ایران با آن مواجه هستیم، عدم ارتباط منطقی بین جوانان و نسل قدیم است. هنوز به مرحله تضاد و شکاف بین نسلی نرسیده ایم، جوانان با والدین خود در مرحله کشمکش های بین نسلی قرار دارند، به این معنی که هنوز جوانان برخی مسایل گذشته را می پذیرند، برخی را رد می کنند و حتی برخی از مسایل به صورت تحریف شده و اشتباه به جوان منتقل می شود.اگر این کشمکش ها درست مدیریت نشود، قطعاً به شکاف و تضاد بین نسلی خواهیم رسید. برای این کار باید هویت فرهنگی را تقویت کنیم.
تقویت هویت فرهنگی با ۳ مؤلفه هویت قومی، هویت ملی و هویت دینی باید صورت گرفت با این اقدام می توانیم ارزش ها، هنجارها و آیین های درستی که نسل قدیم داشتند را به نسل جدید منتقل کنیم. بنابراین با توجه به اینکه نسل های قدیم جایگاه خود را در جامعه از دست داده اند، باید برای تقویت هویت فرهنگی، ارتباط بین نسلی را در نظر گرفت.
چون بی توجهی به تعاملات بین نسلی ضربه بزرگی است که متوجه جامعه شده و با فراموش شدن آیین ها و اعتقادات گذشته، جوان رو به خرافه پرستی و عرفان های نوپدید می آورند. متاسفانه زندگی صنعتی، توسعه شهرنشینی و فشارهای اقتصادی ساختار خانواده را تغییر داده و باعث شده که مادر بزرگ و پدر بزرگ ها جایگاهی در خانه نداشته باشند.

این عدم تعامل بین نسلی چه آسیبی به جامعه وارد می کند؟
جامعه ای که هویت فرهنگی آن تضعیف شود مانند درختی است که از داخل پوسیده و در مقابل هر باد آسیب می بیند و همچنین انسجام اجتماعی در جامعه، احساس مسوولیت پذیری و نشاط اجتماعی کاهش پیدا می کند. علاوه بر تغییر زبان انتقال، باید فرهنگ اقوام و مؤلفه های ملی، باورها و ارزش های دینی و ایجاد نشاط در جامعه تقویت پیدا کند.

و به عنوان آخرین سئوال یکی از کاربران پرسیده کسانی که اختلال هویت جنسی هستند از کمبود امکانات سازمان بهزیستی گله دارند. وزارت رفاه برای کمک به این افراد چه برنامه ای دارد؟
متاسفانه وزارت بهداشت با این استدلال غیرمنطقی که چون تعداد این افراد کم است، ورود به این عرصه برای ما به صرفه نیست تاکنون هیچ اقدامی برای حمایت از این افراد انجام نداده است. قرار بود در سال ۸۳ کمیته‌ای در وزارت بهداشت برای بررسی وضعیت TSها تشکیل شود که تا امروز حتی یک جلسه هم تشکیل نداده است. در حوزه بیمه‌ای درمان افراد مبتلا به اختلال هویت جنسی به عنوان جراحی زیبایی تلقی می‌شود و بسیاری از درمان‌های این افراد گران است.
این در حالیست که اکثر این افراد نیازهای مادی دارند و خانواده آنان را طرد کرده و حاضر به پذیرفتن آنان نیست و همچنین گرفتن مجوز برای انجام عمل جراحی بسیار سخت است.
نگاه‌ها تا پیش از سال ۸۳ به این افراد، نگاه سیاسی و امنیتی بود و نه نگاهی مبتنی بر شهروند بودن این افراد، در سال ۸۳ سازمان بهزیستی اقدام به حمایت از افراد TS کرد و موفق به دریافت منابع حمایتی برای کمک به جراحی این افراد شد.حداکثر مبلغ اعتبار جذب شده در سال‌های ۸۴ و ۸۵ بیست میلیون تومان در کل کشور بود که با احتساب هزینه پنج میلیون تومانی برای هر عمل خود نشان دهنده کم بودن این اعتبارات است.
همچنین برای نخستین بار در سال ۸۶ عنوان حمایت از افراد مبتلا به اختلال هویت جنسی در موافقتنامه‌های بودجه‌ای کشور ذکر شد، انجام یک مورد جدید در موافقتنامه‌های بودجه کار بسیار مشکلی است اما با تلاش‌ای انجام شده در سازمان بهزیستی و وزارت رفاه سابق اعتبار ۶۰۰ میلیون تومانی برای کمک به جراحی این افراد جذب شود.
تا پیش از سال ۸۶ تمامی افراد مبتلا به اختلال هویت جنسی برای تشکیل پرونده باید به تهران می‌آمدند و مشکلات عدیده‌ای از جمله نداشتن مسکن و غیره را داشتند اما در این سال تشکیل پرونده به استان‌ها واگذار شد تا مشکلات این افراد کمتر شود.
این افراد در افکار عمومی به عنوان همجنس‌گرا تلقی می‌شوند و این ظلم و خیانت بزرگ افکار عمومی نسبت به این افراد است، تلاش شد با همکاری مسئولان، نمایندگان مجلس و غیره از این افراد به عنوان شهروندان جامعه حمایت شود و از خود آنان هم برای جذب حمایت‌ها استفاده شد تا حساسیت مسئولان بر روی آنان بیشتر شود و تلاش‌ها در سازمان بهزیستی به این سمت بود که این افراد را نه به عنوان مفسد اجتماعی بلکه به عنوان شهروندان جامعه باور کنند.
افراد مبتلا به اختلال هویت جنسی هم مشمول معافیت از سربازی هستند این افراد مشمول‌بندی می‌شدند که عنوان آن مبتلا به انحراف جنسی بود و این به این معنی است که ادبیات جرم‌انگارانه نسبت به این افراد در گستره قوانین کشور ما هم ساری و جاری بود اما با تشکیل جلسه‌ای با سازمان نظام وظیفه مشکل این افراد حل شد و از این پس آنان به عنوان مفسد و یا بیمار روانی اطلاق نمی‌شود.
مبتلایان به اختلال هویت جنسی از حقوق شهروندی برابر و مساوی با سایر افراد جامعه باید برخوردار شوند وبرای همین تغییر مدارک هویتی این افراد در قوه قضاییه پیگیری و به سرعت هم انجام می‌شود. با این همه اقدامات انجام شده در حوزه‌های مختلف برای این افراد مانند یک قطره در برابر دریای نیازهای آنان است.
تحقیقات ما نشان می‌دهد هرگاه خانواده‌ها در درمان این افراد همراهی کردند درمان‌ها و حمایت‌های روانی به مراتب موفق‌تر بود اما این در حالی است که اغلب این افراد توسط خانواده‌هایشان طرد شده‌اند و به خاطر عدم شناخت خانواده نسبت به این بیماری به عنوان لکه ننگی محسوب می‌شوند.
تعداد کتاب‌ها در مورد افراد مبتلا به اختلال هویت جنسی در کشور به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسد ، امروز جامعه علمی ما با این موضوع بیگانه است و در دانشگاه‌های مختلف کشور این موضوع بحث روز نیست و فقدان منابع علمی، فقر دانش در این حوزه را نشان می‌دهد.
این افراد نه مجرم و نه مفسد هستند، آنچه در مورد این گروه نیاز است تدوین لایحه‌ قانونی در مورد آنان است که ابعاد مختلف نیازهایشان را پوشش دهد، زیرا نوع خدماتی که آنان نیاز دارند اعم از حقوقی، درمانی، روانی و اجتماعی فرابخشی هستند.
برخی عوامل در تشدید این بیماری مربوط به الگوهای زیستی است، به عنوان مثال تعاملات خانواده با کودکانشان، پوشاندن لباسهای پسرانه بر تن دختران، برخوردهای مستبدانه و غیره از جمله عواملی هستند که به این موضوع دامن می‌ زنند. بنابراین نیاز به بازنگری جدی در ساختارهای حاکمیتی در رابطه با افراد TS داریم و باید باور کنیم افراد TS هم شهروندان جامعه هستند.

۲۳۳۴۵

   دانلود کلیدواژه ها: کودک آزاری – آسیب اجتماعی – همسرآزاری