آثار جنگ تحمیلی هنوز بر میزان فقر در کشور مشاهده می شود
یکی از واقعیتهایی که امروز در جامعه با آن مواجهیم، این است که برنامههای اقتصادی دولت درمجموع نتوانسته آثارش را روی شاخصهای اقتصادی و وضعیت معاش مردم جامعه آنگونه که بایسته و شایسته است، بگذارد. دلایل متعددی برای این عدم توفیق وجود دارد اما مسئله اینجاست که گناه آن را نمیتوان پای دولت فعلی یا دولتهای قبل گذاشت، بلکه بهنوعی ما با پدیدهای مواجهیم- که اگر نامش را فقر بگذاریم- عوامل شکلدهنده مختلف و گوناگونی دارد.
اگر امروز افراد زیادی از جامعه تحت پوشش سازمانهای دولتی حمایتکننده هستند، نشان از این واقعیت است که گروه گستردهای از جامعه ما حتی در معاش حداقلی خود با مشکل مواجهند؛ مسئلهای که از یکسو به بزرگشدن سازمانهای حمایتکننده منجر شده و از سوی دیگر، باعث شده شاهد فقرا و متکدیان فراوانی در کوچه و خیابان باشیم.
یکی از دلایل شیوع این پدیده بیشک دولتها هستند اما بخش دیگر آن مربوط به کاستهشدن از سرمایههای اجتماعی ماست. اگر در گذشته، گونی اولِ برنجهای خرمنکوبیشده به فقرا و نیازمندان محله میرسید، امروز خبری از چنین توجهی به مسائل اجتماعی نزدیکان و شهروندان و هممحلهایها وجود ندارد. دیگر همچون دیروز در جامعه امروز شاهد فراگیری توجه به مردم نیستیم. رشد درصد شهرنشینی کشور از ٣٠ درصد به ٧٠ درصد، حس مسئولیتپذیری را در میان ما آدمهای جامعه کمتروکمتر کرده تا آنجا که کمتر پیش میآید به فکر دیگران هم باشیم.
بر این اساس است که فقر در دو شکل نمود پیدا میکند:
فقر عمیق که گسترده و ریشهدار است و مدیریت آن در سطح جامعه کار بسیار مشکلی است و فقر خرد که نشاندهنده مشکلات فردی در برطرفکردن نیازهای آنی است. در این میان، نباید این مسئله را نادیده گرفت که ما در شرایطی قرار داریم که دولت با وجود سالها تحریم و انواع فشارهای اقتصادی و سیاسی توانسته با کنترل نرخ تورم، ثبات حداقلی را به خانوادههای اقشار مختلف داده و کمک کند آدمها از نوعی آرامش روانی در برخورد با مسائل اقتصادی خود برخوردار شوند.
شاید اگر به این مورد، تلاش برای بازتوزیع درست منابع پس از هدفمندی یارانهها و ایجاد یک نظام رفاهی و تأمین اجتماعی سیستماتیک و مبتنی بر توزیع عادلانه خدماتی مانند بهداشت، آموزش، اشتغال و مسکن نیز اضافه میشد، فقر تا به این اندازه در کوچه و خیابان شهر رخ نمینمود و فریاد آی آدمها به گوش نمیرسید. علاوه بر همه اینها، یادمان نرود ما داریم درباره جامعهای سخن میگوییم که جنگ هشتساله تحمیلی را پشت سرگذاشته است. طبیعی است عوارض چنین جنگی هنوز زنده باشند و در سازوکار اداره کشور نقش تلخ خود را ایفا کنند. استفاده از ترکیب «اقتصاد مقاومتی» در بیانات رهبری هم اشارهای به این موضوع دارد که عوارض جنگ هنوز به ما این فرصت را نداده که به سطح توقعاتمان از عدالت اجتماعی و خالیشدن جامعه از چهره فقر نزدیک شویم. بازسازی هنوز ادامه دارد و هزینهبر است؛ جنگ با تمام محرومیتهایش اگرچه به پایان رسیده اما تا رسیدن به عدالت اجتماعی، این سرمایههای اجتماعی هستند که میتوانند بازوی ما در ریشهکنی فقر باشند.