بیش فعالی بزهکاران در کودکی
آدمی برحسب تصادف در گوشهای از جهان متولد میشود بدون توان انتخاب دوران کودکی. همانطور که صاحبنظران علوم رفتاری میگویند یکی از بخشهای مهم زندگی فضایی است که در آن رشد میکند. آینده بزرگسالی او را رقم میزند در بسیاری از موارد اختلالات شخصیتی که در بزرگسالی فرد به آن مبتلا میشود نتیجه نابسامانیهای دوران کودکی است. اینکه کودک در چه نوع خانوادهای متولد شده است و از اعضای چه نوع جامعهای است، خانواده و جامعهای که در آن رشد میکند در چه سطحی از فرهنگ اجتماعی و رفاه قرار دارد، الگوی رفاه آن جامعه چیست؟ تعریفش از وضعیت مطلوب چیست؟ آیا رضایتمندی و امید به زندگی گروههای مختلف انسانی در سطح بالایی قرار دارد؟ آیا توجه به علوم اجتماعی از اولویتهایش محسوب میشود و… میپردازد، امانتداری را لحاظ میکند، نتایج تحقیقات را جدی میگیرد و برای تدوین و اجرای قوانین انسانی به هشدارها توجه میکند و میزان حساسیت برنامهریزی رفاهی را بالا نگه میدارد.
بزرگسالی بازتاب کودکی است، آدمی همواره در حال دست و پازدن در موقعیتهایی است که عوامل اجتماعی برایش ترسیم کردهاند. مشکلات اقتصادی و فرهنگی، بیکاری، فقر، خشونت خانوادگی، نبود تعادل در زندگی، نابرابری، احساس تبعیض، ترس، نگرانی، سرخوردگی عاطفی، احساس حقارت، دلزدگی و… در زندگی انحرافات اجتماعی را دامن میزند. هر کدام از این عوامل به تنهایی کافی است تا فرد به حقارتهایش با جبران پاسخ دهد و بزه و جرم سر برآورد و انحرافات شکلگیرد، انسانهایی که بنا به شرایط زندگیشان سخت میشوند و نفرت را جایگزین عشق میکنند و مشمئزکنندهترین رفتارها را انجام میهند. واژههای زیبای شهامت، جسارت، شجاعت و قدرت را به بدترین نوع به نمایش میگذارند و شخص منحرف به نوعی از کجروی مبتلا میشود و به همین دلیل سلامت روانش به مخاطره میافتد هیچ انسانی در صحت و سلامت و برخورداری از حداقل بهداشت روان هم نمیتواند به چنین اعمالی دست بزند. اینان بیماران اجتماعی هستند و محصول یک جامعه ناکارآمد. یک کشور میباید برنامهریزیهای مناسب با شرایط اقلیمی، فرهنگی تدوین کند. جهانی فکر کند اعضایش را بشناسد تا آنان به دلیل فشارهای زندگی به نقطه انفجار نرسند.
علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. هیچ انسانی مجرم به دنیا نمیآید، شرایط زندگیش باعث مجرم شدنش میشود. جامعهای که جرم خیز میشود باید به خود برگردد، اشتباهاتش را پیدا کند، غفلتش را پیدا کند، نقایصش را بررسی کند و فرصت تحلیل درست و پرداختن آزادانه را به متخصصان امر بدهد. ماهیت انحراف در جوامع مختلف متفاوت است، جامعهای که برای کاهش آمار جرم از مجازاتهای تنبیهی سنگین استفاده میکند سخت در اشتباه است. آیا میتوان از زمین بدون بذر مناسب، آب کافی و رسیدگی به موقع انتظار محصول سالم را داشت؟
جامعه سالم به نیازهای اولیه وثانویه اعضایش بها میدهد و برای تک تک آنان ارزش قائل است از دیدگاهش انسان موجودی دوست داشتنی و ارزشمند است و در موردشان قضاوت نمیکند.
در جامعه سالم حیوانات هم از حقوقی برخوردارند و در آن حق زندگی دارندو حفظ محیط زیست اولویت دارد.
جامعه سالم، هشیار است دلایل گرایش جوانان به جرم و بزه را جستوجو و بررسی میکند و حل مساله را میداند. در یک جامعه سالم آدمها با هم فرق ندارند بلکه تفاوتهای فردی طبیعی دارند که آنان را به بهترین و بدترین تقسیم نمیکند و این تفاوتها پذیرفته میشوندبهعنوان کامل شدن یکدیگر. یک جامعه سالم به جای سرکوب معلول به تحلیل علتها میپردازد.
در یک جامعه سالم همه طیفهای انسانی حتی مهاجرین حق برخورداری از مزایای یکسان دارند و پول و قدرت داشته ما محسوب نمیشود. ثروتها درست تقسیم میشود و حق هر کسی محفوظ است.
در یک جامعه سالم پروندههای قضایی پایینترین آمار را دارد.
جامعه سالم آماده پذیرش کودک تازه متولد شده است چون برایش برنامه دارد.
در یک جامعه سالم دروغ گفتن سخت است. افراد سالم وبیمار مورد احترام، اعتنا و اهمیت هستند و به تن زخم خورده اعضایش شلاق نمیزند. نشانههای بیماری جامعه را میشناسد، به اعضایش آموزش میدهد آگاهی را سرلوحه برنامههایش قرار میدهد و برنامه درمانی مناسب دارد.
جامعه سالم به اعضایش پیام میدهد که تکتک شما فارغ از تمامی خصوصیتهای فردی مهم هستید و میتوانید به توانمندی خود بیفزایید و همواره به بازتوان در اوج ناامیدی بیندیشید!
جامعه سالم امید به زندگی اعضایش را ارتقا میدهد تا آنان بهزیستی داشته باشند.
جامعه سالم از هنر مددکاری اجتماعی بهره میجوید و مددکاران را در اداره کشور دخالت میدهد تا نگهبان قوانین انسانی باشند و جامعه سالم… قانونگذاران، مسئولان و مجریان اداره کشور زمانی میتوانند انتظاراتشان را مطرح کنند که خود وظایفشان را به خوبی انجام بدهند. منحرفان آسیبدیدگان اجتماعی هستند، ساختار مناسب جامعه میتواند از ورود آنان به رفتارهای جرمخیز پیشگیری کند، عوامل خطر قابل شناساییاند. تحقیقات نشان میدهد رفتارهای ضداجتماعی امروز حاصل حقارتهای دیروز است. افرادی که خشونت، تجاوز، خفتگیری، قتل و… را مرتکب میشوند در فضای مناسب پرورش نیافتهاند و تجربیات را پشتسر گذاشتهاند و در درونشان احساس انزجار دارند و به سوزش خود میپردازند. آیا میتوان به طور قاطع به این پرسش پاسخ داد، که برخورد قضایی و خشن میتواند به کاهش جرم منجر شود؟ چطور میتوان با بهکارگیری نمادین از خشونت به خشونتهای اجتماعی پایان داد، خشونت، خشونت است!
پخش تصاویر خشن و قهری از رسانهها، به قربانی کمک نمیکند، حق او را نمیستاند جامعه را تلطیف نمیکند، جوانان ریسک پذیر را ادب نمیکند، رفتارهای ضد اجتماعی را پایان نمیدهد. برعکس از حساسیت عمومی میکاهد، چشم را عادت میدهد صحنههای نامطلوب ببینند. بزه دیده و بزهکار به سختی میتواند به زندگی آرام برگردد پس بهتر نیست به پیشگیری بیندیشیم؟ جامعه کارآمد به علاقه و انگیزههای اعضایش احترام میگذارد. شاید زورگیران، خفتگیران در آینده محافظین موفقی شوندو انرژی مضاعفشان را به درستی تخلیه کنند و… بسیاری از بزهکاران درجاتی از بیش فعالی در کودکی و نوجوانی دارند و چون والدین، خانواده و جامعه آگاهی کافی از این موضوع ندارند و نشانهشناسی نمیدانند و راههای درمان و برخورد مناسب را نمیدانند در بزرگسالی تمایلات انحرافی پیدا میکنند.
مادران وسواسی، فرزندان را عاصی میکنند و برخی از رفتارهای وسواس به خروج اعضا خانواده میانجامد و آنها بیشترین زمان را در بیرون از خانواده میگذارنند وبرای جبران فشارهای روحی و احساس ناامنی دست به اعمال مجرمانه میزنند و … جامعه کارآمد دغدغه کارت سلامت اعضایش را دارد.جامعه کارآمد به اعضایش انگ نمیزند تا عمر دارند این برچسب خودنمایی کند و طرد شوند. جامعه کارآمد آنقدر درست عمل میکند تا فرصت انتقامگیری را به اعضایش ندهد. جامعه کارآمد اعضایش را به خودی و غیرخودی تقسیم نمیکند. جامعه سالم به پدیدههای نوظهور اجتماعی و نه بهعنوان یک آسیب نوپدید بلکه بهعنوان یک فرصت مینگرد و با بهرهمندی از راههای مناسب شرایط شادی و نشاط جامعه را فراهم میکند. چرا که به قول معروف بار کج به منزل نمیرسد.
مریم پرمحمدی آذر
مددکار اجتماعی
منبع: روزنامه آرمان چهارشنبه: ۱۳۹۱/۱۱/۴ صفحه ۷