مردم اقدامات عملی میخواهند/ بازنگری در نحوه حکمرانی ضروری است

آرمان ملی: چرا فاصله بحران‌ها در جامعه ایران کمتر شده است؟ مهم‌ترین دلایل این موضوع چیست؟ دوران پسابحران دارای چه مختصاتی است و آیا ما استانداردهای این دوران را رعایت می‌کنیم؟ «آرمان ملی» برای پاسخ به این سوالات با دکتر سیدحسن موسوی چلک، جامعه‌شناس گفت‌وگو کرده است. موسوی‌چلک معتقد است:« میزان تورم در جامعه به شکلی است که بر تعداد فقرا افزوده می‌شود. در چنین شرایطی میزان ناراضیان در جامعه افزایش پیدا می‌کند. در هر جامعه‌ای که مردم به این سمت حرکت می‌کنند که اعترضات خود را در خیابان‌ها اعلام کنند نشان دهنده کاهش اعتماد نسبت به سازوکارهای تصمیم‌گیری در جامعه است. از سوی دیگر اعتراضات خیابانی نشان می‌دهد که مردم راه‌های قانونی را به خوبی نمی‌شناسند و یا فضا برای راه‌های قانونی فراهم نیست. از سوی دیگر برخی احساس می‌کنند تریبونی در اختیار ندارند و به همین دلیل تلاش می‌کنند در کف خیابان‌ها حرف خود را بزنند. ما باید بپذیریم که تغییر در نحوه حکمرانی ضروری است.» در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

چرا زمان بحران‌های اجتماعی در جامعه نسبت به گذشته کوتاه‌تر شده است؟

باید به بحران‌های اجتماعی از چند زاویه نگاه کنیم. در ماه‌های اخیر مهم‌ترین بحرانی که در جامعه ایران وجود داشته اعتراضات خیابانی بوده است. برای بررسی این موضوع باید به چند نکته توجه کرد. نخست اینکه عواملی که باعث به وجود آمدن اعتراضات شدند چه بودند؟ نکته دوم اینکه مهم‌ترین مولفه‌های اجتماعی در بروز این بحران چه مسائلی بودند؟ من معتقدم بخش مهمی از آنچه در جامعه ایران اتفاق افتاد به مولفه‌های اجتماعی بازمی‌گردد. نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد موضوع سرمایه اجتماعی است. در جامعه‌ای که سرمایه اجتماعی بالا باشد کمتر شاهد اعتراضات خیابانی و یا بحران‌هایی مانند آن خواهیم بود. در جامعه‌ای که سرمایه اجتماعی کاهش پیدا کند زمینه برای بروز اعتراضات خیابانی بیشتر فراهم خواهد شد. یکی از مولفه‌های سرمایه اجتماعی میزان مشارکت سیاسی است. برخی اعتراضات به بهانه مسائل اقتصادی شکل می‌گیرد، برخی به دلیل مسائل سیاسی و برخی نیز به دلیل مسائل اجتماعی. اعتراض اخیری که در جامعه ایران رخ داد از جنس اجتماعی بود. این در حالی است که مسائل دیگر از جمله مسائل اقتصادی و سیاسی نیز در این اعتراضات نقش داشتند. به هر حال تنش‌های بین‌المللی که پیرامون ایران وجود دارد و تصمیماتی که اخیرا کشورهای اروپایی درباره ایران گرفته‌اند نشان می‌دهد که مسائل سیاسی در به وجود آمدن بحران در جامعه ایران نقش دارند. نکته مهمی که در این زمینه وجود دارد این است که پیامدهای بحران اخیر در کشور چیست و ما چگونه با این پیامدها برخورد خواهیم کرد.

مهم‌ترین پیامدهای بحران اخیر چه بوده است؟

برای جلوگیری از تکرار بحران‌ها ما باید در مرحله نخست دلایل شکل گیری آن را بررسی کنیم و در مرحله دوم آثار و پیامدهای آن را مورد بررسی قرار بدهیم. این در حالی است که گروه‌های اجتماعی و اقشار فعال در دوران اعتراضات نیز باید مورد بررسی قرار بگیرند و دغدغه‌های آنها مورد توجه قرار بگیرد. اگر به گذشته نگاه کنیم متوجه می‌شویم که فاصله اعتراضات خیابانی در سال‌های اخیر نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده که نمونه بارز آن در سال‌های اخیر بوده است. دلیل این موضوع نیز به مولفه‌های مختلف باز می‌گردد. یکی از آنها سرمایه اجتماعی است. دوم مدیریت کارآمد در همه حوزه‌هاست. در بحران‌های اجتماعی این مدیران باتجربه، کارآمد و دور اندیش هستند که می‌توانند بحران را مهار کنند و اجازه ندهند شکل گسترده‌تری به خود بگیرد. مدیریت بحران به معنای تلاش برای ایجاد اجماع برای بازنگری است.

بازنگری باید در چه زمینه‌هایی صورت بگیرد؟

بازنگـــــری می‌تواند در ساختارهای اجتماعی، قوانین مرتبط با حوزه‌های اجتماعی، انتصابات و تجدیدنظر برای جذب حداکثری در حوزه‌های مختلف باشد. هنگامی که این اتفاقات رخ ندهد، کارآمدی وجود نداشته باشد و فشار اقتصادی به مردم به‌رغم بردباری که در چهار دهه گذشته داشته‌اند افزایش پیدا کند بحران‌ها در کشور حل نمی‌شود. مردم انتظار داشتند نتیجه صبر و تحملی که در زمینه اقتصادی داشته‌اند در نهایت به شیرین شدن کام آنها منجر شود و نه تلخ شدن. ما که در حوزه مددکاری اجتماعی فعالیت می‌کنیم به خوبی این موضوع را درک می‌کنیم که مردم با چه مشکلات اقتصادی رو به رو هستند. آثار افزایش فقر و ناکارآمدی در زمینه اقتصادی که من بر این باور هستم که دلایل اصلی آن داخلی است و تنها بخشی از آن خارجی است در حوزه اجتماعی خود را نشان می‌دهد. هنگامی که فقیر در جامعه بیشتر می‌شود به دنبال آن باید سازمان‌ها و نهادهای حمایتی را بزرگ‌تر کرد و بودجه بیشتری به این موضوع اختصاص بدهیم. این در حالی است که به دلیل شرایط موجود اقتصادی چنین امکانی وجود ندارد. اگر فرض بگیریم افراد نیازمند تحت پوشش هم قرار بگیرند حمایت‌هایی که از آنها صورت می‌گیرد با توجه به وضعیت تورم و گرانی‌هایی که در جامعه وجود دارد تناسبی با وضعیت زندگی آنها نخواهد داشت. نکته مهم این است که اقشار آسیب‌پذیر و مشاغل خرد دیگر فرصت چانه‌زنی برای بهبود اوضاع را نیز از دست داده است. از طرف دیگر مسئولیت اجتماعی بنگاه‌ها نیز به واسطه شرایط نامطلوب اقتصادی که دارند کمتر شده است.

چرا فرصت چانه‌زنی از بین رفته است؟

دلیل اصلی این موضوع این است که بین درآمدها و هزینه‌های اقشار آسیب‌پذیر تناسب وجود ندارد. این در حالی است که میزان تورم در جامعه به شکلی است که بر تعداد فقرا افزوده می‌شود. در چنین شرایطی میزان ناراضیان در جامعه افزایش پیدا می‌کند . در هر جامعه‌ای که مردم به این سمت حرکت می‌کنند که اعترضات خود را در خیابان‌ها اعلام کنند نشان دهنده کاهش اعتماد نسبت به سازوکارهای تصمیم گیری در جامعه است. از سوی دیگر اعتراضات خیابانی نشان می‌دهد که مردم راه‌های قانونی را به خوبی نمی‌شناسند و یا فضا برای راه‌های قانونی فراهم نیست. ما باید بپذیریم که تغییر در نحوه حکمرانی ضروری است. ما نیاز داریم در زمینه برخی ساختارهای اجتماعی، دادن فرصت‌های برابر به همه گروه‌ها و اقشار جامعه بازنگری کنیم. اگر به نیازها و دغدغه‌های گروه‌های اجتماعی پاسخ مناسب داده نشود و سهم و نقش آنها در جامعه تعریف نشود به صورت طبیعی میزان نارضایتی‌ها در جامعه افزایش پیدا می‌کند. بخش عمده دلایل اعتراضات خیابانی پاسخ ندادن به مطالبات اقشار مختلف است. ضمن اینکه در چنین شرایطی گستره جغرافیایی اعتراضات از یک یا دو نقطه کانونی به سایر نقاط کشور نیز خواهد رفت.

دوران پس از بحران دارای چه مختصاتی است؟ آیا ما استانداردهای دوران عبور از بحران را در کشور رعایت می‌کنیم؟

مهم‌ترین اتفاقی که پس از هر بحرانی در جوامع رخ می‌دهد انتظار مردم برای واکنش حاکمیت است. این وضعیت درباره شکل گیری بحران در خانواده و سازمان نیز وجود دارد. اگر در محیط خانواده یک بحران ایجاد شود همه منتظر هستند واکنش بزرگ‌ترهای خانه را مشاهده کنند که چگونه به موضوع نگاه خواهند کرد. این وضعیت درباره جامعه نیز وجود دارد. این واکنش‌ها در سطح جامعه ایران دارای چند سطح است. نخست پاسخگویی به مطالبات بحق معترضان و اتخاذ سازوکارهای لازم برای این نوع پاسخگویی است. دوم بازنگری در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها براساس عواملی است که زمینه بحران را ایجاد می‌کند. مردم انتظار دارند چه در حوزه سیاست‌گذاری و چه در حوزه اجرایی و مدیریتی تأثیر عوامل بحران زا از بین برود. سوم حقوق کسانی است که در بحران‌ها به هر شکل و دلیل تضییع شده و یا نادیده گرفته شده است. مردم انتظار دارند پس از پایان بحران پاسخگویی به افرادی که در این بحران آسیب دیده‌اند وجود داشته باشد. چهارم برداشتن گام‌های عملی و خارج شدن از فضای شعار است. اینکه عنوان می‌شود «باید انجام شود» مشکلی از مردم حل نمی‌کند. این «باید انجام شود» باید توسط چه کسانی انجام شود؟ مردم انتظار دارند تغییرات در زندگی آنها محسوس باشد. انتظار دیگری که مردم دارند این است که ذینفعان در تصمیم‌گیری‌ها دخیل باشند. این به معنای این است که اگر قرار است برای جامعه کارگری کشور تصمیم‌گیری شود نمایندگان واقعی آنها حضور داشته باشند. تحلیل سطحی از شرایط موجود هیچ کمکی به مدیریت بحران در آینده نخواهد کرد. ما باید مراقب باشیم داده‌هایی که غیرواقعی هستند ما را در نوع مدیریت و بازنگری‌هایی که قصد انجام آن را داریم فریب ندهد. ما باید واقعیت‌های اجتماعی را از زوایای مختلف و توسط گروه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی با گرایش‌های فکری متفاوت دریافت کنیم. هر مدیری که به صورت تک بعدی به مسائل جامعه نگاه کند نمی‌تواند واقعیت‌های جامعه را درک کند و براساس آن به یک تصمیم گیری صحیح دست پیدا کند.