تبدیل ازدواج به معامله محکوم به شکست است

تاخیر و بالا رفتن سن ازدواج در کشور موضوعی نیست که دیگر بتوان آن را کتمان کرد. این مشکل که ریشه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد ۱۰ تا ۱۵سال گذشته هنوز به یک معضل حاد اجتماعی تبدیل نشده بود، اما از اوایل دهه ۸۰ متفکران و جامعه‌شناسان درباره بالا رفتن سن ازدواج و کم شدن نرخ ازدواج و تشکیل خانواده در بین ایرانیان هشدار داده بودند که کسی به آن توجهی نکرد. نتیجه این بی‌توجهی‌ها معضلاتی مانند روابط خارج از خانواده و افزایش تعداد مجردها و هزاران مشکل اجتماعی دیگر است. دلایل تاخیر ازدواج‌ها هرچه که باشد، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… باز هم باید گفت این وظیفه دولت‌هاست که در این زمینه چاره‌اندیشی کنند. نیاز به تشکیل خانواده یک نیاز اساسی در همه انسان‌هاست که اگر محقق نشود زندگی فرد از مسیر و مدار تعادل خارج می‌شود. «روزنامه آرمان» برآن شد تا درباره دلایل تاخیر در ازدواج و بالا رفتن سن آن با سید حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران به گفت‌وگو بنشیند.

درباره دلایل تاخیر در سن ازدواج در کشور توضیح بدهید و لطفا بگویید این عوامل بیشتر اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی است؟

موضوعی که در کشور ما راجع به آن بحث‌های زیادی شد، موضوع ازدواج و کاهش تعداد ازدواج‌های دائم و بالا رفتن میانگین سن ازدواج و به دنبال آن افزایش طلاق بود. بی‌شک از نظر اجتماعی میانگین سن ازدواج در افراد تحصیلکرده به دلیل اشتغال آنها به تحصیل و نداشتن فرصت ماندن در محیط کار و حضور فیزیکی بالاتر رفته است. این امر طبیعی است که افرادی که تحصیل می‌کنند و ساعاتی از روز را باید در محیط‌هایی جز محیط‌های کاری خود باشند، نسبت به افرادی که کار تمام وقت دارند امنیت شغلی کمتری داشته باشند. همین نداشتن امنیت شغلی باعث می‌شود آنها استرس و نگرانی‌های زیادی را در امر تامین معاش و گذران زندگی تجربه کنند که افرادی که در حال تحصیل نیستند آن را تجربه نمی‌کنند. همه اینها در حالی است که فرد مجرد فقط وظیفه تامین معاش خودش را عهده‌دار است، اما افراد متاهل باید به فکر هزینه‌های دیگر یا دیگرانی هم در زندگی باشند و برای آن چاره‌اندیشی کنند. در کنار همه این مسائل اینکه فردی درس می‌خواند و وارد دانشگاه می‌شود همین دو مساله در بالا رفتن سطح توقعات و آرزوهای او تاثیرگذار است. در درجه اول این فرد دید و طرز نگرش جدیدی به دنیای پیرامون خود پیدا می‌کند. قرار گرفتن در محیط جدید و ارتباط با افرادی که تجربه مشابه خودش را دارند تجربیات جدیدی را برای او به ارمغان می‌آورد. متاسفانه برای این قبیل جوانان که در مسیر رشد و پیشرفت هستند و درس و دانشگاه را در کنار مهارت آموزی و کار و حرفه شان وارد زندگی می‌کنند ازدواج اصلا اولویت نیست. آنها به واسطه مشغله‌های مختلفی که پیدا می‌کنند تمایل کمتری به ازدواج و اندیشیدن به آن دارند و به عبارت دیگر این مساله مهم زندگی در سنینی که باید برای جوانان اولویت باشد دیگر یک اولویت نیست و در حاشیه کار و تحصیل قرار می‌گیرد. همین عامل به تنهایی باعث می‌شود حتی جوانانی که انگیزه بالایی برای ازدواج و تشکیل خانواده دارند هم نتوانند به مرحله‌ای برسند که بتوانند یک زندگی را اداره کنند، زیرا مسیری که آنها برای کار و موفقیت آینده خود ترسیم می‌کنند گاهی اوقات آنقدر سخت و صعب العبور است که به زحمت خودشان تا ۵۰ سالگی به آن می‌رسند و طبیعی است که ازدواج و تشکیل خانواده در این فضا یک اولویت نیست. این وضعیت در کل کشور حاکم است، اما در تهران چون شرایط کسب و کار و زندگی سخت‌تر از نقاط دیگر کشور است این روند بالا رفتن سن ازدواج شدیدتر است.
20700_846
به دلایل اقتصادی بالا رفتن سن ازدواج برمی‌گردیم که برخی از این دلایل ریشه فرهنگی هم دارد. برای مثال اینکه همه جوانان دوست دارند با فردی پولدارتر از خود یا در طبقه اجتماعی بالاتر از خود ازدواج کنند به چه دلیل است؟

این عوامل در خیلی از ازدواج‌ها دخیل است و انگیزه مادی عامل تعداد زیادی از ازدواج‌هاست، اما همه این ازدواج‌ها محکوم به شکست است. افرادی که در بحث انتخاب همسر و مهریه با چشم داشت‌های مالی ازدواج می‌کنند، به ویژه خانواده‌هایی که از تمکن مالی بالاتری برخوردار هستند، با این طرز تلقی خودشان رابدبخت می‌کنند. این نوع نگاه به ازدواج از اول محکوم به شکست خواهد بود.

IMG18145721
بالا رفتن سن ازدواج به هر حال مانند زخمی سطحی است که به دلیل عدم رسیدگی به عفونتی عمیق منجر شده است و به برخی از آسیب‌های اجتماعی می‌انجامد. مسیر آینده کشور در برخورد با مسائل ناشی از بالارفتن سن ازدواج چیست و آیا باید این قضیه را از اساس کتمان کنند؟

کتمان راه‌حل برخورد با هیچ یک از معضلات اجتماعی نیست، زیرا معضلات اجتماعی خاصیتی دارند که اگر مورد غفلت قرار گرفته و نادیده انگاشته شوند نه تنها از بین نمی‌روند، بلکه در شکل و قالبی جدید و در قالب بحرانی عمیق‌تر سرباز می‌کنند. معضل ازدواج سپید که من بر آن عنوان «هم باشی سیاه» را گذاشته‌ام نوعی از سبک زندگی افسارگسیخته و غلط است که نتیجه‌ای جز شکست نخواهد داشت. با توجه به ریشه‌های فرهنگی و تاریخی که کشور ما دارد و سنت قوی که از آن برخوردار هستیم شکل‌گیری پدیده‌ای تحت عنوان زندگی مشترک در یک خانه بدون ازدواج رسمی نمی‌تواند تبدیل به پدیده‌ای همه گیر در کشور ما شود.