یزدانی: ضرورت توجه همزمان به کودکان کار و خانواده‌شان/ تشریح پنج سطح مقابله با کارکودک

عضو هیات مدیره انجمن مددکاران اجتماعی ایران پنج سطح بنیادین در مقابله با کارکودک را تشریح کرد.

عباسعلی یزدانی، فعال مدنی و عضو هیات مدیره انجمن مددکاری اجتماعی ایران است. او مخالف جداکردن سیاستگذاری‌های پیرامون کودکان کار از خانواده این کودکان است. او مبارزه با کار کودک را دارای پنج سطح بنیادین شامل کودک، خانواده کودک، مدرسه، سیاستگذاری و پژوهش‌های علمی و دانشگاهی می‌داند.

یزدانی در گفت‌وگو با چهارراه کودک، با اشاره به برخی دیدگاه‌ها درخصوص فعالیت باندی کودکان کار و خیابان، اظهارکرد: سال‌هاست که نه فقط ایران، بلکه در اکثر کشورهایی که با موضوع کودکان کار دست به گریبان هستند، تقسیم‌بندی چندگانه‌ای از کودکان کار ایجاد شده است. دسته غالب کودکانی هستند که با خانواده‌شان زندگی می‌کنند و برای تامین معاش یا کمک به معاش خانواده ساعاتی را کار می‌کنند و شب به خانه برمی‌گردند و استراحت می‌کنند و خانواده هم از اینکه فرزندشان کجا کار می‌کند مطلع هستند و گرچه ممکن است از اینکه کودکشان کار می‌کند استقبال نکنند، اما در هر صورت ناچارند که کودک‌شان به انحا مختلف کار کند. این خانواده‌ها ممکن است از آنچه که در محیط کار بر فرزندانشان می‌گذرد هم به طور کامل باخبر نباشند.

وی ادامه داد: گروه دیگر کودکانی هستند که علی‌رغم اینکه با خانواده ارتباط دارند، اما ممکن است شب‌ها به خانه نروند. بیرون کار می‌کنند و عموما هم از تحصیل باز می‌مانند و بعد از اتمام دوران ابتدایی، کار و زندگی‌شان بیرون از خانه است و برخی اوقات به خانواده سر می‌زنند و حمایت مالی هم از خانواده خود می‌کنند.

یزدانی با اشاره به دسته‌بندی دیگر کودکان کار گفت: گروه دیگری از کودکان که اقلیت کودکان کار را تشکیل می‌دهند، کودکانی هستند که یا خانواده ندارند یا ارتباطشان با خانواده قطع شده است که شاید کمتر از پنج درصد کودکان کار را شامل می‌شوند و اگر در جایی صحبت از باند کودکان کار می‌شود، در این گروه اقلیت قرار دارند. البته تمام این کودکان نیز در قالب باندهای مخوفی که بعضا در برخی فیلم‌ها و سریال‌ها نشان داده می‌شود نیز نیستند و برخی از آنها بی‌خانمان بوده یا سرپرست آنها افراد غریبه است که الزاما سردسته یا عضو یک باند هم نیستند.

عضو هیات مدیره انجمن مددکاری اجتماعی ایران افزود:  واقعیت این است که سال‌های سال است که موضوع کودکان کار موردبررسی قرار می‌گیرد؛ عموم این کودکان دارای خانواده هستند و خانواده هم اطلاع دارد که کودک‌شان کجا کار می‌کند؛ که یا با والدین‌شان کار می‌کنند و اگر هم به صورت مستقل کار می‌کنند با یکی از بستگان خود به کار مشغول هستند.

این عضو هیات مدیره انجمن مددکاران اجتماعی ایران با بیان اینکه نفس کار کودک آن هم در سنی که سن رشد است یعنی زیر ۱۵ سال موضوع خوبی نیست، گفت: کودکی که در دوران خردسالی قرار دارد باید دنیای خود را تجربه و پیرامون خود را کشف کند، اما واقعیت این است که شرایط اقتصادی به گونه‌ای است که گاهی برای اینکه رشد و امنیت اتفاق بیفتد، باید همه اعضای خانواده دست به دست هم دهند تا بتوانند چرخ زندگی‌شان را بچرخانند.

یزدانی معتقد است که بخش عظیمی از کسانی که تحت عنوان کودک کار شناسایی می‌شوند گروهی هستند که در دسته اول قرار می‌گیرند  یعنی کودکان دارای خانواده و در ارتباط با خانواده قرار دارند. اما در این میان مسئله‌ای در شناسایی این کودکان وجود دارد که در این راستا باید دو نکته را مدنظر قرار گرفته شود.

وی ادامه داد: نکته اول این است که زمانی که از کودک کار صحبت می‌کنیم باید توجه کنیم که منظورمان از کودک کار تنها کودکانی که در خیابان‌ها کار می‌کنند، نیست. دایره کار کودک بسیار وسیع‌تر است. کودکانی در کارگاه‌های خانوادگی یا کارگاه‌های زیرزمینی و بدون بیمه و شرایطی که بتواند رشد و امنیت آن‌ها را تامین کند، کار می‌کنند و بسیاری از اوقات هم به چشم نمی‌آیند. در واقع  تصوری که اکنون از کار کودک در عموم جامعه، حتی بین بسیاری از مدیران دولتی ما وجود دارد این است که این کودکان یا زباله‌گردی یا در خیابان دستفروشی می‌کنند، در حالی که این تصور غلط است.

این عضو هیات مدیره انجمن مددکاران اجتماعی ایران با تاکید بر اینکه باید دایره تعریف از کار کودک را وسیع‌تر کنیم، افزود: زمانی که این اتفاق رخ دهد، طبیعتا این آمارهایی که برخی اوقات داده می‌شود که اکثریت این کودکان با باند کار می‌کنند و همه آنها خارجی هستند، تغییر خواهد کرد.

یزدانی خاطرنشان کرد: نکته دوم این است که کار کودکان خردسال یعنی کودکان زیر ۱۵ سال از اساس نادرست است و وظیفه حاکمان و نهادهای مدنی این است که شرایطی را فراهم کنند که کودک زیر سن قانونی به دنبال کار کردن نرود. در این شرایط موضوع مهم‌تری به نام کار نکردن کودک زیر ۱۵ سال وجود دارد ودیگر اصلا اهمیتی ندارد که کودک عضو باند باشد، از اتباع باشد یا خانواده داشته باشد. یک کودک چه فاقد هویت باشد و چه نباشد وظیفه نهادهای دولتی و غیردولتی این است که این قشر جامعه را تحت پوشش خود بگیرند و باید این دو موضوع را هنگامی که از کار کودک صحبت می‌کنیم مد نظر قرار دهیم.

به گفته وی در این حالت بسیاری از اختلاف نظرات چه بین مدیران دولتی و چه بین مدیران دولتی و کارشناسان و بخش غیردولتی حل خواهد شد. به عبارتی اگر تعریف و نگاه خود را با یکدیگر هماهنگ کنیم طبیعتا رفتار ما نیز می‌تواند براساس آن تغییر کند.

وی در ادامه این گفت‌وگو و در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه دولت و جامعه باید چه حمایت‌هایی از کودکان کار و خیابان و خانواده آنها داشته باشند؟ اظهار کرد: یک نکته اساسی برای کمک به کودکان کار وجود دارد که اغلب مغفول واقع می‌شود. عمده مسئله ما از جایی آغاز می‌شود که ما کودک یا هر گروه دیگری را به اصطلاح در پرانتز قرار می‌دهیم و می‌گوییم با سایر اعضای خانواده کاری ندارم و برای کودک برنامه دارم. دوره‌های آموزشی، جلسات گروهی و شناسایی را برای کودک داریم. درحالیکه اشتباه است و اساسا کار کردن در حوزه اجتماعی با پرانتزگذاری‌ها قابل انجام نیست. اگر بهترین آموزش‌ها را هم برای کودک فراهم کرده باشیم، اما وقتی کودک به خانه برگردد شام برای خوردن نداشته باشد، آن آموزش‌ها بی‌نتیجه است؛ یعنی اگر قرار است بودجه‌ای را برای کودک صرف کنیم، الزاما باید خانواده کودک را ملاقات کنیم، از مدرسه کودک بازدید کنیم و سپس برنامه آموزشی تعریف کنیم.

یزدانی ادامه داد: در واقع برنامه‌های حوزه اجتماعی باید چندسطحی باشد؛ یک سطح، کار با کودک است. سطح دوم؛ سطح خانواده‌هاست که باید حمایت‌های مالی، آموزشی و شغلی و… در نظر گرفته شود.

این عضو هیات مدیره انجمن مددکاران اجتماعی ایران سطح سوم را سطح مدرسه کودک عنوان کرد و در این باره گفت: عموم کودکانی که کار می‌کنند بیش از چهار سال سن دارند که این کودکان یا در دوره پیش دبستانی و یا مدرسه قرار دارند و باید ذیل یکی از مراکز ‌آموزشی باشند. لذا یکی از سطوح باید سطح مدرسه باشد و اگر یکی از این کودکان در مراکز آموزشی حضور ندارند، باید ببینیم که چرا حضور ندارند؟ آیا نقص مدارک دارند؟، آیا افت تحصیلی داشته‌اند؟، آیا خانواده یا مدرسه مانع شده است؟

وی گفت: نکته دیگر این است که آیا مدرسه آن کاستی‌هایی را که خانواده دارد و مدرسه باید جبران‌کننده آن کاستی‌ها باشد را پوشش می‌دهد؟ زیرا مدرسه ذیل نهاد آموزش و پرورش معنا پیدا می‌کند؛ زمانی است که نیازهای آموزشی کودک در مدارس محقق می‌شود، اما نیازهای پرورشی‌اش محقق نمی‌شود.

یزدانی یکی دیگر از سطوح برنامه‌های اجتماعی را سطح سیاست‌گذاری عنوان کرد و گفت: اکنون ما قوانین پشتیبانی‌کننده‌ای از مداخله در حوزه کودک داریم. شاید لازم باشد که این قوانین اصلاح شود، اما با همین قوانینی که داریم امکان این که مداخله صورت گیرد را داریم، ولی باید اتصال قوانین و سیاست‌های موجود با حوزه اجرا تغییر یابد.

وی ادامه داد: سطوح دیگر سطوح دانشگاهی و تولید دانش است که تاحدودی هم انجام می‌شود. گاهی هم به دلیل اینکه اتصال میان تولیدات دانشگاه و سطوح سیاستگذاری و اجرا برقرار نیست، دانش تولید می‌شود و تنها در کتابخانه‌ها باقی می‌ماند، درحالیکه این‌‌ها با بودجه همین کشور تولید می‌شود و اگر پژوهش یا تولید محتوایی به دست می‌آید برای این است که در اجرا دیده شود.

این عضو هیات مدیره انجمن مددکاران اجتماعی ایران، پنج سطح ذکر شده را به عنوان سطوح بنیادینی عنوان کرد که در هر تصمیم‌گیری و هر برنامه‌ریزی که قرار باشد در حوزه کودک انجام شود باید این سطوح رعایت و دیده شود.