خشونت جمعی نمادی از اعتراض به ناعدالتیها
موضوع خشونت جمعی از جنبههای مختلفی قابل بررسی است. خشونت جمعی در بیشتر کشورهای دنیا درحال افزایش است اما آنچه در ایران موجب نگرانی شده، افزایش آمار ارتکابهای خشونتآمیز و نمودهای مختلف آن است. یک زمانی این رفتارها دامنه محدودتری داشت اما امروزه با گسترش ارتباطهای اجتماعی و مسیرهای مختلف ارتباط ابعاد خشونت نیز افزایش یافته که بخش بزرگی از آن مرتبط به افزایش حجم ارتباط بین آدمهاست. به طور کلی در مورد خشونت سه سطح تعریف میشود. سطح اول مرتبط به پنداشتهها، تصورات و رفتار افراد است، اینکه افراد چه مقدار عزتنفس دارند و در شرایط مختلف چه رفتاری نشان میدهند که مناسب عزتنفسشان باشد چون رفتار انسانها نشانگر شخصیت و میزان عزتنفسشان است. سطح دوم در بررسی خشونت، نحوه و میزان ارتباط افراد با یکدیگر است. اینکه افراد در برخوردهای مختلف چه رفتاری از خود نشان میدهند و چطور تعادل رفتاریشان را حفظ میکنند. تعادل رفتاری هم در بحث گروه کوچکی مثل خانواده مطرح است، هم در گروههای بزرگتر که افراد در سطوح مختلف با هم ارتباط دارند، اینکه فرد خودش را ملزم بداند به سایر افراد احترام بگذارد. یک زمانی در زمینه رفتاری کنترلهای غیررسمی وجود داشت اما امروزه به نظر میرسد با گسترش ارتباطات این رفتارها هم به صورت لجامگسیختهای افزایش یافته. افراد در خیلی از موارد به یکدیگر احترام نمیگذارند، چه در فضای ارتباطات داخلی و چه در سطح بینالملل. سطح دیگری که مورد بحث است و به نظر من بررسی آن مهمتر از سطوح دیگر است، سطح ساختاری این خشونتهاست. اینکه دیگر تکتک این افراد را به صورت فاعل مورد بحث قرار ندهیم و به عوامل کلانتر ایجاد خشونت بپردازیم. آدمها کنشگرانی هستند که در شرایط مختلف از خود کنش نشان میدهند و خیلی از شرایط و عوامل دستبهدست هم میدهد تا فردی رفتاری را از خود بروز دهد. در مورد خشونت جمعی در سطح کلان هم عوامل بسیاری تأثیرگذارند. شرایط بد اقتصادی، مشاهده پرخاشگری و فساد در میان مدیران سطح بالای جامعه یا صاحب منصبان هم از عواملی است که فرد را برای بروز رفتار خشونتآمیز تحریک میکند و ناخودآگاه ذهنش را به سمت این ناهنجاریها میبرد. از طرف دیگر ما در کلانشهرها بیشتر شاهد رفتارهای خشونتآمیز هستیم و بخشی از آن بازمیگردد به فضای محیطی زندگی شهری. انسان در شهر طبیعتی نمیبیند که موجب آسایشش شود. هرچه که میبیند فضای سیمان و بیجانی است که نهتنها به او آرامشی نمیدهد بلکه برای خشونت تحریکش هم میکند. نابرابریهایی که فرد در زندگی شهری میبیند او را وادار به ابراز خشونت میکند. وقتی شخصی به ماشینها، خانهها و شرایط لوکس زندگی سایر افراد در شهر نگاه میکند و میبیند که هرگز نمیتواند چنین شرایطی را برای خود یا خانوادهاش مهیا کند، ناخودآگاه عصبی میشود و شرایط لوکس زندگی دیگران را نمودی از ظلم در زندگی خودش میبیند. این شخص در خیابان و محل کار و فضاهای دیگر زندگی اجتماعی خشن و عصبی است و همه این رفتار از چیزی نشأت میگیرد که در پسزمینه ذهنش موجب آزارش شده. بنابراین به نظر من برای کنترل این شرایط و بهبود آن بهتر است به عوامل کلان توجه بیشتری شود. بهتر است جای اینکه مسئولان و ارگانها فقط شخص را مورد اتهام قرار دهند، سعی کنند زمینههای این رفتار را در جامعه کاهش دهند.
عباسعلی یزدانی
روزنامه شهروند