رشد بودجه امسال جوابگوی نیازهای خانواده های نیازمند نیست/این نوع بودجه ریزی، خطرناک است
آسیبهای اجتماعی موضوع امروز نیست، در همه سه دهه گذشته جامعهپژوهان بسیاری بودهاند که به افزایش این آسیبها هشدار دادند و از روند افزایشی آن ابراز نگرانی کردهاند. این موضوع با توجه به نابسامانیهای اقتصادی و معیشتی و البته سه سال فراگیری کرونا شتاب بیشتری هم گرفته است. در این میان دیدگاه دولتها به مهار این آسیبها هم متفاوت بوده است. اما این موضوع در لایحه بودجه امسال هم تناقضهای بسیاری دارد. به عنوان مثال ردیف بودجه ویژع معلولان به شکل شگفتانگیزی حذف شده است یا در زمینه بودجه سازمان بهزیستی افزایش رقم آن با تورم موجود و رسمی اعلام شده همخوانی ندارد. حسن موسوی چلک جامعهشناس و رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران با نگاهی به سهم اقشار آسیبپذیر در بودجه امسال به سوالات فردا در این زمینه پاسخ گفته است.
اگر بخواهید یک نمای کلی از وضعیت بودجه تخصیصی به نهادهای اجتماعی بدهید چه میگویید؟
به طور کلی باید گفت کسی از این ردیف بودجههای تخصیصی چیزی سردرنمیآورد! اما بگذارید اینطور بگویم که هیچ زمانی بودجه نهادهای اجتماعی با واقعیت موجود در جامعه همخوانی نداشته است. این موضوع محدود به دولت کنونی نیست و در دولتهای گذشته هم همین رویه به چشم میخورد. حوزه نهادهای اجتماعی هیچ زمانی با نیازهای جامعه هدفشان تطبیق نداشته است.
آیا شناختی از وضعیت موجود ندارند؟ یا چارهای جز این نیست؟
به استناد گزارشی که معاون توسعه مدیریت بهزیستی کشور داده بود باید بگوییم این بودجه نسبت به سال گذشته شاهد رشدی حدودا ۳۷ درصدی بوده است. همین رقم هم با میانگین رقم تورم رسمی اعلام شده از سوی بانک مرکزی همخوانی ندارد. اگر حتی فرض را بر صحت این میزان تورم بگذاریم باید بدانیم تاثیر تورم معمولا بر فقرا به مراتب بیشتر از طبقههای دیگر است. چرا که طبقه کمبرخوردار هیچ فرصتی برای چانهزنی و مدیریت و کاهش هزینهها و افزایش منابعشان ندارند. بدیهیترین انتظار این است که اگر یک نرخ تورم رسمی وجود دارد برای این طبقه آن را متفاوتتر ببینیم. بگذارید با مصداق پیش برویم. از آبانماه امسال تا امروز مستمری یک خانواده تکنفره ۵۶۰ هزار تومان است، حتی این رقم را اگر ضرب در ۴۰ درصد کنیم چیزی حدود ۷۰۰ هزارتومان به دست میاید حالا سوال این است که یک فرد کمبرخوردار با این میزان مستمری چه کار میتواند بکند. این تازه در شرایطی است که بدانیم همیشه رشد مستمری از رشد بودجه کمتر بوده است. هر چند همواره دولتها برای اینکه بگویند حواسمان به فقرا هست در طول سال مقداری به این مستمری اضافه میکنند.
شاید بیانصافی باشد این موضوع را به ناآگاهی بودجهبندی منسوب کنیم.
بدیهی است که نظام بودجهریزی ما برای نهادهای اجتماعی یک نظام مبتنی بر چسبندگی است و نه نظامی مبتنی بر استقلال و توانمندسازی.
آمارها و دادههایی هم وجود دارد که این میزان چسبندگی را ثابت کند؟ از تعداد افراد تحت پوشش بهزیستی تا افزایش احتمالی تعداد زنان سرپرست خانوار؟
این چسبندگی یک دیدگاه است، اگر بودجه به عنوان مثال حتی چندده برابر میشد آیا این چسبندگی رخ نمیداد؟
دولت در زمان روی کار آمدن به نوعی با تابلوی مهار آسیبها آمد، از احیای شورای عالی اجتماعی گرفته تا بازدیدهای بیسابقهاش از مراکز و کمپهای ترک اعتیاد اما در ادامه به نظر میرسد به دلیل عدم اشراف درست بر این موضوع کمی موضوعات اجتماعی نادیده انگاشته شده است.
بسیاری از تلاشها در نظام بودجهریزی تاثیرگذار نیست. به این معنا که نمیتوان تمام این موارد یا عدم اشراف و آگاهی احتمالی به این موضوع را معطوف به بودجه کرد. و البته این موضوع خیلی خطرناکی است. یعنی وقتی شما مبتنی بر نیاز بودجه را تعریف نمیکنید باید منتظر پیامدهای آن هم باشیم.
این پیامدها چیست؟
ببینید! ما با یک گروه و حوزههایی سروکار داریم که اینها مطالبات سنگین مانده از قبل دارند که اگر به آنها پاسخ داده نشود مشکلاتشان بیشتر هم میشود. تاثیراتی که این حوزهها در موضوعات اجتماعی میگذارند بسیار زیاد است.
ترسیم شما از وضعیت کنونی چیست؟ آیا باید در انتظار یک سونامی در حوزه آسیبهای اجتماعی باشیم؟ یا اینطور بگویم با بدتر شدن اوضاع آیا اولویتی در آسیبپذیری این گروهها هم وجود دارد؟ یعنی میدانیم کدام گروه آسیب بیشتری خواهد دید؟