“نیازمندی” یا “توانمندی” در سکونتگاه های غیررسمی

عیاسعلی یزدانی
عیاسعلی یزدانی

جامعه سالم فقط جامعه ای نیست که عاری از کژکارکردی ها باشد بلکه شرط لازم برای سالم نامیدن یک جامعه یا محله، شکوفا شدن توانایی های اعضای آن و توانمند بودن واحدهای موجود در آن اعم از افراد، گروه ها  و انجمن هاست. این باور امروزه به سرعت در حال گسترش است. تعاریف جدید سازمان جهانی بهداشت از سلامت و کنوانسیون ها، اعلامیه ها و متون معتبر جهانی همگی بر صدق این این ادعا شهادت می دهند که سلامتِ یک واحد، صرفا با فقدان کژکارکردی و بیماری تعریف نمی شود. از این مدل در بسیاری از حوزه ها استفاده شده است. در خصوص محله های حاشیه نشین و سکونتگاه های غیررسمی نیز می توان به این اعتقاد قائل بود.

مطابق تئوری، در کار جامعه محور با سکونتگاه های غیررسمی دو رویکرد متفاوت وجود دارد:

کار جامعه محور مبتنی بر نیازمندیهای موجود محله(need-based approach): در این رویکرد نخستین گام بعد از شناسایی اولیه محله، نیازسنجی است.
کار جامعه محور مبتنی بر توانمندیهای موجود اما مکتوم محله (asset-based approach): در این رویکرد مثبت گرایانه، گام اول شناسایی دارایی ها و امکانات و ظرفیتهای محله است.

تا به امروز، کار در سکونتگاه های غیررسمی عمدتاً با نگاه مقابله و در جهت پیراستن آسیب های اجتماعی، ناهنجاری های کالبدی و یا اصلاح و تعدیل برخی قوانین مرتبط با مسکن بوده است. این رویکرد گاهی مسئولین امر را به این جمع بندی رسانده که با محوِ صورت ناهنجاری ها، لاجرم نفس موضوع نیز ختم به خیر می شود و با همین اعتقاد محله های متعددی به اصطلاح پاکسازی یا بازسازی شده اند. جای ساختمان های فرسوده را گاهی ساختمان های جدید گرفتند و گاهی از اساس، محله هایی تبدیل به پارکها یا اماکن عمومی دیگر شدهاند. در پی این اقدامات به ساکنین سابق محله های و افرادی که احتمالا سابقه کژروی داشته اند اخطارهای جدی داده شد که این محله ها از حالت غیررسمی به درآمده اند و آنها حق ورود یا فعالیت به مشی سابق را در این محله ندارند. تحلیل آسیب شناسانه این رویکرد به ما نشان میدهد که همه این برنامه ها با تمرکز بر نیازهای آن محله ها صورت گرفته است. این نیازها نیز بر اساس تشخیص کارشناسان و متخصصین است و این اعتقاد وجود داشت که با مرتفع شدن نیازهای آشکار، مأموریت و رسالت به پایان می رسد. با اتمام برنامه، محلهء بازسازی شده رها میشود. اما تجربههای موجود و پژوهش های کمّی و کیفی که در ماه ها یا سالهای پس از اجرای برنامه ها صورت می گیرند به روشنی نشان می دهند که این اقدامات تنها به تغییر سبک اقدامات کژروانه انجامیده و در بسیاری از موارد، مسئله به صورت پنهان اما قدرت بیشتر و امکان کنترل کمتر به حیات خود ادامه می دهند.

بی آنکه قصد نفی یا بیاثر پنداشتن برنامههای پاکسازی و نوسازی را داشته باشیم باید عنوان کنیم که نقطه ضعف این برنامه ها در عدم توجه به محله ها به عنوان واحدهای پویا و زنده است. اگرچه نمی توان انکار کرد که وجود بافتهای فرسوده، خود عامل مهمی در بازتولید مسائل اجتماعی اند و زندگی در چنین محله هایی میتواند سلامت روان را به شدت تحت تأثیر قرار دهد. اما نکتهء محوری در کار با سکونتگاه های غیر رسمی این است که محلهها پس از بازسازی و پاکسازی “توانمند” نمی شوند. عدم تمرکز بر داراییها و تواناییها به جای نیازها و نیازمندیها، بی شک مهمترین دلیل بقای کژکارکردی ها در محله های حاشیه ای و سکونتگاه های غیررسمی است. در رویکرد مبتنی بر داراییها، مفاهیمی همچون مشارکت فعالانه اعضای جامعه، توانمندسازی (یا دستکم جلوگیری از ناتوانمندشدن)، اعتماد به نفس و درک اهمیت توانایی ها و دارایی ها مفاهیم کلیدی اند که بدون توجه به آنها علی القاعده برنامه های بازسازی در معنای جامع خود چندان استمرار نخواهند داشت. در کار جامعه محور مبتنی بر دارایی ها حتی تشخیص نیاز با همکاری اعضای جامعه انجام میگیرد.

رویکرد مبتنی بر دارایی ها مسیری هموار در تحقق جامعه سالم است. جامعه سالم در نگاه جدید با تمرکز بر پیشگیری ها شکل خواهد گرفت و نه صرفاً بر سلب موجودیتها، توازن و تعادل مهم است نه فقدان مسئله های اجتماعی. به تعبیر دیگر اینکه کسی در ملأ عام، اقدام به مصرف مواد مخدر نکند یا عربده نکشد و مزاحمت نوامیس ایجاد نکند شاخص های معتبری برای سلامت جامعه نیست بلکه توقع بالاتر از اینها رفته و در آن جامعه افراد و گروه ها باید بتوانند خودشان نیازها را تشخیص دهند، در تصمیم سازی و تصمیم گیری در جهت رفع آن نیاز مشارکت کنند و در برنامه هایی که تعیین می شوند مداخله موثر داشته باشند. در  این رویکرد، نسبتی قوی و دوسویه میان انسان سالم و جامعه سالم برقرار است. از یک سو باید مهارتهای فردی برای تعامل سالم با جامعه ارتقاء یابد و از سوی دیگر نظامات اجتماعی موثر بر رفتار و روحیات اعضای جامعه بهبود یابد. محلههایی که به معنای واقعی از غیررسمی بودن و آسیب پذیر و آسیب خیز بودن رها شده اند به ما نشان میدهند که این طرز فکر نه تنها آرمانگرایانه و شعارگونه نیست بلکه با کمی اراده و همت قابل دسترسی است. نمونه این تجارب را در محله های توانمند شده کنیا، هندوستان، هندوراس، برزیل و سایر کشورهای پیشرو در این ارتباط و نیز نمونه هایی کوی ۱۳ آبان در تهران و پروژه های موفق زاهدان و کرمانشاه می توان مطالعه کرد.

تغییر رویکرد از تمرکز بر “نیازمندی ها” به سوی تمرکز بر “توانمندی ها” منوط به باور به این گزاره است که : برنامه های جامعه محور زمان بر اند و به دو عنصر صبر و اراده بستگی دارد. از این رو تا زمانی که بازه زمانی طرح های جامعه محور چند ماهه باشد و ارزشیابی طرح ها حداکثر به یکسال و دوسال می رسند به راستی تحقق جامعه سالم رویایی بیش نخواهد بود.

عباسعلی یزدانی

رئیس کارگروه تخصصی مددکاری اجتماعی و سکونتگاههای غیر رسمی انجمن