یادداشت: اعتیاد و بی خانمانی متجاهرانه

مسئولین محترم ستاد مبارزه با مواد مخدر همگام با شهرداری تهران و فرمانده فراجا شبانه روز تلاش می کنند تا موضوع اعتیاد متجاهرانه را از میان بردارند و آن را به تعبیر جامعه شناسانه از یک مسئله اجتماعی به سطح یک پدیده بیاورند تا دیگر، مردم جامعه از آن شکایت نکنند. اقدام بسیار ارزشمندی است و هیچ عقل سالمی نمی تواند و نباید تلاش مدیران و دست اندرکاران را برای از بین بردن یک مسئله اجتماعی آنهم موضوع فراگیری مانند اعتیاد متجاهرانه را منکوب کند. گو اینکه در میان دستگیرشدگان حتما کاسبان اعتیاد و دزدان و طراران و رندان و فراریان هم هستند که اینگونه شناسایی می شوند. لذا دست مریزاد.

فقط چند نکته را لازم است از یاد نبریم:

  • اینکه بگوییم “رشد اعتیاد در کشور متوقف یا کاهشی شده است” دل همه را شاد می کند اما، بر اساس چه شواهدی این ادعای دل شاد کننده را بدون هیچ آزرم و عرق کردنی بیان کنیم؟ آمار اعتیاد را از کجا می آوریم که بر اساس آن ادعا کنیم رشد مصرف کمتر شده است؟ خوب است برای پژوهشگران حوزه اعتیاد این منابع در دسترس باشد تا دستکم درباره آن بحث های علمی کنند. آنقدر در اعلام عمومی آمارها پرهیز کردیم که به نظر می رسد دارد باورمان می شود.
  • این که تا دهه فجر “انشااله آسیب اجتماعی را جمع می کنیم” هم دل همه را شاد می کند هر چند کمی کمتر از ادعای قبلی. اما اگر چند ثانیه میکروفون را خاموش کنیم و با خودمان خلوت کنیم و این جمله را مزمزه کنیم متوجه موضوع غریبی در آن می شویم. جمع کردن آیا به معنای از بین بردن است؟ یا به معنای شاهد چیزی نبودن. حتی ادعای “تمیز کردن چهره شهر” هم دل همه را شاد می کند چون اساساً “النظافه من الایمان”. اما تمیز می کنیم؟ یعنی چه؟ آیا به معنای آن نیست که بخشی از آنچه خلیفه الله است را کثافت نامیده ایم که باید از جمع سایر فرشته خصالان حذف شوند؟ جناب مدعی می داند که بخشی از اینهایی که قرار است حذف شوند تا تمیز بشویم، رزمندگان سابق و جانبازارن جنگ، قهرمانان ورزشی و دیگرانی از این دست هستند؟ آیا بزرگانی که آمار مصرف کنندگان را با آن دقت دارند، آماری از جانبازان بی خانمان دارند؟
  • بیخانمانی مساوی اعتیاد متجاهرانه نیست. همانگونه که می دانیم اعتیاد متجاهرانه در عمل از دو بخش تقسیم شده است: “مصرف مواد مخدر” و “جلوی چشم دیگران”. اما در عمل بخش دوم شامل “زندگی در خیابان و حضور دائم جلوی چشم مردم” است. این را کارشناسانی که با این افراد کار می کنند به روشنی تأیید خواهند کرد که بخش اعظم این افراد بی شرم (آنگونه که از پس تعریف متجاهر برمی آید) نیستند. در واقع، اگر معتاد متجاهر، جایی بهتر از پاتوق، پارک و خیابان داشت، حتم بگیرید که آن را بر خیابان ترجیح می داد و این “اجبار به مصرف در هرجا” از “بی جایی” است. پس “معتاد متجاهر” همان “بیخانمان متجاهر” است. گیریم که همه جا “تمیز” شد و دیگر هیچ کس در خیابان موادمخدر و روانگردان مصرف نکرد (الهی که بشود که آرزوی همه ما هم هست). کدام بخش از دو بخشی که گفته شد از بین می رود؟ واقعیت این است که ترکیب “معتاد متجاهر” یک سنتز سطح بالاتر است و نمی توان برای رفع این مفهوم جدید، آن را به اجزای تشکیل دهنده اش تقلیل داد. یعنی “معتاد متجاهر” یا “معتاد بیخانمان” جبراً مساوی معتاد + بیرون خواب نیست. یعنی با حذف معتاد متجاهر، نه اعتیاد حذف می شود و نه بی جایی. فراموش نکنیم که بی خانمانی به خاطر اعتیاد نیست (هر چند خیلی از افراد مصرف کننده بی خانمان می شوند و برخی از بیخانمانها هم مصرف کننده می شوند) اما لزوما مساوی هم نیستند. کسانی که آمارهای دقیق دارند می توانند با مراجعه به آنها صدق این ادعا را متوجه شوند. کما اعلام شد که “بیش از ۳۰ درصد دستگیر شدگان- یعنی یک سوم- سابقه مصرف نداشته اند”. پس دقت کنیم: وقتی هم اعتیاد وجود دارد و هم بی خانمانی، آنگاه وجود معتاد بی خانمان لاجرم وجود دارد و به جای رفع “اعتیاد متجاهرانه” باید “اعتیاد” و ” بیخانمانی” رفع شود. اینکه بگوییم “اعتیاد متجاهرانه” را (که حاصل جمع دو جزء است) حذف کنیم پس اجزائش حذف می شود در واقع، نواختن سرنا از سر گشادش است.
  • اینکه “۳ هزار شغل برای ترک کنندگان فراهم شده” هم ذاتا خبر خوبی است. ممنون از تلاشهای برنامه ریزان محترم. فقط یادآوری می شود که دستگیر شدگان عموماً حتی قبل از اعتیاد، خودشان شغل و تخصص داشته اند یا کارگر ماهر بوده اند و بسیاری از آنها اصلاً در محل کارشان به اعتیاد گرویده اند. اینکه به یک نفر که تحصیلات داشته، پزشک، مربی ورزشی، مهندس، نظامی، پیمانکار یا تاجر موفقی بوده ظرف سه الی شش ماه، خیاطی (راسته دوزی) یا بنایی (دیوارچینی) یاد بدهیم و بعد دستور بدهیم که برود برای خودش کار کند دستآورد هست، اما به قول دوست همدانی من، “نه آنطور”. افراد متخصص و کارگران ماهر، مصرف کننده مواد شده اند چون “مهارتهای زندگی” را بلد نبودند نه “مهارتهای شغلی”. بنابراین، بیایید درباره این استراتژی کمی بیشتر فکر کنیم.
  • فراموش نکنیم که یکی از متغیرهای مهمی که جمعیت این گروه هدف را روزافزون کرده است، ورشکستگی های اقتصادی است. افزایش قیمت سکه قبل از آنکه مرد را وسوسه به مصرف مواد کند زن را وسوسه به گرفتن مهریه کرده است. افزایش لحظه ای تورم، حتی دست معتمدین بازار را از روال هزارساله کاسبی دور نگه داشته است و اعتبار کاسب چهل ساله را به میزان پول نقدش تقلیل داده است. خالی شدن جیب طبقه متوسط جامعه، خیرین را علیرغم میل باطنی از کمک خیرخواهانه به افراد ضعیف تر جامعه معذور داشته است. نوسانات گریه آور قیمتها در تقریبا همه اقلام بازار، صاحبان سرمایه های خرد را به کسب و کارهای کازینویی در بورس یا صرافی ها کشانده و قمارخانه ها همیشه خطر باخت دارند و فراموش نمی کنیم که بخشی از این جمعیت، محصول باختن از دلالان “تمیز” و یقه سفیدان صاحب رانت های دولتی در قمارخانه های بازار ارز و بورس و طلا و امثال آن هستند. پس بزرگواران، یادآوری می شود که سرچشمه جای دیگری است.
  • فردی که متجاهرانه در خیابان است (فارغ از اینکه مصرف کننده باشد یا جزو ۳۰ و اندی درصد غیرمصرف کننده باشد) خانه و انسجام خانوادگی اش را از دست داده است. این یعنی گاهی خانه هست. ثروت هم هست. اما خانواده نیست. طبق تعریف، خانه عبارت است از یک چاردیواری که درون آن امنیت، رشد و ارتباطات اجتماعی مطلوب فراهم شود. شاید برای کسانی که با انسانها کار نمی کنند تعجب آور باشد اما انسانها ذاتا با “زباله” و “کثافات” که باید آنها را زدود تا چهره شهر زیباتر شود فرق هایی دارند. انسانها (ی کثیف) که مدیران محترم و دلسوز سخت در تلاش اند آنها را حذف کنند یا در آدم واشهایی (بر وزن کارواش و متروواش) مثل کمپ و زندان، تمیز کنند علاوه بر بعد جسمانی، بعد عاطفی هم دارند که بخش بسیار زیادی از “متجاهران” چون از آنجا تأمین نشده اند “بی خانمان متجاهر” شده اند. پس باز هم، سرچشمه جای دیگری است.

قصه کوتاه، از اینکه دغدغه “تمیز کردن” شهر آن هم در آستانه عید انقلاب را دارید خیلی ممنونیم. ناشکری نمی کنیم. بابت اینکه بخش بزرگی از نیروهای امنیتی را از دستگیری دزدها به سمت دستگیری معتادان متجاهر سوق داده اید هم حتما منطقی وجود داشته است. اینکه نگرانی مردم بابت وجود افراد مصرف کننده در خیابان برایتان مهم است هم ممنون. هرچند مردم غیر از حجاب و اعتیاد، هزاران نگرانی دیگر هم دارند و منطق حکم می کند به آنها هم وقعی نهاده شود اما به هر حال از اینکه کل نظام بسیج شده اند تا همین یکی دو دغدغه را هم برطرف کند دستتان درد نکند. با وجود این، به عنوان یک مددکار اجتماعی تأکید می کنم که بیخانمانی متجاهرانه از بی خانگی، ضعف انسجام خانوادگی، ضعف مهارتهای زندگی و فقدان تأمین اقتصادی است نه از اعتیاد. پس اگر مسئله را قبول کنیم، راه حل مسئله باید تأمین خانه، تقویت انسجام خانواده، آموزش مهارتهای زندگی و ایجاد امنیت اقتصادی باشد نه چوب زدن بی خانمان برای ترک اعتیاد.

عباسعلی یزدانی

عضو هیات مدیره انجمن مددکاران اجتماعی ایران