اعتماد اجتماعی مفقود شده ، چالش جدید کمک رسانی به مردم در بحران های طبیعی

پس از هر حادثه طبیعی، دولت و نهادهای مسئول موظفند به سرعت شرایط را برای آسیب دیدگان بهبود دهند. امداد رسانی در تمام ابعاد در همان لحظات اولیه باید به سرعت تمام آغاز شود. مواد ضروری همچون آب و غذا، اقلامی برای سرپناه و حفاظت آز اسیب دیدگان در برابر سرما، دارو و  … درکمترین زمان ممکن  و در ابعادی بالاتر از نیاز بحران تهیه و به منطقه بحران ارسال گردد. اعزام نیروهای امدادی هم بخش دیگری از کنترل بحران است. آیا این اتفاق در زلزله غرب رخ داده است؟ در همان دقایقی اولیه وزارت کشور و مدیریت ستاد بحران وارد میدان شد، وزیرکشور و رییس جمهور دستورات اولیه را صادرکردند، جلسه ستاد بحران تشکیل شد. ارتش و دیگر نهادهای نظامی برای کمک اعلام آمادگی کردند. اما حالا در عمل ضعف ها روشن می شود. آب و مواد غذایی به مقدار لازم و کافی در مناطق زلزله زده توزیع نشده است، گزارش ها نشان می دهد تعداد امداد رسانان جوابگوی حجم فاجعه نیست. شب  های گذشته در دمای هوای نزدیک به صفر درجه منطقه حدود ۵ هزار خانوار را بدون چادر سر کردند. آسیب دیدگان از نبود آب به میزان کافی گلایه دارند. گزارشگران و ناظران حاضر در محل فاجعه، از ضعف مدیریتی سخن می گویند. از سوی دیگر برخی مدیران دولتی می گویند امکانات به اندازه کافی وجود دارد، اما در توزیع آنها ضعف وجود دارد. قاعدتا کشور اکنون در تامین نیازهای اولیه زلزله زدگان ناتوان نیست، امدادگر هم کم ندارد، مسئله چیست؟ موضوع اصلی که از نگاه مددکاران اجتماعی در زمینه کمک رسانی دولتی که به شکل ناقص ارایه شده است ، نشان از بی اعتمادی مردم به دستگاههای دولتی دخیل در این زمینه است.

photo_2017-11-19_04-41-29

اصولاً هیچ رابطه‌ای بدون اعتماد شکل نمی‌گیرد. اعتماد عامل اصلی برقراری پیوند میان انسان‌هاست و همان‌طور که در رابطه بین مادر و نوزاد و اعضای خانواده، مهم‌ترین نقش را بازی می‌کند، در میان آحاد جامعه و روابط متقابل میان آنها نیز اهمیت دارد. اعتماد از لحاظ تکاملی به سازگاری و انطباق بشر کمک کرده و امکان رشد و گذار اجتماعی را فراهم ساخته است. در واقع رشد و توسعه جوامع کنونی بدون آن میسر نیست. اعتماد در زندگی اجتماعی سه نقش عمده ایفا می‌کند: ١- زندگی را پیش‌بینی‌پذیر می‌سازد تا آینده‌نگری شکل بگیرد. ٢- نوعی احساس تعلق اشتراکی یا گروهی را فراهم می‌آورد. ٣- کارکردن و همیاری افراد جامعه با یکدیگر را امکان‌پذیر می‌کند. اعتماد یک واقعیت اجتماعی سیستمیک است. وجود اعتماد بینافردی نشان‌دهنده باور به ارتباطات اجتماعی و در نتیجه زمینه‌ساز عملکرد اجتماعی است. هر جامعه‌ای در فرآیند رشد و توسعه خود نیازمند سرمایه اقتصادی، انسانی و اجتماعی است و اعتماد اصلی‌ترین و مهم‌ترین شاخص سرمایه اجتماعی محسوب می‌شود.

در چند سال اخیر کشور دستخوش اختلاسات سطح بالا شد. بخشی از این اختلاس‌ها در صندوق‌هایی اتفاق افتاد که با هدف خیر جمعی تشکیل شده بودند. مثل صندوق ذخیره فرهنگیان. این اختلاس‌ها حتی درون بعضی بانک‌ها که نوعی نهاد عمومی محسوب می‌شوند اتفاق افتاد. اینها در بین مردم نوعی بی‌اعتمادی نسبت به نهادهای رسمی ایجاد کرده است. با این حال خدمات امدادی که به زلزله‌زدگان صورت می‌گیرد باید از سوی نهادهای دولتی انجام شود.

مهمترین مولفه سرمایه اجتماعی، اعتماد است، به این معنا که ما مطمئن هستیم منابعی که جمع آوری می‌شود، در همان جهتی که باید هزینه می‌شود و مورد سوءاستفاده قرار نمی گیرد. روابط آدمها با همدیگر است که بخشی از سرمایه اجتماعی را شکل می دهد. در جایی که رابطه ای وجود ندارد نمی توان انتظار داشت سرمایه اجتماعی شکل بگیرد.
سرمایه اجتماعی می تواند در سطح غیررسمی بین افراد مختلف و در یک شبکه ارتباطی شکل پیدا کند. سپس آن شبکه ارتباطی غیررسمی همراه خود اعتمادی را به بار بیاورد. این شبکه همچنین می تواند یک شبکه ارتباطی رسمی یعنی بین سازمان‌ها یا افراد و نهادهای مختلف باشد. شبکه ارتباطی رسمی هم می تواند اعتماد و سپس هنجارهای مشترکی را به بار بیاورد که افراد در جهت آنها کار می‌کنند. این هنجار مشترک در شرایط امروز می تواند کمک به آسیب‌دیدگان زلزله باشد. بنابراین اساس کار سرمایه اجتماعی را باید در اعتماد جستجو کرد.

اعتماد دارای دو مؤلفه عمده است: یکی مؤلفه نگرشی-احساسی که جنبه کلی دارد و دیگر مؤلفه شناختی-وضعیتی که جنبه اختصاصی داشته و معطوف به موقعیت است. بعد احساسی با ساختار احساسی فرد و چیدمان آن سر و کار دارد که بر اساس تجربیات رابطه‌ای قبلی افراد و سرشت و عوامل توارثی آنان شکل می‌گیرد. بدون تردید، اعتماد در همراهی با احساسات مثبت مانند خوش‌بینی، شادی، اعتماد به نفس، نوع‌دوستی، احساس تعلق، ایمنی و آرامش دیده می‌شود؛ در حالی‌ که بی‌اعتمادی با انواع حس‌های منفی مانند خشم، نفرت، حسادت، افسردگی، حرمان و …همراه است. در شکل‌گیری اعتماد از لحاظ شناختی یا وضعیتی، پنج عامل تعیین‌کننده دخیل هستند که عبارتند از ارتباط، ریسک، اعتبارپذیری وعده‌ها، ارزیابی اجتماعی و حصول اعتماد عمومی. در این‌جا هم اعتماد همراه مثبت‌اندیشی، آینده‌نگری، عقلانیت، صداقت، نیک‌اندیشی و اخلاق‌گرایی است. از سوی دیگر بی‌اعتمادی ملازم با دروغگویی، فریبکاری، ریا، دوری از موازین اخلاقی و …است. برون‌دهابعاداحساسیوشناختیدررفتارهامتجلیمی‌شود. درصورت وجود اعتماد با رفتارهای سالم، انطباقی  و سازنده و هنگام تسلط بی‌اعتمادی با رفتارهای ناسالم، ناسازگارانه و مخرب روبه‌رو می‌شویم.می‌توان در جوامع بر اساس تفوق احساسات یا عقلانیت، افتراق قایل شد ولی پس از آن باید مشخص کرد که چه نوع احساسات یا عقلانیتی مورد نظر است. احساسات اگر مثبت باشد، به خودی خود بد نیست و شور زندگی را دامن می‌زند. از طرف دیگر عقلانیت بیش از اندازه که تنها جنبه ابزاری داشته باشد یا مبتنی‌ بر نفع‌طلبی صرف باشد، به نتیجه مطلوب نمی‌رسد. در حقیقت ایجاد تعادل و توازن میان ابعاد احساسی و شناختی یا عقلانی، چه در زندگی فردی و چه در ساحت اجتماعی مناسب‌تر است. البته اگر در جامعه‌ای اسطوره‌باوری، عرفان زندگی‌گریز، خرافات، مرگ‌پرستی و خردستیزی تفوق داشته باشد، طبعاً کفه ترازو به سمت احساسات و رفتارهای منفی تمایل پیدا می‌کند و بی‌اعتمادی حاکم می‌شود.

سازمانهای خیریه‌ای که در بخش غیردولتی عملکرد خوبی از خود به جا گذاشته‌اند می‌توانندبه ایجاد اعتمادکمک کند. حوادث غیرمترقبه‌ای مثل زلزله نیز آنقدر خسارت عمیق برجامی‌گذارد که نیازمند حضور و تجهیز همه بخش‌های اجتماعی است. بخش دولتی و خصوصی باید بسیج شوند و در کنار هم بخشی از درد قربانیان درمان کنند و خرابی‌ها را سامان دهند. اگرهمکاری بین این نهادها ضعیف باشد، ما باید شاهد افزایش ویرانی، آسیب‌ها و رنج‌های مردم باشیم. نکته دیگری که دربازه زلزله کرمانشاه بارز است، نحوه اطلاع رسانی آن است. گسترش شبکه های اجتماعی باعث شد که در همان دقایق اولیه ابعاد این زلزله حداقل برای مسئولان امر روشن شود. انتشار تصاویر و فیلم های غیرحرفه ای از حادثه در ساعات اولیه به افکار عمومی و مسئولان کمک کرد تا حساسیت بیشتری نسبت به آن داشته باشند. اتفاقی که برخلاف زلزله های قدرتمند پیشین همچون بم بسیار دیرتر رخ داد. این موضوع احتمالا در کاهش میزان تلفات جانی حادثه اثرگذار بوده است. هر چند اعتماد اجتماعی مردم نسبت به کمک رسانی بخش دولتی به اوارگان کاهش یافته است اما نکته مثبت ایجاد نوعی وفاق و همدلی بین مردم کشورمان در استان های مختلف فارغ از قومیت و طایفه گرایی بوده است که حکایت از جوشش اعتماد اجتماعی درون زاد و مردمی در این حوزه دارد.

 

دکتر کاظم قجاوند

مددکار اجتماعی و استاد دانشگاه